رستوران خاور خانم بر بلندای دریای خزر

رستوران خاور خانم بر بلندای دریای خزر

خاور خانم بانوی کارآفرین روستایی ایرانی صاحب رستورانی با ۴۰۰ مشتری در روز است و توانست تا سرولات چابکسر را جهانی کند.

کد خبر : ۷۲۰۷۲
بازدید : ۱۲۲۴۲
خاور خانم، رستورانی بر بلندای دریای خزر
نسیبه اسماعیلی شهمیرزادی | خاور خانم بانوی خلاق شمالی است با مدرک دیپلم که سرمایه خاصی برای راه اندازی کسب و کار خود نداشته و از وام و تسهیلاتی برای توسعه کار خود نیز استفاده نکرده است، اما با تلاش و کوشش و ذهن کارآفرینی که دارد توانست صاحب یکی از رستوران‌های پرطرفدار در ایران و در سطح بین المللی شود.

امروز رستوران خاور خانم تبدیل به رستورانی شده است که افراد از دیگر کشور‌ها و استان‌های ایران به عشق غذا‌های محلی و چشم انداز بی نظیرش راهی ده سرولات در استان گیلان می‌شوند.

سرولات دهکده‌ای است در دامنه کوهی جنگلی که بستری فراهم کرده است تا جنگل و آسمان در امتداد هم بی پایان شوند و در فرودست کشتزار‌ها و جلگه سبز رنگ شمال ایران به دریا منتهی شود و از همین رو چشم انداز منحصر بفرد و افق شگفت انگیزی را بیافریند.

ماجرای خاور خانم زیاد پیچیده نیست، داستان زن ایرانی با پشتکار است که همانند بسیاری از بانوان دیگر ایران زمین برای زندگی بهتر خود و همسرش تلاش می‌کند و بیش از پیش بر سخت کوشی بانوان شمالی صحه گذاشته است. خاور خانم صاحب یک کسب و کار خودمانی با غذا‌های خوشمزه است که در پشت آن فکری بکر و ذهنی کارآفرین پنهان است.
خاور خانم معتقد است در هر شرایطی حتی با وجود تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی می‌توان موفق بود و اگر روزی رسد که برای او کاری نباشد حاضر است سنگ از رودخانه استخراج کند و سر جاده بفروشد. او اکنون نه تنها زندگی خود و همسر و خویشاوندان خود را سروسامان داده است بلکه اعتباری برای روستای خود خریده و زندگی بسیاری از هم روستایی‌های خود را دگرگون کرده است.

جالب است بدانید که کسب و کار خلاق این بانوی کارآفرین و خوش ذوق گیلانی، بازتاب‌های گسترده‌ای در داخل و خارج از کشور ایران نیز داشته است. بسیاری از خبرگزاری‌ها و نشریات داخلی ایرانی و خارجی، به انتشار گزارشاتی مستند و مصور از کسب و کار خودمانی خاور خانم پرداختند.
ایده افتتاح این رستوران از کجا آمده است؟
من خاور جربانیان، متولد سال ۱۳۴۸ ساکن روستای سرولات چابکسر، ۲۵ سال است که مشغول به این کار هستم و دوست دارم همچنان به همین کار ادامه بدهم. اما از روز اول رستوران من به این شکل شیک نبود. من معتقد بودم که از همان روز اول نباید مکانی با وسایل گران اجاره کرد که به اقتصاد جامعه ضرر برساند.
من با جهیزیه عروسی خود شروع کردم. ماجرا از این قرار بود که پس از گرفتن دیپلم و پس ازدواج با همسرم، اکبر لطفی نژاد قصد داشتیم کار کنیم، اما در روستای ما کار نبود. همه افراد روستا به کاشتن چای و کشت پرتغال مشغول بودند که درآمد بالایی نداشت.
پس از آن من و همسرم تصمیم گرفتیم به قزوین برویم و کار کنیم. من در آنجا مدتی در یک مطب به کار منشی گری و تزریقات مشغول بودم. حتی در آنجا کار نظافت نیز انجام دادم. پس از ۴ سال بعلت اینکه همسر من تک پسر بود و خانواده او به او نیاز داشتند به سرولات برگشتیم و در این مکان که در حال حاضر رستوران است خانه‌ای ساختیم به همراه بالکن و زندگی می‌کردیم.
همین بالکن سبب شد تا یک خانواده گردشگر اصفهانی را به خود جذب کند و از من خواستند تا در این بالکن نهار بخورند. ما به آن‌ها اجازه این کار را دادیم. پس از آن این خانواده از ما خواستند تا چند روزی در این خانه بمانند. در آن زمان اجاره ویلا و خانه در شمال ایران رسم نبود.
ما به آن‌ها اجازه دادیم تا چند روزی در خانه ما بمانند و من مشغول به آشپزی محلی برای آنان شدم. آن‌ها از غذا‌های محلی مانند میرزاقاسمی بسیار استقبال کردند و پس از دو شب ۱۰ هزار تومان برای ماندن در این مکان و ۵۰ هزار تومان برای آشپزی به من دستمزد دادند و من بسیار خوشحال شدم چرا که با دو هفته کار در آن روستا و کشاورزی نیز این مبلغ بدست نمی‌آمد.
همین اتفاق سبب دوستی ما با آن خانواده اصفهانی شد و سال‌ها آن خانواده به همراه خانواده‌های دیگر می‌آمدند و آن‌ها نیز به خانواده‌های دیگر اطلاع می‌دادند و این حلقه ادامه داشت تا جایی که دیگر خانه ما برای آنان جایی نداشت. برای همین من از مردم روستا خواستم تا آن‌ها نیز خانه‌های خود را در اختیار این خانواده‌ها بگذارند و از آنان اجاره بگیرند.
پس از آن من و همسرم به این فکر افتادیم تا بالکنی بزرگتر بسازیم تا افراد بیشتری در آن جای بگیرند و اتاقکی در زیر آن ساختیم. برای پذیرایی نیز از لوازم جهیزیه خود استفاده می‌کردم. در کنار پذیرایی از مهمانان نیز محصولات روستایی مانند رب آلوچه و سبزی محلی نیز می‌فروختم.

همسایه‌های دیگر روستا نیز که دیگر برای خود معروف شده بودند و میهمانان خاص خود را داشتند نیز این کار را رادامه دادند و پس از آن، این روستا که تا قبل از این مسافران کمی به خود می‌دید به جایی رسید که میزبان گروه گروه مسافر بود. ما نیز کم کم خانه خود را به رستوران تبدیل کردیم و با توصیه مسافران و گردشگران، کمکم آن را توسعه دادیم.
چه غذا‌هایی در این رستوران سرو می‌شود؟
غذا‌های این رستوران محلی است و ما معتقدیم که در این مکان نباید غذا‌های ایرانی معمول را که در رستوران‌های دیگر سرو می‌شود به مشتری بدهیم چرا که غذا‌هایی مانتد مرغ شکم پر، کباب ترش، میرزاقاسمی، باقلاقاتق، ترشی تره را فقط می‌توانند در این مکان نوش جان کنند.

آیا مسافران از کیفیت غذای شما راضی هستند؟
۸۰ درصد مسافران از کیفیت این رستوران راضی هستند، اما ۲۰ درصد بعلت مواد اولیه که در فصول مختلف طعم‌های متفاوتی دارد ناراضی هستند. مثلا سبزی‌های بهار بسیار خوشمزه است و طعم منحصر بفردی دارد، اما سبزی‌های پاییز زیاد خوشمزه نیست. همچنین گاهی پیش می‌آید که گوشت کمی سفت باشد که امری طبیعی است.

چه برنامه‌ای برای آینده این رستوران دارید؟
من به اندازه کافی درآمد دارم که برای خانواده ما کافی است. ضمن اینکه من همیشه خود خرید این رستوران را انجام می‌دهم چرا که کیفیت مورد نظر خود را خریداری می‌کنم و خود باید نظارت داشته باشم. من هر روز ۶ تا ۷ صبح به بازار چابکسر و رامسر می‌روم و خرید می‌کنم برای همین توسعه این رستوران از عهده من خارج است. ما در نظر داریم به همین صورت اداره این رستوران را ادامه دهیم.

شما برای چه تعدادی از اهالی روستا کارآفرینی کرده اید؟
پرسنل این رستوران حدود ۴۰ نفر می‌باشد که همه از اهالی سرولات و روستا‌های اطراف هستند و بیشتر کارکنان را خانم‌ها تشکیل می‌دهند. روز‌های پنج شنبه و جمعه ۴۰ نفر در این مکان مشغول به کار هستند و روز‌های دیگر حدود ۲۵ نفر می‌باشند. روز‌های دوشنبه نیز رستوران تعطیل است.
گردشگران بیشتر از چه کشور‌هایی به رستوران شما می‌آیند و از چه طریق با آن آشنا شده اند؟
مسافرین این رستوران از تمام کشور‌ها بالاخص آمریکا، ترکیه و کشور‌های عربی می‌باشد. مستندی از رستوران من در صدا و سیمای ایران ساخته شد که از تلویزیون ایران و سایر کشور‌ها پخش شد و از همان جا رستوران من در میان گردشگران خارجی معروف شد. گاهی پیش می‌آید که گردشگران آدرس رستوران من را از مردم عادی بپرسند و سپس به اینجا بیایند.
آیا تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی بر کار شما تاثیر گذاشته است؟
تحریم‌ها بر کار من تاثیر چندانی نگذاشته است. البته درست است که قیمت گوشت چندین برابر شده است، اما من به سود کم و فروش زیاد معتقد هستم. قیمت غذا‌های این رستوران از قیمت مصوب سازمان کمی پایین‌تر است بنابراین فروش من بیشتر می‌باشد و این برای من از نظر مالی مقرون به صرفه‌تر می‌باشد.
مثلا غذایی که قیمن مصوب آن ۵۵ هزار تومان می‌باشد در رستوران من به قیمت ۵۰ هزار تومان به فروش می‌رسد. مشتریان این رستوران از ۲۰۰ نفر در روز تا ۴۰۰ الی ۵۰۰ نفر می‌باشد.
مهمترین ویژگی رستوران خاور خانم جیست؟
بالکن رستوران مهمترین جای رستوران است که گردشگران را به خود جذب می‌کند. مکان من به دریا بسیار نزدیک است و از چشم اندار مناسب و منحصربفردی برخوردار است.
توصیه خاور خانم به دیگر رستوران‌ها
من توصیه می‌کنم که مردم روستا، گردشگران و مسافر‌های را دوست داشته باشند، به آن‌ها احترام بگذارند و با آن‌ها مهربان باشند. من برای آوردن گردشگر به این روستا خیلی زحمت کشیدم. توصیه من به دیگر رستوران‌های این منطقه این است که به سود کم راضی باشند چرا که خدا خودش روزی رسان است و اگر افراد به سود کم راضی باشند، خدا خود کار‌ها را درست می‌کند.

به عقیده من خواستن توانستن است. من معتقدم حتی برای پیشرفت مالی می‌توان از سنگ رودخانه استفاده کرد و آن را به افرادی که ساختمان می‌سازند فروخت. باید از ناچیزترین امکانات برای کارآفرینی استفاده کرد. متاسفانه عده‌ای پس از اینکه موفقیت من را در کار رستوران مشاهده کردند با اخذ وام‌های سنگین شروع به احداث رستوران کردند که با شکست مواجه شد. نباید از ابتدا با هزینه‌های سنگین هر کاری را شروع کرد بلکه باید از کم شروع کرد و پس از موفقیت کار را توسعه داد.

من موفقیت‌های خود را مدیون التفات خداوند و توکل به او و همچنین پشتکار خود در زندگی می‌دانم. از همین جا از همسرم و فرزندان خواهرم تشکر می‌کنم. من همیشه در زندگی ساده زیست بودم و همین امر من را به جلو برد. من و همسرم همیشه نهار خود را با کارگران می‌خوریم و حتی برای خوردن چای این طور نیست که من به آن‌ها دستور دهم تا بیاورند بلکه خودم زحمت ریختن چای را می‌کشم و کارگران را صدا میکنم تا با هم چای بنوشیم.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید