جزئیات گرونگانگیری در قنادی

جزئیات گرونگانگیری در قنادی

جوان عاشق پیشه در یک اقدام عجیب با دو کلت کمری و یک بمب دختر مورد علاقه اش را داخل یک قنادی گروگان گرفت که با حضور رئیس پلیس پیشگیری تهران این ماجرا پس از سه ساعت مذاکره پایان یافت.

کد خبر : ۷۶۶۴۸
بازدید : ۳۴۰۶
جزئیات گرونگانگیری در قنادی
مرد عاشق پیشه وقتی دید به خاطر یک عشق ممنوعه سرمایه اش را از دست داده است روش اشتباهی را در پیش گرفت. این مرد با سفر به تهران توانست دختر مورد علاقه اش را که در یک قنادی کار می‌کرد پیدا کند و صحنه وحشتناکی را کلید بزند.

جوان عاشق پیشه در یک اقدام عجیب با دو کلت کمری و یک بمب دختر مورد علاقه اش را داخل یک قنادی گروگان گرفت که با حضور رئیس پلیس پیشگیری تهران این ماجرا پس از سه ساعت مذاکره پایان یافت.

مرد خشمگین
عقربه‌ها ساعت ۱۵:۴۰ شنبه ۱۳ بهمن امسال را نشان می‌داد که مرد جوانی در حالی که یک کلاه نقاب دار روی سرش داشت وارد یک قنادی در خیابان استاد معین شد و به سمت فروشنده شیرینی فروشی که یک دختر ۱۹ ساله بود رفت.
مرد جوان با عصبانیت با دختر جوان صحبت می‌کرد که یکی از فروشنده‌های مرد به سمت وی رفت و خواست تا از مغازه بیرون برود و اگر سفارشی دارد به او بدهد. مرد جوان از فروشنده خواست تا مزاحم صحبت هایش با دختر جوان نباشد که در این صحنه کارمند شیرینی فروشی گفت که با پلیس تماس می‌گیرد تا او را از مغازه بیرون کنند.

گروگان گیری عجیب
در این صحنه ناگهان پسر جوان دو کلت کمری از جیبش بیرون کشید و به سمت دختر جوان پشت یخچال شیرینی‌ها رفت و در حالی که دختر جوان را به گروگان گرفته بود خواست تا کسی به او نزدیک نشود.

خیلی زود ماجرای گروگان گیری عجیب به ماموران کلانتری ۱۱۹ مهرآباد مخابره شد و دقایقی بعد تیمی از ماموران همراه با رئیس کلانتری به محل اعزام و وقتی وارد قنادی شدند مرد جوان شروع به شلیک چند تیرهوایی کرد و با نشان دادن یک بسته مدعی شد که این بسته یک بمب است و اگر کسی نزدیک شود خودش و دختر جوان را می‌کشد.

با توجه به حساس بودن ماجرا تیم‌های ویژه پلیس و سردار کیوان ظهیری رئیس پلیس پیشگیری تهران در محل حاضر شدند و در ادامه نیز قاضی شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران نیز در محل حضور یافت.

سردار ظهیری با ورود به شیرینی فروشی شروع به مذاکره با مرد جوان کرد و وی که به شدت عصبانی بود خواست تا پدر و مادر دختر جوان در قنادی حاضر شوند و در این مرحله خانواده دختر ۱۹ ساله به محل آمدند و مشخص شد این گروگان‌گیری یک ماجرای عاشقانه است.

جوان گروگان گیر با وجود دیدن پدر و مادر دختر جوان متقاعد نشد و سردار ظهیری پس از سه ساعت صحبت و مذاکره موفق شد مرد جوان را از اقدامی که در سر داشت منصرف کند و جوان ۳۷ ساله که چند بار تفنگ را روی شقیقه خود قرار داده بود تصمیم گرفت دو تپانچه را در اختیار ماموران قرار دهد و دختر جوان را که منیژه نام دارد رها کند.

پسر جوان در تحقیقات ابتدایی تاکید کرد که من عاشق این دختر بودم و حتی یک سال و نیم با هم زندگی کردیم، اما ناگهان ناپدید شد تا این که او را پیدا کردم و باید با من زندگی کند.

گفت وگو با جوان عاشق پیشه
ساسان ۳۷ ساله پس از دستگیری در ماجرای گروگان گیری عاشقانه، روز گذشته برای تحقیقات پیش روی بازپرس دشتبان در شعبه ۱۰ دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفت و تاکید کرد من حماقت کردم و نتیجه آن نیز باعث شد تا دست به این کار بزنم، چون ضربه عشقی و مالی خوردم.

تحصیلات؟
لیسانس ریاضیات کاربردی.

سابقه داری؟
نه، اعتیاد هم ندارم و تا امروز کار خلافی نکردم که بخواهم به کلانتری بروم.

منیژه را از کجا می‌شناسی؟
یک سال و نیم قبل در یک مهمانی در شهرستان ساری با منیژه آشنا شدم.

متاهل هستی؟
بله، یک دختر ۱۶ ساله هم دارم، اما به خاطر منیژه از همسرم جدا شدم و یک سال است که دخترم را ندیدم.

چرا جدا شدی؟
من عاشق منیژه بودم و به خاطر این که بتوانم با او زندگی کنم از همسرم جدا شدم.

مگر با منیژه زندگی کردی؟
بله، مدتی منیژه و برادر کوچک ترش با اطلاع مادرش در خانه من در شهر قائم شهر زندگی می‌کردند.

پدرش اطلاع داشت؟
من بعد از آشنایی با منیژه به او علاقه پیدا کردم و عاشقش شدم در همین زمان بود که متوجه شدم پدر منیژه بدهکاری زیادی دارد و وضعیت مالی شان خوب نیست و پدرش هر چند وقت یک بار از دست طلبکاران ناپدید می‌شود، دیگر دیر شده بود به همین دلیل منیژه و برادرش با اطلاع مادرش به خانه من آمدند تا این که یک روز متوجه شدم پدر منیژه را دستگیر کرده اند.
دختر مورد علاقه ام حالش بد بود به همین دلیل ۳۰ میلیون تومان پول تهیه کردم و به یکی از طلبکار‌های پدر منیژه دادم و توانستم او را از زندان آزاد کنم که بعد از این ماجرا دوباره پدر منیژه از ترس طلبکارانش ناپدید شد و فهمیده بود که من به خاطر دخترش کمکش کردم.

چرا گروگان گیری؟
چون ضربه عشقی و مالی خوردم و تنها ماندم.

چطور؟
بعد از مدتی که منیژه با من زندگی کرد خواست تا برای اثبات دوست داشتنم نصف باغم را به نامش کنم و من هم به خاطر دوست داشتن زیاد، نصف باغم را به نام منیژه زدم و همه چیز خوب پیش می‌رفت تا این که اوایل مرداد ماه منیژه و برادرش از خانه ام خارج و ناپدید شدند.

چطور او را پیدا کردی؟
وقتی منیژه رفت، هیچ اثری از او و خانواده اش نبود، احساس حماقت می‌کردم، همه زندگی‌ام را از دست داده بودم به همین دلیل به جست وجو پرداختم تا این که از روی شماره کارت ملی برادر کوچک منیژه با خبر شدم او در مدرسه‌ای در تهران ثبت نام کرده است، با همین سرنخ به تهران آمدم و در ادامه با خبر شدم که پدر منیژه را کلانتری جامی دستگیر کرده است که به آن جا رفتم، اما خبری از پدر منیژه نبود و با هر سختی و تلاشی بود توانستم سرنخ جدیدی به دست بیاورم. متوجه شدم که خانواده منیژه در منطقه منیریه زندگی می‌کنند و مدتی است منیژه در یک قنادی مشغول به کار شده است.

آدرس قنادی را داشتی؟
نه، فقط شنیده بودم که محل کار منیژه تا خانه اش ۱۵ دقیقه راه است به همین دلیل به همه قنادی‌هایی که در این منطقه وجود داشت سرزدم تا این که متوجه شدم منیژه در یک شیرینی فروشی در منطقه استاد معین کار می‌کند.

اولین بار بود که به محل کار منیژه رفته بودی؟
نه، روز چهارشنبه شیرینی فروشی تعطیل بود، پنج شنبه و جمعه هفته گذشته به مغازه شیرینی فروشی رفتم، اما منیژه نبود تا این که ظهر شنبه وارد قنادی شدم و منیژه را دیدم.

منیژه چه حسی داشت؟
وقتی شروع به صحبت کردم ادعا کرد که مرا نمی‌شناسد. عصبانی شدم و وقتی همکارش به سمتم آمد دیگر نمی‌دانستم چه کار می‌کنم و کلت هایم را بیرون کشیدم.

قصد کشتن داشتی؟
نه، قصد گروگان گیری هم نداشتم.

پس چرا مسلح رفتی؟
من قصد خودکشی داشتم.

چرا؟
به خاطر یک عشق صادقانه سرمایه و احساساتم را از دست دادم و در این مدت فکر حماقتی که کردم آزارم می‌داد به همین دلیل اسلحه خریدم و قصد خودکشی داشتم.

بنا بر این گزارش، بازپرس دشتبان دستور داد تا متهم برای تحقیقات تکمیلی در اختیار ماموران اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران قرار گیرد تا ادعا‌های این جوان بررسی و صحت آن مشخص شود.
منبع: روزنامه خراسان
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید