سردار سلیمانی یک گفتمان است

قاسم سلیمانی امروز فراتر از یک شخص، بدل به یک گفتمان شده است؛ گفتمانی که از سکولار تا اصولگرا، از آزادی‌خواه تا عدالت‌طلب، از مخالف نظام تا مدافع کشور، با احترام از او یاد می‌کنند.

کد خبر : ۷۵۷۸۰
بازدید : ۴۵۹۷
‌تورج فرهادی | شهادت سردار قاسم سلیمانی و تحلیل‌ها و مواضعی که درباره این جنایت و اقدام تروریستی آمریکا در رسانه‌های داخلی و خارجی شکل گرفت، علاوه بر تبیین جایگاه بلند و اعتبار سیاسی آن شهید فقید، نشان از راهبرد درست و شایان دفاع جمهوری اسلامی در گسترش و تعمیق عمق استراتژیک ایران در خارج از مرز‌های جغرافیایی دارد؛ راهبردی که نه بر اساس جنگ‌طلبی بلکه بر مبنای دفاع از تمامیت ارضی و هویت ملی ایران طراحی شده و عقل منفصل حاکمیت برای تحقق این پروژه ملی، سردار سلیمانی بوده است.
قاسم سلیمانی سرباز وطن بود؛ سرداری که اعتبار خود را از سربازی و ایثار مثال‌زدنی‌اش در دفاع از هویت و مرز‌های ایران کسب کرده بود. قاسم سلیمانی امروز فراتر از یک شخص، بدل به یک گفتمان شده است؛ گفتمانی که از سکولار تا اصولگرا، از آزادی‌خواه تا عدالت‌طلب، از مخالف نظام تا مدافع کشور، با احترام از او یاد می‌کنند.
او استراتژیستی ورزیده و سیاست‌شناسی خوش‌فکر بود که نه در قامت جناح‌های سیاسی قابل تفسیر بود و نه در زمره جریانی سیاسی محدود می‌شد. سردار سلیمانی به راهبرد جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان هویتی ملی و اسلامی، نه‌تنها در حرف و سخن بلکه در عمل و اقدام مؤمن بود و از همین‌جا نفوذ، محبوبیت و اقتدار او پدیدار می‌شد.

فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران، الگویی روشن و کارآمد از نهاد سپاه بود که نفوذ و اقتدار او از عراق تا سوریه، از تهران تا لبنان و از یمن تا افغانستان برای مقابله با دسیسه‌ها و توطئه‌هایی که کانون و دال مرکزی آن خصومت با ایران بوده و هست، به‌عنوان عاملی بازدارنده در برابر طراحی‌ها و برنامه‌ریزی‌های دشمنان و مقوم و مؤید امنیت منطقه‌ای و جهانی محسوب می‌شد.
شهادت این سرباز ایران، برخلاف هلهله و پایکوبی سفاک‌ترین دولت تروریستی جهان و متحدان جیره‌خوار او به‌ویژه اسرائیل، نه‌تن‌ها خلل و شکافی در اراده مردم ایران و جبهه مقاومت و اقتدار کشور وارد نمی‌کند بلکه خون سرخ سردار صلح ایران، اتحاد و انسجامی را در کشور و بین نیرو‌های اجتماعی و سیاسی ایران شکل داده است.
شور و اراده‌ای که برای انتقام خون شهید قاسم سلیمانی در جامعه و حاکمیت ایران به وجود آمده، به کابوس بی‌خردان واشنگتن و تل‌آویو بدل شده است. قاسم سلیمانی نبوغ استراتژیک، کیاست دوراندیشانه و اقتدار مردم‌گرایانه را یک‌جا ترکیب و تلفیق کرده بود و همین شخصیت چندبعدی و جامع، از او فردی ساخته بود که معادلات و تحولات سیاسی و نظامی منطقه بدون حضور و نقش‌آفرینی او با شکست مواجه می‌شد.
همین ویژگی بود که آمریکا را به عنوان نماد تمام‌عیار تروریسم دولتی، وادار کرد در تروری مذبوحانه، سرداری که جنگ را برای صلح و نبرد را برای آرامش می‌خواست، به شهادت رساند.

این اقدام دولت خون‌خوار آمریکا، بر اساس یک جنایت مشحون از سبعیت و مملو از نادانی و استیصال بود؛ چراکه به این تحلیل رسیده بودند توان و ظرفیت رویارویی با برجسته‌ترین و مؤثر‌ترین فرمانده ضد‌تروریسم جهان را ندارند.

قاسم سلیمانی نه جنگ‌طلب بود و نه جنگ‌سالار؛ نه از خشونت دفاع می‌کرد و نه تمایلی به ویرانی داشت؛

او مبتکر و مدافع صلح بود. قاسم سلیمانی یک شخص نبود، تجلی و نمود عینی و کارآمدی از یک گفتمان بود و کیست که نداند گفتمان نه با مقابله تضعیف می‌شود و نه با معارضه منهدم. حاج قاسم نماد و شناسنامه گفتمانی است که دفاع از ایران بزرگ و ملت شریف ایران را تنها در بستر دکترین راهبردی «حفظ جمهوری اسلامی ایران» به‌عنوان مهم‌ترین میراث خون پاک سردار صلح ممکن و آن را مبنا و بنیان توسعه همه‌جانبه کشور می‌داند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید