برتولت برشت؛ شیفته ایدئولوژی کمونیستی

برتولت برشت؛ شیفته ایدئولوژی کمونیستی

برشت پس از ترک آمریکا، آلمان دموکراتیک (شرقی) را برای اقامت برگزید. از این مرحله "سوءسابقه تروتسکیستی" در پرونده او تکرار نشده است. در سندی مورخ ۱۹۵۱ اشاره می‌شود که او برای سفر به شوروی در ۱۹۴۰ با مشکلاتی روبرو بوده، اما روشن نیست که این قضیه چگونه حل شده است.

کد خبر : ۷۶۵۱۹
بازدید : ۲۸۳۵
برتولت برشت؛ شیفته ایدئولوژی کمونیستی
برتولت برشت تا زمان مرگش در ۱۴ اوت ۱۹۵۶ نامدارترین شاعر و نمایشنامه‌نویس "اردوگاه سوسیالیستی" شناخته می‌شد که همواره در ستایش سوسیالیسم و دفاع از "دژ اصلی آن" اتحاد شوروی (سابق) گفته و نوشته بود. اما اسناد نویافته نشان می‌دهند که حاکمان شوروی به این هنرمند کمونیست بدگمان بوده‌اند.

با باز شدن تدریجی آرشیو‌های سیاسی اتحاد شوروی (سابق) اسرار تازه‌ای از پرده بیرون افتاده، به ویژه درباره افراد نامداری که سردمداران شوروی به علل گوناگون به آن‌ها نظر خوبی نداشتند، اما مایل بودند که همچنان از نام و اعتبار آن‌ها بهره‌برداری تبلیغاتی کنند. اخیرا برخی از اسنادی که حتی پس از فروپاشی اتحاد شوروی تا همین اواخر همچنان "به شدت محرمانه" طبقه‌بندی شده بود، در دسترس قرار گرفته است، از جمله انبوهی پرونده مربوط به "کادر‌های حزبی".

بسیاری از این اسناد در شعبه مخصوص کادر‌ها در کمیته اجرائی کمونیسم بین‌المللی (کمینترن) نگه‌داری می‌شد، و پس از انحلال آن نهاد به آرشیو مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (سابق) منتقل شد. در روز‌های اخیر رسانه‌های آلمان در این باره گزارش‌هایی منتشر کرده و به اسناد بیشماری پرداخته‌اند که ده‌ها سال پنهان مانده بودند. به گفته روزنامه سویسی "نویه تسوریشه تسایتونگ" در میان اسناد ۱۴ هزار پرونده وجود دارد که تنها به کادر‌های آلمانی مربوط می‌شوند و تا امروز در دو کمد پولادین محفوظ مانده‌اند.

تقریبا همه کادر‌ها و فعالان کمونیست آلمان در این مرکز پرونده‌ای دارند، که برخی از آن‌ها مشهورتر هستند، مانند والتر اولبریشت، هربرت ونر، ویلی مونتسنبرگ و برتولت برشت؛ و عده بیشتری افراد گمنامی که پس از به قدرت رسیدن نازی‌ها با آرزوی رهایی و به امید خدمت به "نخستین کشور رنجبران جهان" از دست جلادان هیتلری به اتحاد شوروی پناه برده بودند و امروز روشن شده که بیشتر آن‌ها در زندان‌های مخوف و اردوگاه‌های کار اجباری به دست مأموران استالین نابود شدند.

در هزاران پرونده داده‌های خصوصی، نامه‌های شخصی، اسرار راست و دروغ گرد آمده است که از "هوشیاری بلشویکی" در برابر عناصر "مشکوک" حکایت دارند. بیشتر این گزارش‌ها را دوستان و نزدیکان قربانیان از روی ایمان کورکورانه یا به نیت خوش‌خدمتی به مقام‌های حزبی ارائه داده‌اند؛ جالب و در عین حال غم‌انگیز این است که بیشتر این خبرچین‌ها خود، دیر یا زود سروکارشان به زندان و اردوگاه افتاده است.

با مرور پرونده قطوری که برای برتولت برشت فراهم آمده، هم می‌توان با گوشه‌هایی از زندگی و فعالیت‌های این نمایشنامه‌نویس، که همگان او را از مبلغان پرشور مرام کمونیستی می‌شناسند، آشنا شد و هم با دستگاه نیرومند نظارت و بدگمانی بیمارگونه‌ای که رژیم استالینی را فرا گرفته بود.

نظام کنترل کمینترن که زیر نظر پلیس مخفی استالین فعالیت می‌کرد، قاعدتا باید به کردار و رفتار کادر‌ها و اعضای حزبی می‌پرداخت، اما لحظه‌ای از جستجوی "عناصر خطرناک" و کاوش در زندگی خصوصی آن‌ها دست‌بردار نبود، حتی در میان کسانی که عضو حزب نبودند و تعهدی به مرام کمونیسم نداشتند، اما چند صباحی اتحاد شوروی را پناهگاهی امن پنداشته بودند. بیشتر پرونده‌ها پس از ۱۹۳۳ و فرار گروه بزرگی از چپ‌گرایان سوسیالیست و کمونیست از آلمان نازی به اتحاد شوروی فراهم آمده است.

برشت و اتهام نزدیکی به تروتسکیست‌ها
مبارزه با "باند" لئو تروتسکی که پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴ رقیب اصلی یوسف استالین شناخته می‌شد، دستاویز اصلی پاکسازی در نظام شوروی و حزب بلشویک و ارتش سرخ بود که دامنگیر میلیون‌ها نفر شد. اتهام کمابیش همه افرادی که بازداشت می‌شدند، پیروی از تروتسکیسم بود. اتباع بیگانه معمولا به "جاسوسی برای کشور‌های امپریالیستی" نیز متهم می‌شدند.

طبق اسناد، برشت دستکم در مقاطعی به خاطر روابط دوستانه با افرادی که انگ تروتسکیسم خورده بودند، در مظان اتهام قرار داشت. در گزارشی آمده است که او در سال ۱۹۳۳ با حلقه‌ای از روشنفکران مربوط بوده که در میان آن‌ها "دو عامل مشکوک" حضور داشتند: فریتس اشترنبرگ و کارل کورش.

اشترنبرگ، اقتصاددانی سرشناس بود و کارل کورش از بانفوذترین فیلسوفان مارکسیست آلمان؛ و برشت به هردوی آن‌ها ارادت می‌ورزید و آن‌ها را "آموزگار" خود می‌دانست. کورش در سال ۱۹۲۶ از موضع چپ از استالین انتقاد کرده و به همین علت از حزب کمونیست آلمان اخراج شده بود.

در نامه‌ای مربوط به سال ۱۹۳۴ گفته می‌شود زمانی که برشت در دانمارک اقامت داشته، چند روزی میزبان کارل کورش بوده است؛ و باز تأکید شده است: "پرفسور کورش به علت تمایلات تروتسکیستی در سال ۱۹۲۶ از حزب کمونیست اخراج شده است". در همین گزارش آمده که در همان دوران هلنه وایگل، همسر برشت، پیوسته با محافل تروتسکیستی فعال در کپنهاگ تماس و همکاری داشته است.

این اطلاعات توسط الیخانوف، رئیس شعبه کادر‌های کمینترن، به اطلاع پلیس سیاسی رسیده و تحت عنوان "به شدت محرمانه" طبقه‌بندی شده است.

از اتهام‌های دیگر برشت آن است که او از همکاران نزدیک ماهنامه ادبی "داس ورت" (Das Wort به معنای کلمه) بوده که از ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ توسط تبعیدیان نامدار آلمانی‌زبان در مسکو منتشر می‌شد. اندیشمندان و نویسندگان برجسته‌ای مانند گئورگ لوکاچ، والتر بنیامین، توماس مان و هاینریش مان از همکاران این نشریه بودند، اما کارگزاران فرهنگی استالین به این نشریه با بدگمانی نگاه می‌کردند.

برشت در سال‌های ۱۹۳۲ و ۱۹۳۵ از اتحاد شوروی دیدار کرد و از او استقبال شایانی به عمل آمد. در مراسمی که به افتخار او در مسکو برپا شد، کارولا نهر شعر‌های او را دکلمه کرد. این زن هنرمند از بازیگران نامدار و پیشرو تئاتر و سینمای آلمان بود که در سال ۱۹۳۴ به اتحاد شوروی گریخت.
در سال ۱۹۳۷ به همراه همسرش آناتول بکر دستگیر شد. همسرش بی‌درنگ تیرباران شد و خود او به ده سال زندان محکوم شد. این هنرپیشه درخشان در ۱۹۴۲ بر اثر بیماری‌های جسمی و روحی در گولاگ درگذشت.

در سال ۱۹۳۷ بنگاه ویژه انتشار ادبیات زبان‌های خارجی در مسکو، بنا به عللی که چندوچون آن روشن نیست، از چاپ مجموعه آثار برتولت برشت خودداری کرد. دبیر شعبه کادر‌ها در نامه‌ای "محرمانه" این امر را چنین توجیه می‌کند: "برشت عضو حزب نیست.
زمانی که او در سویس سکونت داشت، در خانه‌اش از کورش، از رهبران تروتسکیست‌ها پذیرایی کرد. درباره هلنه وایگل، همسر برشت که در سال ۱۹۳۶ به اتحاد شوروی سفر کرد، این ظن وجود دارد که همراه خود اوراق تروتسکیستی آورده باشد... "

مهاجرت به آمریکای امپریالیست
برای کارگزاران حزبی تصمیم برشت به مهاجرت به آمریکا به جای اقامت در شوروی نیز نکته‌ای "مشکوک" بود. با حمله ارتش نازی به دانمارک در آوریل ۱۹۴۰ برای برشت چاره‌ای جز فرار باقی نمانده بود. او به همراه نزدیکانش نخست به سوئد و سپس به فنلاند رفت.
در دسامبر ۱۹۴۰ مطلع شد که از مکزیک برای او اوراق مهاجرت صادر شده است. او که قصد داشت از ولادی‌وستوک به مقصد آمریکا سفر کند، برای عبور از خاک شوروی به مجوز مقام‌های حزبی نیاز داشت.

مقام‌های کمینترن با تأکید بر پیشینه برشت به عنوان "یک نویسنده برجسته ضدفاشیست" انتظار داشتند که او در اتحاد شوروی تقاضای پناهندگی کند. آن‌ها با این دستاویز که "برشت عضو حزب نیست" از دولت شوروی خواستند که در این باره تصمیم بگیرد. تنها پس از مدت‌ها تردید، و با پادرمیانی اتحادیه نویسندگان اتحاد شوروی بود که برای برشت ویزا صادر شد.

برشت سرانجام در دوم مه ۱۹۴۱ ویزای عبور (ترانزیت) را از شوروی برای ادامه سفر به آمریکا دریافت کرد و موفق شد به همراه خانواده به مسکو سفر کند. او ۱۷ می‌وارد مسکو شد و مورد استقبال دوستش ماریا اوستن، زن نویسنده چپگرای آلمانی مقیم شوروی، قرار گرفت.
او در ۳۰ مه ۱۹۴۱ با راه آهن سیبری به طرف ولادی‌وستوک روانه شد؛ او پیش از سفر چمدانی انباشته از نامه‌ها و یادداشت‌های خود را به اوستن سپرد تا از خطرات احتمالی در امان بماند. از آن چمدان تا امروز هیچ اثری یافت نشده است و این احتمالا به ماجرایی مربوط می‌شود که زمان اندکی پس از عزیمت برشت روی داد: ماریا اوستن به عنوان "جاسوس دستگاه‌های جاسوسی آلمانی و فرانسوی" بازداشت و روز هشتم اوت ۱۹۴۲ در ۳۴ سالگی تیرباران شد. در یکی از اسناد مربوط به پرونده اوستن از برشت به عنوان "تروتسکیست" نام برده شده است.

این پرسش که برشت چگونه توانست از چنگ مأموران امنیتی شوروی جان سالم به در ببرد، هنوز بی‌پاسخ باقی مانده است. کسانی که از شهرت و اعتبار برشت برخوردار نبودند به سرنوشتی شوم دچار شدند. یکی از آن‌ها هانس اپه بود که مثل برشت از ترس ارتش نازی از سوئد به شوروی گریخت و چندی بعد به جرم "گرایش تروتسکیستی" به همراه همسر و فرزندش دستگیر شد و سپس در ۱۹۴۲ اعدام شد.
او در سال ۱۹۳۸ در نامه‌ای سرگشاده به شدت از برشت به خاطر خاموشی در برابر دستگیری دوستان و آشنایانش انتقاد کرد. او برشت را به سودجویی و عافیت‌طلبی متهم کرده بود.

از اقامت شش‌ساله برشت در کالیفرنیا و فعالیت‌های او در آمریکا در پرونده او اثر چندانی نیست؛ به ماجرای احضار او به "کمیته فعالیت‌های ضدآمریکایی" که توسط سناتور جوزف مک‌کارتی به راه افتاده بود، نیز تنها اشاره‌ای گذرا شده است.

برشت پس از ترک آمریکا، آلمان دموکراتیک (شرقی) را برای اقامت برگزید. از این مرحله "سوءسابقه تروتسکیستی" در پرونده او تکرار نشده است. در سندی مورخ ۱۹۵۱ اشاره می‌شود که او برای سفر به شوروی در ۱۹۴۰ با مشکلاتی روبرو بوده، اما روشن نیست که این قضیه چگونه حل شده است.

مهم این است که به رغم این "ابهامات" رژیم آلمان دموکراتیک از نام و اعتبار برشت بهره‌برداری می‌کرد و در عوض هرگونه امکاناتی در اختیار او می‌گذاشت؛ و شوروی نیز از وفاداری صادقانه و بی‌شائبه او خرسند بود؛ پاداش این قدرشناسی در سال ۱۹۵۵ در قالب جایزه صلح استالین به او تقدیم شد، که ارزش "نقدی" زیادی داشت.

وفاداری آشکار و انتقاد پنهان
برشت همواره ستایشگر اتحاد شوروی بود و این را حتی در سیاه‌ترین سال‌های "پاکسازی بزرگ" آشکارا بیان می‌کرد. برای نمونه در انتقاد از آندره ژید، که با انتشار "بازگشت از شوروی" از نظام استالینی انتقاد کرده بود، نویسنده تیزبین فرانسوی را با لحنی توهین‌آمیز "نادان و متوهم" خواند.

از یادداشت‌های روزانه و نامه‌های برشت چنین بر می‌آید که او محاکمات نمایشی را دنبال می‌کرد، اما شگفت‌انگیز است که او هرگز در این باره به طور علنی اظهار نظر نکرد. او قصد داشت در سال ۱۹۳۷ به مسکو سفر کند، اما این سفر را لغو کرد. آیا این نوعی ابراز اعتراض یا نگرانی بود؟

در ژانویه ۱۹۳۹ برشت باخبر شد که برخی از دوستان و آشنایان او در مسکو بازداشت شده یا به نحو مشکوکی ناپدید شده‌اند. او، به خاطر وفاداری به پرنسیپ‌های ایدئولوژیک، اعتراضی نکرد، اما در نامه‌های خصوصی نگرانی خود را بازگفت: "کولزوف در مسکو بازداشت شده، که آخرین حلقه ارتباط من با روس‌ها بود. از ترتیاکوف خبری نیست، ظاهرا به جاسوسی برای ژاپن متهم شده. از کارولا نهر هم خبری نیست، که می‌گویند در پراگ از طرف همسرش با محافل تروتسکیستی تماس داشته".

برشت در سفرهایش به مسکو همواره مهمان دوستش سرگئی ترتیاکوف، منتقد و نویسنده نوگرای روس بود. ترتیاکوف، مانند هزاران کمونیست دیگر به دست پلیس استالین گرفتار شد.

ترتیاکوف نگرانی خود را از بازداشت وسولد مایرهولد نیز ابراز کرده بود - کارگردان مشهور و نوگرای تئاتر که سرانجام با اتهاماتی بی اساس در فوریه ۱۹۴۰ در مسکو تیرباران شد؛ در جایی از هنر و ادبیات سوسیالیستی که به تبلیغ آلوده شده و "به سطح عوام" سقوط کرده، انتقاد کرده بود.
برشت، برخلاف دوست نامدارش لیون فویشتوانگر، در توجیه و تأیید محاکمات نمایشی قلمفرسایی نکرد، اما جز با اشاراتی گذرا در نامه‌های خصوصی با دوستانی مانند والتر بنیامین، از اظهارنظر صریح خودداری ورزید.

در مه ۱۹۵۵ برشت در مسکو اقامت داشت و طبق معمول مترجم همراه او خانم گوسوا کار‌های او را نکته به نکته گزارش داده است. از این گزارش چنین برمی‌آید که برشت درباره کارکنان سفارت آلمان نکات تلخ و گزنده‌ای به زبان آورده، اما درباره وضعیت اتحاد شوروی جز ستایش کلمه‌ای نگفته است.

در همین سفر برشت نسبت به سرنوشت برخی از تئاتری‌های تبعیدی آلمانی علاقه نشان داده بود. از جمله او که اکنون هنرمندی نامور بود، بر آن شده بود که برای دوست و همکارش برنهارد رایش، ویزای مهاجرت به آلمان شرقی تقاضا کند، تا بتواند در تئاتر او (برلینر آنسامبل) مشغول کار شود. رایش سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۱ را در گولاگ سپری کرده بود و در مسکو گذران سختی داشت. اما اقدام خیرخواهانه برشت نتوانست او را از شوروی نجات دهد.

در همان سفر برشت از کته رولیک، رابط او با مقام‌های شوروی، خواهش کرد لیستی از همکاران تئاتری تهیه شود که در سال‌های ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ به شوروی مهاجرت کرده و همگی در ۱۹۳۷ بازداشت شده بودند. برشت می‌خواست بداند "چه بلایی سرشان آمده و حالا کجا هستند؟ " "رفقای بالا" به او هیچ پاسخی ندادند، و او هم محتاط‌تر از آن بود که ماجرا را پیگیری کند.

برشت چنان شیفته ایدئولوژی کمونیستی و مسحور "دستاورد‌های پرشکوه جامعه شوروی" بود، که حتی پس از اظهارات افشاگرانه نیکیتا خروشچف در کنگره بیستم، که استالین را جنایتکار خواند، باز هم از "تزار سرخ" به عنوان "قاتل نیکخواه خلق" نام برد. این حداکثر تلاشی بود که او برای سازش دادن وجدان شخصی اش با وجهه عمومی خود انجام داد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید