فقر یا فقیر؟

برداشت از فقر و فقیر در اندیشه‌های مختلف متفاوت است و گاه یکی را حاصل آن دیگری به شمار می‌آورند و بالعکس و صد البته مصداق فقر و فقیر در جوامع مختلف متفاوت است و از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت.

کد خبر : ۷۳۷۲۹
بازدید : ۷۴۵۴
سیدمصطفی هاشمی‌طبا | جایزه نوبل اقتصاد را امسال به دو اقتصاددان به نام‌های آبهیجیت بنرجی و استردوفلو برای نوشتن کتاب اقتصاد فقیر اهدا کردند. در این کتاب متذکر شده‌اند «فقط داشتن ادعا و دغدغه عدالت اجتماعی به بهبود زندگی انسان‌های تهیدست نمی‌انجامد؛ حتی اگر ادعا‌کنندگان و دغدغه‌داران، صداقت و وارستگی کامل و قوی‌ترین، ایدئال‌ترین و دردمندانه‌ترین پشتوانه‌های اعتقادی و فکری را داشته باشند».
می‌توان گفت: به‌جز برخی نحله‌های فکری مانند کاست‌های هندی که فقر و فقیر را امری ذاتی و تناسخی می‌پندارند، مکاتب اقتصادی یا ادیان یا ایدئولوژی‌های دست‌ساخته همگی ادعای فقرزدایی دارند؛ اما در طراحی راه موفقیت تفاوت نظر دارند و طبیعی است که پیروان هیچ‌کدام تاکنون موفق به فقرزدایی نشده‌اند.
لیبرال‌ها و نئولیبرال‌ها رفع فقر را گذر از دوران آزادی اقتصادی و تجمع ثروت و در نهایت بهره‌برداری فقر از این تجمع ثروت می‌دانند و سوسیالیست‌ها راه را در تساوی برخورداری افراد از ثروت مجتمع در اختیار دولت‌ها (از نظر مارکسیسم، پرولتاریا) برمی‌شمرند و ایدئولوژی‌های مختلف هریک راهی از جمله خیرات پیشنهاد می‌کنند.
برداشت از فقر و فقیر در اندیشه‌های مختلف متفاوت است و گاه یکی را حاصل آن دیگری به شمار می‌آورند و بالعکس و صد البته مصداق فقر و فقیر در جوامع مختلف متفاوت است و از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت؛ برای مثال کودک ناداری که در یک شهر بزرگ مانند تهران به‌دنبال جمع‌آوری زباله است و از حاصل آن ارتزاق می‌کند و در نظر عموم جامعه ما مصداق فقیر محسوب می‌شود، با آن روستایی هندی که به دلایل مذهبی و اعتقاد به تناسخ اصلا به‌دنبال رفع فقر خود نیست، کاملا متفاوت است و در تعریف‌های نوین فقیر خوانده نمی‌شود، زیرا با آگاهی به‌دنبال فقرزدایی خود است.
در بخشی از ادبیات فقر، آگاهی‌بخشی به افراد فقیر و اینکه آنان به وضع خود آگاه شوند و به‌دنبال فقرزدایی از خود باشند، بسیار بااهمیت خوانده شده است. در اینجا معتقدند فقر بیشتر از آنکه جنبه مادی داشته باشد باید از نظر فرهنگی به آن نگریسته شود.
چنین است که مکاتب و نحله‌های مختلف نظر‌های متفاوتی ارائه می‌دهند و البته از سوی برخی مجامع بین‌المللی کوشش‌هایی در زمینه فقر صورت گرفته که برخی مؤثر و برخی بی‌اثر بوده است و این طبعا بیشتر به این دلیل بوده که در مکان‌های مختلف احیانا الگو‌های واحدی برای فقرزدایی در نظر گرفته شده است. اهدای جایزه نوبل به این دو اقتصاددان به‌خاطر کتاب اقتصاد فقیر بهانه‌ای شد که بار دیگر نگاهی به مسئله فقر و فقیر در کشورمان بیندازیم.
هرچند ممکن است مطالعات آنان با ماهیت فقر و فقیر و راه‌های ارائه‌شده با نیاز‌های ما متفاوت باشد، اما حداقل به مقاطعی از آن می‌توان دقت و آن را رعایت کرد. بی‌تردید جمهوری اسلامی در ۴۰ سال اخیر به توفیقات بزرگی نائل شده و هرگز انکارشدنی نیست و طرح موضوع فقرزدایی در کشور نباید دستاویزی برای انکار توفیقات باشد؛ اما موضوع فقرزدایی از شعار‌های اصلی انقلاب اسلامی بوده است که باید با روشن‌بینی و به‌صورتی منصفانه به آن پرداخت تا ببینیم چه چیز باعث شده فقرزدایی در ایران مانند بسیاری از کشور‌ها توفیق نیابد.

قبل از آنکه به فقرزدایی از افراد و آحاد جامعه بپردازیم، ابتدا باید به کلیت کشور نگاه کنیم و ببینیم آیا کشوری فقیر هستیم یا غنی، زیرا بسیاری از کشور‌ها خودبه‌خود و بالقوه زمینه رشد ندارند و تلاش‌ها در آن به‌سادگی به ثمر نمی‌نشیند؛ مانند بنگلادش با جمعیت ۲۰۰ میلیونی و فقر عمومی، هرچند در این کشور نیز امکانات بالقوه رشد را می‌توان یافت.
ایران با دوهزارو ۵۰۰ کیلومتر ساحل دریایی، دشت‌های حاصل‌خیز، آفتاب تابان، معادن نفت، گاز، فلزات و غیرفلزات، آب‌و‌هوای چهارفصل، جنگل‌های البته نه چندان وسیع، آثار تاریخی و فرهنگی فراوان و صد البته برخورداری از یک مکتب نجات‌بخش به نام اسلام کشوری غنی به حساب می‌آید که در نگاه اول می‌تواند فقر را ریشه‌کن کند، زیرا وقتی کشوری مانند هلند با سرزمینی که مساحت آن تقریبا اندازه گیلان و مازندران است، سالانه ۸۰ میلیارد دلار محصولات کشاورزی صادر می‌کند، چگونه ما نتوانیم؟

ایران غنی و ثروتمند در سال‌های گذشته، خود به سوی فقر گام برداشته است زیرا با تعدی به منابع ثروت خداداد و مصرف و تبدیل آن‌ها به غذای مردم، کالای مصرفی و کالای به تعریف بادوام مانند اتومبیل، لوازم منزل و... منابع ثروت را به نفع مظاهر زندگی تضعیف کرده و علاوه بر آن برای جلوگیری از آلودگی زمین‌ها، ازبین‌رفتن جنگل‌ها، نشست دشت‌ها و تخریب آب رودخانه‌ها تلاشی نکرده است پس می‌توان گفت: ایران بالقوه ثروتمند از امکانات خود کاسته و ثروت خود را تضعیف کرده، اما با همه این‌ها همچنان آن‌قدر ثروتمند است که بتواند هم روند تضعیف به سمت فقر رفتن خود را متوقف کند و هم قادر به فقرزدایی از مردم خود باشد.

به نظر می‌رسد ارابه فقر از فقرزدایی سریع‌تر می‌راند. هم فقرای دیروز که اندکی جان گرفته بودند به عقب بازگشته‌اند و هم گروه جدیدی به لیست فقرا وارد شده‌اند. مسئله فقرزدایی که گاه به معرکه نمایش هم دچار شده؛ معرکه‌ای که از پس آن تمسخر و نادانی و گاه تنبلی و عدم تحرک حاصل می‌شود، مانند یارانه‌های نقدی و مستقیمی که به همه مردم داده‌اند.
عجیب اینجاست که به پولداران غیرنیازمند که باید سهم بالایی در فقرزدایی داشته باشند همان مقدار یارانه داده شده که به فقرا و تهیدستان و این واقعا یک اجحاف بزرگ بود و متأسفانه دولت یازدهم و دوازدهم هم به این امر توجه لازم را نداشت.
همچنان این پول را به غیرنیازمندان پرداخت می‌کند و برای قطع آن به انواع و اقسام استدلال‌های بی‌پایه تمسک می‌جوید و یارانه پنهان مال‌داران را که ده‌ها برابر تهیدستان است، همچنان ادامه می‌دهد. دولت‌های ایران نوعا سرگردان تئوری‌های اقتصادی شده‌اند وجه غالب مورد قبول دولت‌ها و ایدئال آن‌ها یک نوع لیبرال‌مسلکی با الگوی غرب مصرفی مرفه و تزریق هر چه بیشتر نقدینگی به جامعه برای بقا و حفظ دولت‌ها بوده است.
متأسفانه فضای اقتصاد کشور و تصمیم‌گیری‌های دولتی نه براساس نیاز‌های جامعه بلکه تحت تأثیر بحث‌های انتزاعی در باب مکتب‌های اقتصادی و جدال‌های کلامی در باب نقش نهاد‌های دولتی و جایگاه بازار و دعوای بی‌پایان تقدم آزادی بر عدالت یا برعکس بوده و کمتر توانسته ملال فرودستانی را که نتوانستن به نبودن آن‌ها منتهی شده است، دریابد.
این درست که اقتصاد تحت تأثیر سیاست‌ها و روابط ایران با خارج و خارج با ایران است، اما در همین حال و با تأکید بر واقعیت تحریم‌ها و توطئه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، باید گفت: مجموعه‌های تصمیم‌گیر از بسیاری از راه‌های مبارزه با فقیرکردن کشور و توانمندکردن فقرا که معمولا هر دو ساکت هستند به نفع برخورداران جامعه شهری که زبان و عملشان قادر به بیان توقعات است، چشم‌پوشی کرده‌اند.
نمی‌توان درگیری سیاسی با خارج همراه نوعی مدعی‌شدن برای خارجیان را همراه سبک زندگی غربی و تبلیغ آن و شعار عدالت همراه با آزادی و وعده‌های بی‌شمار برای بهبود معیشت و زندگی بهتر برای مردم را در یک جا جمع کرد و به نام آزادی اقتصادی مردم، دست توانمندان برای سود هر چه بیشتر را باز گذاشت و در عین حال برای مستضعفان سینه به تنور چسباند و شعار وا مستضعفان و وا فقرا فریاد کرد و تازه آنچه را هم در این راه به انجام می‌رسانند با صرف ثروت خداداد انجام و پشتوانه‌ها را تهی می‌کنند.
برخی استدلال می‌کنند ما با استکبار جهانی و توطئه‌های بی‌پایان آن‌ها روبه‌رو هستیم پس نمی‌توانیم در داخل برنامه‌های اصولی را اجرا کنیم؛ نتیجه این استدلال آن می‌شود که به تدریج کشور تهی شده و علاوه بر افزایش فقرا، خود کشور فقیر می‌شود و آن‌گاه توان ادامه مبارزه را از دست می‌دهد.
بار‌ها گفته شده کشور درگیر جنگ اقتصادی است. در همان حال سخنرانان مختلف ازجمله ائمه جمعه و حتی دولت وعده معیشت بهتر و سفره پررونق‌تر و آینده اقتصادی بهتر را به مردم می‌دهند و اگر هم احیانا برنامه‌ای برای صرفه‌جویی و حرکات اصولی در زمان بحران نوشته شود با اندکی گشایش ارزی و مالی بلافاصله سمت‌وسوی کار به اقدامات ظاهرا رفاهی و اصولا انبساطی تغییر پیدا می‌کند. متفکران و اقتصاد‌دانان و روشنفکران هم که اظهارنظر می‌کنند و تئوری‌های خود را مطرح می‌کنند، نسبت به پیامد آن‌ها اصلا اظهارنظر نمی‌کنند و از تبعات برنامه‌های خود می‌گذرند، زیرا نمی‌خواهند این تبعات که لزوما با درآمد‌های روز مردم مغایرت دارد، روشن شود.

به گمان این نویسنده می‌توان در عین مبارزه با استکبار برنامه‌ای در جهت حفظ کشور و جلوگیری از فقر سرزمین ایران و درعین‌حال زدودن فقر مردم فقیر تدوین کرد و طبیعی است همان‌طورکه گفته شد، این برنامه نیز تبعاتی دارد که ممکن است به ظاهر خوشایند نباشد و به‌هرحال از قاعده مذکور در قرآن کریم که ان مع العسر یسرا، فان مع العسر یسرا پیروی می‌کند و در درجه نخست باید این را به مردم صراحتا و به‌درستی بازگو کرد. با توضیحات یادشده دو کار را باید انجام دهیم و آن را به‌صورت انقلابی و جهادی عمل کرده و تبعات آن را نیز بپذیریم:

۱- توقف فقیرشدن کشور و جبران مافات
۲- فقرزدایی از فقیران و محرومان و مستمندان.

به‌عنوان یک پیشنهاد و نه با تأکید بر اجزای آن و البته اصرار بر نوع تفکر پیشنهاد‌های زیر مطرح می‌شود.
‌الف- کنترل سرمایه‌گذاری روی انرژی مصرفی و محدودکردن مصرف انرژی در داخل هم‌زمان با ایجاد تسهیلات انرژی برای فقیران و اخذ قیمت واقعی از افراد متعین.‌

می‌توان برای مصارف ضروری افراد کم‌درآمد مثلا در ماه ۳۰ لیتر بنزین به همه با قیمت کم داد و مازاد بر آن را برای مصرف‌کنندگان بیشتر به قیمت FOB خلیج فارس قیمت‌گذاری کرد. (تبعات منفی: ممکن است روی قیمت برخی کالا‌ها اثر بگذارد و عده‌ای ناراضی شوند. تبعات مثبت: فشار روی مصرف بنزین کم می‌شود و درآمد برای دولت حاصل می‌شود).

ب- بهای برق و گاز مصرفی برای مصرف‌کنندگان تا ۱۵ کیلووات برق و صد مترمکعب گاز در ماه به قیمت بسیار پایین و حتی مجانی و مازاد بر آن حسب شیب ۷۵ درصد (تبعات مثبت: مصرف کاسته شده و نیاز به سرمایه‌گذاری جدید روی نیروگاه‌ها از بین می‌رود و درآمد دولت بالا می‌رود. تبعات منفی: مردم باید صرفه‌جویی کنند و به‌جای اتاق‌های گرم، لباس گرم بپوشند).

ب- تمامی یارانه‌های نقدی حذف و در حد امکان حسب برآورد کمیته امداد و سازمان بهزیستی بخشی از آن به این دو نهاد اختصاص یابد.

ج- همه شهر‌ها مجهز به سیستم تصفیه فاضلاب و بازآوری زباله شود تا بیش‌از‌این طبیعت شهر‌ها (به‌ویژه شهر‌های شمالی و جنوبی) آلوده نشود.

د- برنامه ضربتی برای مدرنیزه‌کردن کشاورزی و تبدیل روش زراعت قدیمی به جدید صورت گیرد.
هـ- برنامه انقلابی برای محدودکردن هرچه‌بیشتر مصرف آب زیرزمینی به اجرا گذاشته شود.

و- چند قلم از کالا‌های اساسی با قیمت ارزان سهمیه‌بندی و در اختیار مردم قرار گیرد تا حداقل اعاشه مردم تأمین باشد.

هـ- دولت وظیفه تأمین ارز مورد نیاز مردم را دارد. سیاست‌های افراطی و تفریطی و شعاری مدعیان علوم اقتصادی، باید نفی شود. به همه صنایع و آنانی که واقعا نیاز ارزی برای تولید و خدمات بهینه دارند (نه کسانی مانند آن‌ها که برای تفریح به کشور‌های خارجی می‌روند) به‌صورت حساب‌شده ارز با یک قیمت واحد داده شود و طبعا ارز صادرکنندگان را به قیمتی که باعث رشد معقول صادرات شود، نقدا خریداری کند (طبیعی است مقداری از ارز صادراتی در بازار آزاد وارد خواهد شد) دولت نسبت به قیمت ارز آزاد اصلا حساسیت نشان ندهد، زیرا اصل اداره کشور است و نه قیمت ارز آزاد در بازار. سیاست‌های یکسان‌سازی ارز به‌شدت در کشور ما شکست خورده و امکان این امر با توجه به دلایل پایدار متعدد محکوم به شکست است.
بنابراین دو نرخ ارز خواهیم داشت؛ ارز با قیمت مشخص برای اداره کشور و ارز آزاد به هر قیمت غیرقابل‌پیش‌بینی (برخی خواهند گفت: ایجاد فساد می‌شود. باید گفت: فساد شرایط فعلی که ارز به‌هرحال چندنرخی است و معلوم نیست چه نرخی برای چه کاری بوده به‌مراتب بیشتر است).

ز- سرمایه‌گذاری در کشور به‌شدت مورد حمایت قرار گیرد و به‌ویژه در سرمایه‌گذاری خارجی همه نوع تضمین داده شود و برای سرمایه‌گذاری در نقاط محروم سیستم‌های تشویقی کافی تدوین شود.

شاید چنین راه‌حل‌هایی مورد بحث و گفتگو قرار گیرد و هریک به دلیلی مردود شناخته شود، اما برای آینده بهتر کشور به چنین نگاه‌هایی نیاز است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید