حمید مصدق؛ حقوقدانی که شاعر شد
اگر شاعری توانسته باشد یک مصرع یا یک بیت خوب شعر بگوید و تأثیری گذاشته باشد، کارِ خودش را کرده است. مصداق این سخن، حمید مصدق است که با اشعار ساده و صمیمیاش به دل مردم راه باز کرده و بر آنها تأثیر گذاشته است.
کد خبر :
۷۶۵۳۸
بازدید :
۱۷۷۵
اهل خواندن شعر و خریدن دفتر و دیوان شعر هم که نباشید، حتماً یک بار هم که شده شعر «سیب» را شنیدهاید و گاهی زمزمه کردهاید: «تو به من خندیدی و نمیدانستی/ من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم». هوا که بارانی بوده است، برای یک بار هم که شده زیر لب گفتهاید: «شیشه پنجره را باران شست/ از دل من اما/ چه کسی نقش تو را خواهد شست»؟
به قول استاد شفیعی کدکنی در کتاب «شاعر آیینهها»، اگر شاعری توانسته باشد یک مصرع یا یک بیت خوب شعر بگوید و تأثیری گذاشته باشد، کارِ خودش را کرده است. مصداق این سخن، حمید مصدق است که با اشعار ساده و صمیمیاش به دل مردم راه باز کرده و بر آنها تأثیر گذاشته است. امروز سالروز تولد این شاعر معاصر است.
شاعری شبیه سهراب سپهری
یکی از ویژگیهای مهم شعر مصدق نزدیک بودن آن به زبان عامیانه مردم است. از این جهت لحن و بیان شعر او به لحن سهراب سپهری در اشعاری مانند «مسافر» و «صدای پای آب» نزدیک میشود. دیگر ویژگی اشعارِ مصدق این است که در دورهای که فرهنگ مرگ و ناامیدی بر ادبیات سایه انداخته بود، شعر او رو به سمتِ زندگی و امید داشت.
مصدق در مضامین مختلفی مانند عاشقانه، سیاسی و حماسی شعر سروده و میتوان گفت: در همه آنها مخاطب خود را داشته است. او روزهای پنجشنبه در خانهاش محفلی ادبی داشت که شاعرانی مانند اخوان ثالث، سپانلو، براهنی و... به آن رفت و آمد میکردند.
شاعرانههایی سرِ کلاس حقوق تجارت
حمید مصدق دکترای حقوق داشت و در دانشگاه تدریس میکرد، اما مانند دیگر اهالی حقوق نبود. به عبارتی او پیش از این که یک حقوقدانِ شاعر باشد، یک شاعرِ حقوقدان است. چرا که روح لطیف شاعرانگی او در دانشکده حقوق و حتی هنگام تنظیم لایحههای حقوقی هم جریان داشت.
رضا ضیائی بیگدلی از دوستان و همکاران مصدق میگوید: «برای من تعریف میکرد که حتی وقتی میخواهم حقوق تجارت درس بدهم، نمیتوانم بدون آن که چند خط شعر بخوانم، درسم را شروع کنم. به گونهای شده که دانشجویان عادت کردهاند و تا میروم میگویند استاد شما ما را مستفیض نمیکنید؟». نعمت احمدی، یکی دیگر از دوستان آقای شاعر، درباره ذوق و طبع او اینطور میگوید: «کاش روزی غزل (دختر مصدق) یا لاله (همسر مصدق) این لوایحی را که حمید مینوشت، منتشر کنند.
لایحۀ حمید، لایحۀ خشک و خشن و استناد به ماده و قانون نبود. یک بابی را در قانون وکالت باز کرده بود. کارهای تحقیقی در حقوق داشت و شاعر بود، اما این روح لطیف چگونه بود که در بخش حقوق هم حرف داشت».
۰