ایران خط قرمز ماست
نوشته محمود دولتآبادی درباره سردار سلیمانی یادآور همین ویژگی ظلمستیزی شخصیتهای داستانهای اوست. اینکه دولتآبادی در داستانهایش قهرمان دارد و قهرمان میسازد و این قهرمانی را تا مرز آرمانخواهی پیش میبرد.
کد خبر :
۷۵۸۷۷
بازدید :
۱۰۳۹
احمد مسجدجامعی | نویسندهها دوست دارند رگههایی از خودشان را در داستانها و شخصیتهایی که خلق میکنند بیاورند. این تکثیر انگار خاطرشان را آسوده میکند و میتوانند با آن دنیای آرمانی خودشان را بسازند. دنیای آرمانی محمود دولتآبادی را هم میتوان در میان آثارش جستوجو کرد.
آنجا که گلمحمد قهرمان اسطورهای رمان «کلیدر» برای آزادی دهقانان از جور اربابان، یکتنه بر زورگویی میآشوبد یا آنجا که پسران باباسبحان در «آوسنه باباسبحان» جلوی تصمیم بیوهزن ثروتمند داستان میایستند و از حق و خاک خودشان دفاع میکنند. یا داستان «گاو ارهبان» که مردم برای مبارزه با ظلم و ستم از رفتن به سربازی تن میزنند.
نوشته محمود دولتآبادی درباره سردار سلیمانی یادآور همین ویژگی ظلمستیزی شخصیتهای داستانهای اوست. اینکه دولتآبادی در داستانهایش قهرمان دارد و قهرمان میسازد و این قهرمانی را تا مرز آرمانخواهی پیش میبرد.
محمود دولتآبادی همین اندازه واقعیت دارد. بیهوده نیست که او در مرگ قهرمانهای داستانش میگرید. سالهای سال فاصله خودش را با صاحبان قدرت حفظ میکند، سالهای سال است که از بیانصافی در حق خودش و کتابهایش چشم میپوشد چندان که ناگزیر برخی کتابهایش را جای دیگری چاپ کنند. اما نمیتواند چشمش را روی ظلمی که به خاک و وطنش رفته ببندد.
وقتی حماسهنویس ادبیات داستانی ایران از حماسهای بهنام قاسم سلیمانی میگوید یعنی خط قرمزش همان ایران است؛ خاک، وطن و میهن. او پیشتر هم در جایی گفته بود هم ظریف میخواهیم و هم سلیمانی و بابت آن هم ناسزا شنید.
حالا که ایراندوستانی، چون دولتآبادی ساکت نمینشینند بعضی از ما مصلحتاندیشی میکنیم؛ هر کس را که خلاف ما فکر میکند حذف میکنیم و بیجهت نیست خشم روشنفکریمان را روانه کسی میکنیم که بزرگترین نویسنده روزگار ماست. اخلاقی نکوهیده که خود دولتآبادی آن را نمیشناسد.
روزی را یاد میآورم که بین آقای نویسنده و یکی از روشنفکران خارجنشین بحث و جدلی پیش آمده بود. دولتآبادی نه تنها سکوت پیشه کرد که نامهها و فراخوانهای دانشگاههای خارجی را نشانم داد. دپارتمانهای متعدد، سالهای سال، از او برای تدریس دعوت کرده بودند، اما آقای نویسنده برای اینکه روی همین خاک نفس بکشد و در همین سرزمین قدم بردارد و کنار همین فرهنگ، تاریخ و مردم زندگی کند به همهشان پاسخ رد داده بود.
اصل قضیه آن است که دشمنیها و اختلافها نبایستی مایه فراموشی ایران شود. اگر ایران نباشد که دعوایی نیست؛ دولتآبادی به چه زبانی این را بگوید؟
منبع: روزنامه ایران
۰