خطر تازه‌ای که در توییتر به خوبی دیده می‌شود

خطر تازه‌ای که در توییتر به خوبی دیده می‌شود

تغییر اندیشه، یا دادن فرصت به شرایط تازه برای ارایه تغییرات بزرگ‌تر و حفظ آرمان‌ها، شرط اصلی برای اجتناب از تک‌قطبی شدن است که خود آفت بیشتر سیاست‌های ما است.

کد خبر : ۷۲۳۴۵
بازدید : ۹۷۰۳
حق تغییر اندیشه از ما گرفته شده است
فریده وکیلی | کاربران توییتر، برای اجتناب از انگ دورویی، مصرانه بر عقاید اظهار شده خود پافشاری می‌کنند. اما آن‌ها نمی‌دانند که این موضوع گفتمان عمومی ما را دچار آسیب می‌کند و به آن لطمه می‌زند.

همه‌چیز می‌توانست کاملا متفاوت باشد. در بعضی ابعاد مشابه، از شبکه اجتماعی به‌عنوان عرصه‌ای برای شکل‌گیری بهتر گفتمان سیاسی استفاده می‌شود، جایی که عقاید و نظرات به راحتی بیان و شنیده می‌شوند، جایی که ما به تعصبات خود مجال چالش می‌دهیم، به عقاید مخالف خوشامد می‌گوییم و از دیگرانی که دنیا را متفاوت از ما می‌بینند، می‌آموزیم.

اما متاسفانه ما در بعد دیگری هستیم. ما انسان هستیم، می‌توانستیم به‌جای تهدید حیات زندگی اجتماعی تاثیر مفیدی بر آن داشته باشیم و زمانی که مصالحه بیش از هر زمان نیاز است نشان دهیم که شبکه اجتماعی تنها برای تضمین قبیله‌گرایی و ناسازگاری طراحی نشده است.
اکنون نوبت ما است که ابتدا این دستکاری‌های مهندسی شده را تایید و سپس در مقابل آن مقاومت کنیم و یک بار دیگر مهم‌ترین آزادی خود را به اثبات برسانیم: آزادی تغییر اندیشه.

درباره تاثیر اتاق پژواک بسیار نوشته شده است، گرایش ما برای قرار گرفتن در محیطی همسو با نظرات ما و فاصله گرفتن از کسانی که دارای عقاید مخالف با ما هستند. این ما را ترغیب می‌کند تا دنیا را بیشتر تقسیم شده بین خود و دیگران ببینیم و اختلافات خود و دیگران را بیش از حد واقع بیان کنیم. اما این داستان بیش از این‌ها با گره‌های موجود در ارتباط است.

یکی از نکات پرطرفدار توییتر این است که به ما اجازه ثبت بی‌شمار افکاری را می‌دهد که در لحظه از ذهن ما عبور می‌کنند. اما شاید این ثبت عمومی افکار تغییر آن را نیز برای ما دشوارتر کند. برای مثال، اگر شخصی سال‌ها درباره خطرات نخست‌وزیر شدن «جرمی کوربین» توییت کرده باشد، هر تعدیلی در این تفکر یقینا با حجم بی‌شماری از یادآوری توییت‌های قبلی او در‌باره این موضوع مواجه خواهد شد.
ثابت‌قدم بودن در عقیده خود بسیار آسان‌تر است تا پذیرش خطر ریاکار خوانده شدن. در این مسیر، توییتر هم ما را ترغیب می‌کند به تفکری که در اصل متعلق به گذشته است، متعلق به نسخه گذشته ما.

در اینجا ما با مشکل عمیق‌تری روبه‌رو هستیم. عقاید گذشته ممکن است به‌خوبی مورد تایید عموم قرار گرفته باشد- به‌ویژه اگر با عبارات تندی بیان شده باشند.
لایک‌ها، ریتوییت‌ها و فالوئر‌ها هم آن را تشدید می‌کنند؛ این عمل اعتیادآور است. بعضی افراد از خود یک برند می‌سازند: آنها، براساس آنچه پیش‌بینی می‌شود بگویند، یا مورد نفرت، یا مورد علاقه فراوان قرار می‌گیرند (که هر دو در توییتر دارای ارزش یکسان است).

این می‌تواند سودآور باشد. در مثال بالا، اگر برند شما بر مبنای عدم علاقه به کوربین شکل گرفته باشد، هر علامتی از ابهام در نظرات شما نه‌تن‌ها شما را متهم به ریاکاری می‌کند، بلکه تهدیدی خواهد بود به روش کاری شما. برای سایرین نیز موجب خدشه‌دار شدن اعتماد می‌شود. این اتفاق قبل از آنکه شما به بخش آیکون‌ها و پرچم‌هایی که معمولا با توییتر همراه است وارد شوید، رخ داده است: تلاشی که شما برای توصیف خود می‌کنید به توجیه شما تبدیل می‌شود.

بسیاری از مردم در توییتر فعال نیستند و خوشبختانه بخش عمده جمعیت به آن وابسته نیستند. اما سیاستمداران و روزنامه‌نگاران- با وجود همه مسائل، دارای قدرت بالایی هستند- تقریبا به‌طور یکسان در آن حضور دارند و آنچه در آنجا اتفاق می‌افتد تاثیر نابرابر موضوعات است. بسیار وسوسه‌انگیز است که خطا‌های سیاست‌های یک‌طرفه خود را در توییتر توجیه کنیم و بسیار ساده‌لوحانه است اگر ما به آن به‌عنوان یک فعالیت خنثی در حد اعلامیه‌های محلی نگاه کنیم.

سرزنش کردن تکنولوژی مسوولیت ما را لغو نمی‌کند. چون در قلب آن انسان‌ها واقع شده‌اند: ضعیف، آسیب‌پذیر و نیازمند. اگر ما می‌توانیم آنچه را که شبکه اجتماعی بر سر ما می‌آورد ببینیم، می‌توانیم کاری متفاوت انجام دهیم.

تغییر اندیشه، یا دادن فرصت به شرایط تازه برای ارایه تغییرات بزرگ‌تر و حفظ آرمان‌ها، شرط اصلی برای اجتناب از تک‌قطبی شدن است که خود آفت بیشتر سیاست‌های ما است. تغییر اندیشه عمل ریاکارانه‌ای نیست، اما داشتن این ادعا و بی‌اعتنا باقی ماندن نسبت به تغییرات جهان عمل ریاکارانه‌ای است.
ما به افراد سرشناس و دارای نفوذ بیشتری نیاز داریم تا از محبوبیت ناچیز خود صرف‌نظر کنند و شجاعت انگ‌های اجتناب‌ناپذیری از قبیل: بی‌ثباتی را داشته باشند. شاید ما هم بتوانیم با ایجاد فرصت برای آن‌ها کمتر موجب سرشکستگی شویم.
گاهی اوقات به نظر می‌رسد که توییتر ما را به اسارت غریبی گرفته است. اما قبول این مطلب که ما هم دچار بدفهمی شده‌ایم راهی است برای رهایی از آن و نیاز به آن هرگز به این اندازه اهمیت نداشته است.

منبع: روزنامه گاردین
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید