بیدود هم دود شد!
باید این طرح شکستخورده را از خاطره شهروندان پاک کرد یا اجرای طرح شکستخورده را با رنگ و لعاب دیگری اجرا کرد و از خجالت شهروندان درآمد.
کد خبر :
۷۶۴۰۸
بازدید :
۱۲۴۱
سیدجمال هادیان | از عجایب روزگار ما طرحهای نیمبند، هول هولکی، بدون پیوست اجتماعی، فرهنگی و رسانهای و اغلب تقلیدی است. امان از وقتی که مدیری به آن سوی آبها سفر کند و با خود ایدههای ناب و ندیده بیاورد.
گویند وقتی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در چند نوبت به سفر فرنگ رفتند، هرآنچه را در آنجا دیدند و پسندیدند با خود آوردند؛ از دوربین عکاسی و گرامافون گرفته تا عروسک و هزار خنزر پنزر (به درد بخور و به درد نخور) دیگر؛ تصور نکنید در زمان ما این حکایت چندان تفاوتی کرده است! هنوز همان حکایت باقی است، اما رنگ و لعاب آن عوض شده است.
حالا هم وقتی سفر فرنگ نصیب و قسمت مدیری میشود و در آنجا چیزهای غریبی میبیند و خوشش میآید، آن وقت مگر خوابش میبرد. بلافاصله پس از برگشت برای اجرای آنچه در یک شهر یا منطقه آن طرف آبی دیده رؤیاپردازی میکند و تصمیم جدی میگیرد و بدون آنکه اجرای طرح تقلیدی، کارشناسی شود و پیوستهای اقلیمی و اجتماعی و فرهنگی آن آماده شده باشد طرح را اجرا میکند.
با چنین شیوهای دیری نمیپاید که نشانههای شکست طرح تقلیدی آشکار میشود و میلیونها و میلیاردها سرمایه (چه عمومی و چه خصولتی) دود میشود و هوا میرود. حالا مدیر رؤیاپرداز مستأصل است و از خود میپرسد: چرا این طور شد؟ ما که در فرنگ مردم را دیدیم از همین طرح استقبال میکردند چرا اینجا استقبال نمیکنند؟ برای پاسخ به چنین سؤالاتی نوبت به لاپوشی و توجیه افکار عمومی میرسد.
باید این طرح شکستخورده را از خاطره شهروندان پاک کرد یا اجرای طرح شکستخورده را با رنگ و لعاب دیگری اجرا کرد و از خجالت شهروندان درآمد. اما پر واضح است که این تلاشها بیهوده است و چنین آزمون و خطاهای هزینهزایی به این سر و سادگیها از ذهن و زبان مردم پاک نخواهد شد.
حکایت همگانیکردن دوچرخهسواری در پایتخت یک همچون حکایتی است. وقتی سیستمی با عجله و بداهه و بدون پیوست در ذهنش رویاپردازی و تصویرسازی میکند و شهر پر جمعیتی مثل تهران بیدر و پیکر را در نظر میآورد که انبوهی از مردم به جای خودروهای تک سرنشین از دوچرخه استفاده میکنند بشکن میزند که چه طرحی است و من چه کشفی کردهام! غافل از آنکه اولا آزموده را دوباره آزمودن خطاست.
حکایت همگانیکردن دوچرخهسواری در پایتخت یک همچون حکایتی است. وقتی سیستمی با عجله و بداهه و بدون پیوست در ذهنش رویاپردازی و تصویرسازی میکند و شهر پر جمعیتی مثل تهران بیدر و پیکر را در نظر میآورد که انبوهی از مردم به جای خودروهای تک سرنشین از دوچرخه استفاده میکنند بشکن میزند که چه طرحی است و من چه کشفی کردهام! غافل از آنکه اولا آزموده را دوباره آزمودن خطاست.
پیش از این هم در دورههای مختلف شهرداری با عناوین مختلف طرح همگانی کردن دوچرخهسواری اجرا شده و پس از مدتی شکست خورده است. در زمانی که غلامحسین کرباسچی بر بلدیه پایتخت تکیه زده بود، مسیر دوچرخهسواری از انتهای امیرآباد، کارگر شمالی، بلوار کشاورز تا دانشگاه تهران ساخته و علامتگذاری شد تا دانشجویان و اساتید دانشگاه بتوانند از مسیر آن خود را به دانشگاه برسانند و قرار بود این طرح در دهها نقطه دیگر پایتخت نیز اجرا شود، اما پس از مدتی شکست خورد و مسیر آن را نیز تخریب کردند.
در زمان شهرداری سردار دکتر قالیباف هم به اهتمام معاونت حملونقل بلدیه ایستگاههای کرایه دوچرخه در تهران استقرار یافت و پس از مدتی شکست خورد؛ و، اما حالا برای سومین بار طرح دوچرخهسواری در تهران شکست میخورد. دوما تهران کلانشهری است بنا شده در دامنه کوه با شیبهای تیز و تند، فواصل زیاد، بزرگراههای طولانی، فرهنگ ترافیک ضعیف، سد معبر و موانع فراوان و آلودگی هوا و بصری انبوه؛ در چنین شرایطی دوچرخهسواری همگانی و فراگیر در چنین شهری اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار و غیرعقلانی است، مگر در بوستانها یا مکانهای اختصاصی و این موضوع اظهر من الشمس است.
دوچرخهسواری در تهران با چنین شرایطی نهتنها ضامن سلامتی نیست بلکه احتمال آسیب به دوچرخهسواران را زیاد میکند و البته در مجموع تقریبا هیچ اثری در کاهش آلودگی هوای پایتخت هم ندارد. دوچرخهسواری چه برای سلامتی و چه برای کاهش ترافیک و آلودگی باشد در هر محیطی به ویژه در کلانشهرها مقدماتی میخواهد که در تهران فراهم نیست و بهتر است انرژی شهرداری و همه نهادهای دخیل در اجرای طرح مقابله با آلودگی هوای پایتخت برای اجرای طرحهای علمیتر، ابتکاری، منطقی، در دسترس و متناسب با وضعیت اقلیمی اجتماعی فعلی پایتخت به کار گرفته شود.
هیبریدی یا برقی شدن ناوگان حملونقل عمومی، کنترل و استانداردکردن همه موتورخانهها و کارگاههای دودزا، تعطیلکردن کارگاههای شن و ماسه و قیر و آسفالت در حاشیه محیط شهری، ایجاد انگیزه و جاذبههای زیرساختی برای انتقال کارخانهها و کارگاههای حاشیه تهران به شهرستانهای دیگر، جلوگیری از تراکم فروشی و زمینخواری و کوهخواری و رانت و فساد در ساختوساز بیقاعده، ارجحیت دارد.
از یک نکته بسیار مهم در اجرای طرحهای استارت آپی هم نباید غافل بود. در تمام دنیا معمولا حدود ۹۵ درصد چنین طرحهایی که بر بستر فناوری اطلاعات و هوشمندسازی انجام میپذیرد شکست خورده و از گردونه رقابت کارآفرینی خارج یا با دیگر استارتاپها ادغام میشوند به همین دلیل چنین طرحهایی باید در مراحل اولیه کوچکمقیاس باشد و پس از اطمینان از موفقیت، بزرگمقیاس شوند و گرنه موجب ناامیدی و سرخوردگی جوانان ایدهپرداز خواهند شد. شبیه آنچه اینک در ماجرای دوچرخهسواری در تهران رخ داده است.
۰