مصاحبه بیسابقه با شهروندِ ووهان: هیچکس به ما کمک نمیکند
آنچه میخواهم بگویم این است که اگر میدانستم آنها در روز ۱۳ ژانویه شهر را پلمپ خواهند کرد، تمام اعضای خانوادهام را بر میداشتم و از شهر میرفتم. اگر جای دیگری بودیم شاید امیدی بود. من نمیدانم اینکه افرادی مثلِ ما به حرفِ دولت گوش دادند و در شهر باقی مانند، تصمیم درستی گرفتهاند یا نه. نیازی نیست به افلاطون مراجعه کنیم تا بفهمیم جهان در صورتی از این بحران خارج میشود که چین بر آن قائق آید؛ و چین فقط وقتی بر آن فائق میآید که ووهان درمان شود. خوشتان بیاید یا نه، این واقعیتِ وحدت است.
کد خبر :
۷۶۷۵۷
بازدید :
۲۲۰۷
فرادید | وِنجون وَنگ یکی از ساکنانِ ووهان است، همان شهرِ چینی که کانونِ شیوعِ ویروسِ کرونای مرگبار شناخته شده است. از روز ۲۳ ژانویه که ووهان پلمپ شد، ونگ و خانوادهاش از شهر خارج نشدهاند. از آن زمان ویروس بیش از ۲۰۰۰۰ نفر در سراسر جهان را آلوده کرده و منجر به مرگِ نزدیک به ۵۰۰ نفر شده است.
وَنگ در اتفاقی بیسابقه توانسته از درون شهر با خبرنگارِ بیبیسی ورلد ارتباط برقرار کند و از تقلایِ اندوهآورِ خانوادهاش برای زنده ماندن بگوید. آنچه در ادامه میخوانید متنِ صحبتهای او با خبرنگار بیبیسی ورلد است که وبسایت فرادید ترجمه کرده است:
از زمانِ شیوعِ ویروس، عمویم که دیگر در این دنیا نیست، پدرم که به شدت بیمار است، مادرم و عمهام شروع به نشان دادنِ علائم بیماری کردند. نتایج سیتیاسکن نشان داد که ریههای آنها آلوده شده است. برادرم هم سرفههای شدیدی میکند و علائمی از تنگی تنفس را نشان میدهد.
پدرم تب شدیدی دارد. دیروز تب او ۳۹.۳ درجه سانتیگراد بود و حالا مرتب و بیوقفه سرفه میکند و به سختی نفس میکشد. ما برایش کپسول اکسیژن در خانه نصب کردهایم و اکنون ۲۴ساعته به این کپسول وابسته است.
در حال حاضر ترکیبی از داروهای چینی و غربی را مصرف میکند. نمیتوانیم او را به بیمارستان انتقال دهیم، چون به دلیلِ کمبودِ کیت تشخیصی نتوانستند تأیید کنند او ویروسِ کرونا گرفته است. مادر و عمهام، علیرغم وضعیتِ بد خودشان، هر روز با پای پیاده تا بیمارستان میروند تا شاید یک تختِ خالی برای پدرم پیداکنند. اماهیچ بیمارستانی به آنها رسیدگی نمیکند.
هیچ کسی به ما کمک نمیکند
در ووهان، نقاط قرنطینۀ بیشماری برای اسکانِ بیمارانی که نشانههای خفیفِ بیماری دارند یا هنوز بیماریشان در دوران نهفتگی است، اختصاص داده شده است. امکاناتِ این نقاط بسیار ابتدایی و ساده است. اما برای افرادی مانند پدرِ من که به شدت بیمار هستند هیچ تختی وجود ندارد.
بیشتر بخوانید:
درواقع عمویم در یکی از همین نقاط قرنطینه جان خودش را از دست داد؛ زیرا در این نقاط امکاناتِ پزشکی برای افرادی که بیماریشان در شدیدترین شکل ممکن است، وجود ندارد. من واقعاً امیدوارم پدرم حالش بهتر شود، اما هیچکسی با ما در تماس نیست تا در این لحظه به ما کمک کند.
من چندین بار با کارکنانِ بهداشتِ محلی تماس گرفتم، اما پاسخ آنها این بود: «هیچ شانسی برای اینکه تختِ خالی پیدا شود، وجود ندارد.» ما فکر میکردیم نقاط قرنطینهای که عمو و پدرم به آن مراجعه کردند یک بیمارستان است، اما فهمیدیم که درواقع یک هتل است.
هیچ پزشک و پرستاری در نقاط قرنطینه نیست. عمویم در هنگامِ مراجعه یکی از نقاط قرنطینه بسیار بیمار بود و نشانههای تنگی نفس و از دست دادنِ هوش و حواس در او واضح بود. هیچ پزشکی برای مداوای عمویم نیامد. پدر و عمویم یک شب در آنجا بودند و وقتی پدرم ساعت ۶:۳۰ صبح از اتاق کناری به عمویم سر میزند، میبیند او تمام کرده است.
ترجیح میدهیم در خانه بمیریم تا در قرنطینه
بیمارستانهای جدید که در حال احداث هستند برای افرادی است که همین حالا هم در بیمارستان بستری هستند. قرار است که آنها را به بیمارستانهای جدید منتقل کنند. اما برای افرادی مانند ما، ما حتی نمیتوانیم یک تخت داشته باشیم، چه برسد به اینکه در بیمارستانهای جدید بستری شویم.
بیشتر بخوانید:
اگر از دستورالعملهای دولت پیروی کنیم، تنها مکانی که میتوانیم اکنون برویم همان نقاط قرنطینه است. اما اگر برویم همان اتفاقی میافتد که برای عمویم افتاد؛ بنابراین ترجیح میدهیم در خانه بمیریم.
جمعیتِ افرادِ آلوده به طرزِ وحشتناکی زیاد است
تعداد خانوادههای مانند ما در اینجا فراوان است و همه با مشکلاتی مشابه مواجهایم. پدرِ دوستم را در قرنطینه نپذیرفتند، چون تبِ شدیدی داشت. منابع بسیار محدود است و جمعیت آلوده بسیار بزرگ. ما میترسم، نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد.
پیغام وَنگ به دنیا
آنچه میخواهم بگویم این است که اگر میدانستم آنها در روز ۱۳ ژانویه شهر را پلمپ خواهند کرد، تمام اعضای خانوادهام را بر میداشتم و از شهر میرفتم. اگر جای دیگری بودیم شاید امیدی بود. من نمیدانم اینکه افرادی مثلِ ما به حرفِ دولت گوش دادند و در شهر باقی مانند، تصمیم درستی گرفتهاند یا نه. اما فکر میکنم مرگِ عمویم خود گویای همه چیز است.
نامه یک خبرنگار: ما به هم وابستهایم
در همین حال یک خبرنگارِ اهلِ ووهان که اکنون در هنگکنگ زندگی میکند با انتشارِ نامهای که مخاطبش مردمِ جهان است، با تأیید اقداماتی که برای پیشگیری از گسترشِ بیماری در سراسر جهان انجام میشود، از جهان خواسته تا در قبال چینیها تبعیض قائل نشوند. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از متنِ نامه اوست که توسطِ خبرگزاری سیانان منتشر شده و وبسایت فرادید آن را ترجمه کرده است.
من دختری از ووهان هستم که هماکنون در هنگکنگ زندگی میکنم. درست همین حالا، نزدیکترین اعضای خانواده من در شهرِ کانونِ شیوع کرونا، ایزوله هستند.
من هر روز نگرانِ وضعیتِ سلامتِ جسمی و روانیشان هستم. آنها هم نگرانِ نگرانیِ من نسبت به خودشان هستند. برایتان آشناست؟ مطمئنم هر کسی که دور از والدینش زندگی میکند با این چرخۀ خندهدار عشق آشناست.
من همچنین خبرنگار هستم و از شماطتها، خشمها و کلافگیِ ناشی از این بحران که سراسرِ جهان را فراگرفته به خوبی آگاهم. من قدردانِ همکارانِ روزنامهنگارِ خستگیناپذیرم هستم که جهان را از آخرین اطلاعاتِ مربوط به جنگ علیه کرونا آگاه میکنند.
من اقداماتِ پیشگیرانه و مهارکننده خطوطِ هوایی، دولتها و مؤسسات را ارج مینهم و از همه آنها حمایت میکنم. اما در عین حال، شما را دعوت میکنم به دیوار نکشیدن بین قلبها. منظورم گرایشِ رو به افزایشِ جهانی در تبعیض علیه چینیها و علیه کسانی است که شبیه ما هستند.
این ویروس با خود مرگ و ترس میآورد. مردم مشاهده میکنند که آلودگی از مرزها عبور میکند و نسبت به سلامتی فرزندان، والدین و خودشان دچار ترس و وحشت میشوند.
اما ویروس یک حقیقتِ شگفتانگیز را هم برملا میکند: اینکه ما همه بهم وابستهایم، ما بیشتر از آنچه که فکر میکردیم به هم نزدیکیم.
افلاطون، فیلسوف یونانِ باستان، گفته است که همه ما بخشی از یک ارگانیسمِ زنده و واحدیم: هستی.
اما نیازی نیست به افلاطون مراجعه کنیم تا بفهمیم جهان در صورتی از این بحران خارج میشود که چین بر آن قائق آید؛ و چین فقط وقتی بر آن فائق میآید که ووهان درمان شود. خوشتان بیاید یا نه، این واقعیتِ وحدت است.
گاهی فهمِ این وحدت سخت است. گویی ما شناختِ بسیار اندکی از افرادی داریم که بسیار دور از ما در گوشهای از جهان زندگی میکنند و این میتواند ما را از هم دورتر هم بکند. برای همین میخواهم شما را اندکی با شهرم، ووهان، آشناتر کنم.
خبرنگار در ادامه نامه ویژگیهای شهر ووهان را برمیشمارد تا مخاطب را با فضای شهر خود آشنا کند. او از سوپهای رشته ووهان یاد میکند که آب از دهان گردشگران جاری میکند.
و از معنیِ نامِ استانِ هوبِی - استانی که شهر ووهان در آن قرار دارد - میگوید که به معنیِ «هزاران دریاچه است.» او میگوید بیشتر این دریاچهها در اطراف یا داخلِ شهرِ ووهان هستند و در تابستان مملو از گلهای نیلوفر آبی میشوند.
او سپس به افتخاراتِ ورزشیِ ووهان اشاره میکند و اینکه این شهر زادگاهِ بزرگترین تنیسبازِ زنِ چین، لی نا است که در سال ۲۰۱۱ به عنوانِ نخستین چینی توانست عنوانِ گرند اسلم سینگل را از آن خود کند و در سال ۲۰۱۹ به عنوانِ نخستین زن آسیایی به تالارِ بین المللی مشاهیرِ تنیس معرفی شد.
و در آخر داستانی افسانهای از ووهان را تعریف میکند که تا خواننده را با فضای دوستانه شهر بیشتر آشنا کند:
« حدوداً ۲۰۰۰ سال قبل در یک شب پاییزی، یک موسیقیدان به نام یو در حال نواختنِ چین (یا شین)، یک سازِ زهیِ باستانیِ چینی، در کنار رودخانه و در زیر نورِ ماه بود. در همین حال مردی به نام ژونگ در کنار رودخانه قدم میزد که با شنیدن صدای سازِ یو ایستاد و صدا را دنبال کرد.
« حدوداً ۲۰۰۰ سال قبل در یک شب پاییزی، یک موسیقیدان به نام یو در حال نواختنِ چین (یا شین)، یک سازِ زهیِ باستانیِ چینی، در کنار رودخانه و در زیر نورِ ماه بود. در همین حال مردی به نام ژونگ در کنار رودخانه قدم میزد که با شنیدن صدای سازِ یو ایستاد و صدا را دنبال کرد.
آنها به سرعت با هم آشنا شدند و شروع به گپ زدن کردند. یو عمیقاً از اینکه میدید ژونگ موسیقیِ او را درک میکند شگفتزده شد. دو نفر قول دادند تا سال بعد در همان وقت از سال در همان مکان با هم ملاقات کنند. وقتی زمان ملاقات فرا رسید، یو همانطور که قول داده بود در کنار رودخانه شروع به نواختنِ سازش کرد، اما ژونگ هرگز نیامد.
یو بعدها فهمید که ژونگ از دنیا رفته، اما پیش از مرگ درخواست کرده بود که او را در کنار همان رودخانه دفن کنند تا بتواند به نوای موسیقیِ یو گوش کند. یو با شنیدن این خبر سازش را در همان مکان شکست و گفت: «تنها کسی که واقعاً صدای ساز من را درک میکرد دیگر در این جهان وجود ندارد. دیگر ساز زدن چه معنایی دارد؟»
خبرنگار توضیح می دهد: «امروز این مکان در ووهان را به نام «چین تای» میشناسند که به معنیِ «مکانی برای چین» است؛ و تا همین امروز هم واژه «ژی یین» به معنیِ «کسی که ملودی را درک میکند» معادلِ دوستی است که واقعاً شما را میشناسد.
با تصویری که از ووهان برایتان ترسیم کردم، امیدوارم فضای کوچکی در قلبهایتان برای این شهر باز کنید. فضایی برای رحم و شفقت. فضایی برای عشق ورزیدن و برای حمایت از میلیونها دوستِ ووهانی.
حمایت شما آنها را قدرتمند میکند و این نخستین گام برای درمانِ جمعی است.»
۰