فرهاد حسنزاده؛ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن
نویسندهای با تبحر بالا در ساخت شخصیتهای فانتزی و واقعی و پیشبرد روایتهای تو درتو ودرعین حال قابل درک و هضم.
کد خبر :
۷۶۸۱۸
بازدید :
۱۲۹۹
رسول آبادیان | مدتی است که نامزدهای جایزه هانس کریستین اندرسن ۲۰۲۰ اعلام شدهاند و نام فرهاد حسنزاده باز هم در جمع ۶ نامزد نهایی جایزه است. نویسنده پرکار ادبیات ایران نشان داد که انتخاب او در دوره گذشته از سر اتفاق نبوده است. این جایزه که قرار است درجشنوارهامسال بولونیا، چهره برگزیده خود را بشناسد، از حیث اعتبار درردیف جایزهای، چون جایزه نوبل قرار دارد.
فرهاد حسنزاده، چهره پرکار ادبیات نوجوان و بزرگسال است. نویسندهای که تاکنون توانسته جوایز داخلی و خارجی متعددی را به دلیل کارهای درخشانش دریافت کند. حسنزاده نویسندهای بیادعاست و همیشه به دور از هیاهوهای معمول، به فکر ترقی کارخودش و پیشبرد ادبیات بودهو هست. آمار قابلفروش آثار این نویسندهتاکنون نشاندهنده این موضوع است که او نهتنها مورد توجه داوران مختلف قرار دارد بلکه یکی از چهرههاییاست که توانسته بدنه جامعه را بیش از گذشته با کالایی مهجور به نام کتاب گره بزند.
فرهاد حسنزاده، چهره پرکار ادبیات نوجوان و بزرگسال است. نویسندهای که تاکنون توانسته جوایز داخلی و خارجی متعددی را به دلیل کارهای درخشانش دریافت کند. حسنزاده نویسندهای بیادعاست و همیشه به دور از هیاهوهای معمول، به فکر ترقی کارخودش و پیشبرد ادبیات بودهو هست. آمار قابلفروش آثار این نویسندهتاکنون نشاندهنده این موضوع است که او نهتنها مورد توجه داوران مختلف قرار دارد بلکه یکی از چهرههاییاست که توانسته بدنه جامعه را بیش از گذشته با کالایی مهجور به نام کتاب گره بزند.
در کنار همه اینها، فرهاد حسنزاده ازجمله نویسندگانیاست که برخی کتابهایش به زبانهای انگلیسی، چینی، مالایی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه شده و برخی در حال ترجمه به زبان عربی و دیگر زبانهاست. جهان داستانی این نویسنده به گونهای است که بسیاری ازگروههای فیلمسازی به راحتی میتوانند از آثارش اقتباس کنند و کارهایی موفق بسازند.
بر همین اساس تعدادی از کتابهایش تبدیل به فیلم یا برنامه رادیو تلویزیونی شده است که از میان آنها میتوان به «نمکی و مار عینکی»، «ماشو در مه» و «سنگهای آرزو» اشاره کرد. حسنزاده در کارهایش نشانداده که فقط یک روایتگر داستان نیست بلکه رگههایی از روانشناسی و تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی و همچنین درک وضعیت زمانه را نیز در کارهایش لحاظ میکند.
نویسندهای که تحتتاثیر موضوع مهمی، چون جنگ دست به قلم برد و رمانی به یاد ماندنی در گونه ادبیات جنگ به نام «حیاطخلوت» نوشت. خوبی حسنزاده در این است که هم برای نوشتن برای بزرگسالان موفق بوده و هم برای نوجوانان. بسیاری ازمنتقدان ادبیات داستانی معتقدند که تیزهوشی این نویسنده و مطالعات پیگیرش پیرامون ادبیات روز جهان، ازاو نویسندهای صاحبسبک ساخته.
نویسندهای با تبحر بالا در ساخت شخصیتهای فانتزی و واقعی و پیشبرد روایتهای تو درتو ودرعین حال قابل درک و هضم. از سوی دیگر باید این نکته را هم مورد توجه قرارداد که تا کنون بیش از چهل پایاننامه و مقالههای پژوهشی بر اساس آثار این نویسنده تولیدشده است که گویای ارزشها و سبک نوشتاری و روشهای قابل اعتنای ادبی این نویسنده است.
نویسنده «زیبا صدایم کن»، «هستی»، «عقربهای کشتی بمبک»، «این وبلاگ واگذار میشود» «هویج بستنی»، «هندوانه به شرط عشق»، «کنار دریاچه نیمکت هفتم»، «قصههای کوتیکوتی»، «چتری با پروانههای سفید»، «آقارنگی و گربه ناقلا» «حکایتهای سعدی»، «خسرو وشیرین»، «بیژن و منیژه»، هیچگاه کیفیت را فدای کمیتنکرده به گونهای که هرکدام ازکارهایش دارای وجوهی منحصر به فرد درعالم روایت هستند.
حجم بالای جایزههایی که حسنزاده دریافت کرده، شاید درحد کارکردن یک عمر چندین نویسندهباشد. این نویسنده تاکنون بیش از ۳۰ جایزه مختلف دریافت کرده و آثارش در ۲۰ جشنواره مختلف دیگر تقدیر شدهاند یا کاندید دریافت جایزه شدهاند. خودش میگوید: «جایزهها برای شروع کار نویسندگان جوان خوب است.
هر نهادی که جایزه میدهد معیارهای خود را دارد و اگر نویسنده را دچار توهم خودبزرگبینی نکند میتواند او را به ادامه راهش امیدوار کند. ولی نویسنده حرفهای نباید دلش را به جایزهها خوش کند. اگر خوش کند، دچار انتظار و دلزدگی میشود. برای من بهترین جایزه همانی بود که از دست مخاطبانم گرفتم. مخاطبان نوجوان دو بار برای رمان «هستی» مرا بالای سن بردند و این جایزه به قول خودشان خیلی باحال بود.
اما همه جایزهها ارزشمند نیستند. جایزههایی که کوچکترین تاثیری بر فروش کتابهای نویسندگان نداشته باشد چه خاصیتی دارد؟ آن لوح تقدیر در قاب منبتکاری چه دردی از نویسنده درمان میکند؟ گاهی حتی موجب بدنامی هم میشود. گاهی خندهدار است، چون بیست نفر از مقامات و مدیران و پیشکسوتان میروند روی صحنه تا به یک نفر جایزه بدهند؟
البته گاهی هم این نویسندگان هستند که به جایزه اعتبار میبخشند. یعنی نهادی میآید و برای اینکه خود را به نمایش بگذارد به هنرمندی مطرح جایزه میدهد. به هرحال نویسنده باید جدای از این هیاهوها کارش را بکند و چشمش دنبال جشنوارهها نباشد. جایزه واقعی جای دیگری است. یادم میآید یک بار برای کتابم جایزه نقدی گرفتم و فردای مراسم آن را ریختم به حساب بانکی صاحبخانهام.
انگار جایزه اصلی مال او بود و من لوحش را گذاشتم توی کارتنی در انباری، کنار بقیه لوحها. ولی لوح جایزه اندرسن و دیپلم افتخار IBBY که برای رمان «زیبا صدایم کن» در شهر آتن گرفتم حس فوقالعادهای داشت. نقدی نبود. یک مقوای A۴ ساده و متنی ساده و بدون تذهیب و قاب.
بدون تشکری دروغین. این جایزه برایم خیلی معتبر بود. یکی از فوایدش این بود که چند ماه بعد کشور ارمنستان مرا برای شرکت در مراسمی دعوت کرد. فایدههای دیگرش این بود که چند ناشر خارجی نامه نوشتند و خواهان ترجمه کتابهایم در کشور خودشان شدند.»
خیلی ازدوستان و همکاران حسنزاده از او به عنوان شخصیتییاد میکنند که علاوه بر قدرت نوشتن بالا، انسانی شریف و مردمدار هم هست. نویسندهای که همگان ازاو به عنوان نویسندهای مستقل یاد میکنند. استقلال حسنزاده در نوشتن باعث شده که او بتواند جنبههای مختلف موضوعی، چون جنگ را درچند کتاب مختلف به تصویر بکشد و گونهای دیگر از ادبیات جنگ را پیشنهاد کند.
نویسنده درباره چگونگی پرورش این استقلال میگوید: «من آدمی نبودم که از روی تفنن و سرگرمی کتاب بنویسم. یا صرفا به دنبال منفعت مادی نویسندگی باشم. به نوعی باید بگویم که خودم را وقف نویسندگی کردم و از خیلیچیزهای زندگی گذشتم تا روز به روز صاحب تجربههای تازه شدم. هنوز هم خودم را موفق نمیدانم، چون متوقف نشدم و همچنان دارم کار میکنم و فکر میکنم دارم پاداش سختکوشیها و تلاشم را دریافت میکنم.
اما مطرح شدنم در جایزههای اخیر به چیزهای دیگری هم برمیگردد. مستقل بودن و بیحاشیه کار کردن. در کشوری که سیاستزدگی در آن بیداد میکند من تلاش کردم بدون گرایشهای دستوپاگیر سیاسی به نفس نویسندگی و نوشتن برای کودکان بپردازم و بیراهه نروم.
برای برخی این مستقل بودن قابل توجیه نبود. یک جاهایی مرا حذف کردند و نادیده گرفتند. اما بالاخره ماه پشت ابر نماند و هم از سوی مخاطبان و هم نهادهای مستقل و معقول درها گشوده شدند.» نبود سازوکارهای فرهنگی برای حراست از آثار مادی و معنوی نویسندگان باعث شده که هر حوزهایسازی جداگانه بنوازد.
موضوعی که باعث گسست پیوند هرچه بیشتر جامعهکتابخوان با فرهنگ مکتوب میشود. آن گونه که گفتهمیشود دربسیاری ازکشورهای دیگر، امر دریافت جایزه جهانی ازسوی یک نویسنده و حتی درجنامش در فهرست کاندیداها، به عنوان یک جشن فرهنگی مطرحمیشود.
سیاستگذاری در امر معرفی هرچهبیشتر نویسندگان یک کشور معمولا ازسوی نهادهای فرهنگی وابسته به دولت انجام میشود. حسنزاده در این رابطه و درباره جوایزی که تاکنون دریافت کرده، میگوید:
«نسبت به دورههای گذشته مقداری شانس هم با من یار بود. من فکر میکنم کشوری مثل ژاپن برای این جشنوارهها برنامهریزی و سیاستگذاری میکند. وقتی نویسندهای در عرصه ملی میدرخشد نهادهای فرهنگی باید به کمک بیایند تا در عرصه بینالملل او را مطرح کنند. ما این سازمان را نداریم.
«نسبت به دورههای گذشته مقداری شانس هم با من یار بود. من فکر میکنم کشوری مثل ژاپن برای این جشنوارهها برنامهریزی و سیاستگذاری میکند. وقتی نویسندهای در عرصه ملی میدرخشد نهادهای فرهنگی باید به کمک بیایند تا در عرصه بینالملل او را مطرح کنند. ما این سازمان را نداریم.
بنابراین وقتی نامزدیام برای اندرسن و آستریدلیندگرن مطرح شد، خودم آستین بالا زدم و سعی کردم ناشران و وزارت ارشاد و کانون پرورش فکری را توجیه کنم که از این فرصت به دست آمده استفاده کنند. مثلا با کانون مذاکره کردم که در ترجمه کتابهایم تسریع کنند و آنها پذیرفتندیا از طریق انجمن نویسندگان از ارشاد خواستیم که برای تهیه و ترجمه پروندهام حمایت کند.
این جوایز در حقیقت مانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی در جادهها برای نویسندگان و افرادی هستند که در حوزه ادبیات کودک فعالیت میکنند و نشان میدهد که آنها کجا ایستادهاند و آیا مسیری که رفتهاند درست است یا دارند به بیراهه میروند و راه به نویسندگان و تصویرگران شاخص جهانی را نشان میدهند. وقتی نویسندگانی از یک کشور در اینگونه جوایز مطرح میشوند و آثاری خلق میکنند که کارکرد جهانی دارد، حسنش این است که مردم آن سرزمین نویسندگان خوبشان را میشناسند و کارکرد جهانیاش هم این است که ناشران و کارشناسان ادبی سایر کشورها که به دنبال ترجمه و انتشار آثار خوب هستند از این طریق میتوانند آثار خوب را شناسایی کرده و برای مردم کشورشان ترجمه کنند. درمجموع میتوان گفت: این جوایز هدایت کننده ادبیات به سوی مسیرهای خوب هستند.
انگیزه ایستادن بر سکوی این جایزهها باعث انگیزه بهتر کار کردن در جوانترها میشود.» تاکید حسنزاده بر وجوه آموزشی کتابهایش برای نوجوانان و همچنین لزوم دقت نویسندگان بر این امر، شاید دارای حساسیتی بالاتر از دیگر نویسندگان باشد. موردی که بدون شک ازسوی داوران مختلف داخلی و خارجی مدنظر قرار میگیرد.
یکی ازدغدغههای همیشگی حسنزاده درنوشتن، تلاش برای آشنایی جوانان با وجوه زیباشناسی زبان فارسیاست. زبانی که به باوراو آنچنان که باید و شاید، جایگاهی درمیان متولیان امر آموزشی ندارد. خودش میگوید: «تجربه نشان داده بچههایی که مطالعات ادبیاتشان خوب باشد یا کتابهای علمی بخوانند که کاربردی باشند و نه صرفا درسی، درک بالاتری از مطالب درسیشان هم خواهند داشت و بالطبع، چون با درک متن آشنا هستند دروس تخصصیشان را هم بهتر میفهمند؛ چون مرحله اول آموختن، فهم و درک مطلب است.
بچههایی که داستان میخوانند در برخورد با مسائل و بحرانهای زندگی بهتر و معقولانهتر عمل میکنند. این نوجوانان به دلیل اینکه عادت کردهاند در آنچه میخوانند تفکر کنند و آن را تجزیه و تحلیل کنند، در مواجهه با مسائل زندگی نیز یاد میگیرند که به دنبال راهکار و دلیل باشند و پرسشگرانه برخورد کنند. بهعلاوه خواندن رمان و داستان به بچهها تجربههای ناب میدهد.
تجربههایی که ممکن است شخصا نتوانند به دست آورند، اما در فضاها و موقعیتهایی قرار میگیرند که اگر در زندگی شخصی با آنها مواجه شوند به راحتی از این تجربهها استفاده خواهند کرد. از سویی خواندن شعر باعث تلطیف روح و عاطفه آنها خواهد شد و زاویه نگاه آنها را به پدیدهها تغییر خواهد داد.
هراسها و احساس ناامنی را از آنها دور خواهد کرد و به آنها عمق نگاه میبخشد و نکته آخر اینکه دایره لغات و واژگان آنها بیشتر خواهد شد و این بچهها مسلما از فن بیان بهتری برخوردار میشوند و در نوشتار هم صاحب کلمات بیشتری هستند که توانایی نگارش آنها را افزایش میدهد.» همانگونه که گفتهشد، نویسندهای، چون حسنزاده سعی دارد به تنهایی درمقام یک فرهنگساز چند وجهی کار کند.
او درکنار نوشتن و توجه ویژه به امور آموزشی، دغدغهای، چون دوری جامعه ازکتابرا هم دارد. موضوعی که باعث شده تولیدات فکری او افزایش پیدا کند و خلأ میان مخاطب و کتاب، به مدد آثار خوب کم و کمتر شود: «متاسفانه علاقهمندی مردم کشورمان به کتابخوانی روز به روز کمرنگتر میشود و این روند برای سرزمینی که این مقدار پیشه فرهنگی دارد، فاجعهآمیز است. البته برخی پدرها و مادرها که شخصا علاقه به رشد فرزندانشان دارند، هرطوری شده برای بچههایشان کتاب تهیه و آنها را به مطالعه تشویق میکنند ولی در مجموع روند مطالعه در کشورمان لنگ میزند و نگرانکننده است.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید، کتاب کودک در ایران متولیهای زیادی دارد که عمدتا دولتی هستند، ولی در عمل هیچکدام از نهادهای دولتی به وظیفه تعریفشده خود عمل نمیکنند؛ در برنامهریزیها و بودجهبندیها کودکان اولویت ندارند و همیشه ته صف هستند. ما کلا در زیرساختهایمان در زمینه کار برای کودکان و نوجوانان مشکل داریم. متولیان اصلی این حوزه آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری و صدا و سیما هستند. اما در عمل این سه نهاد یا بودجه ندارند و از بیپولی مینالند یا برنامهای کارشناسی شده و مدون ندارند و باری به هر جهت کار میکنند.
نهادهای مدعی ریز و درشت دیگر هم زیاد داریم که قربان نداشتن، واقعا وقت و انرژی را به وفور هدر میدهند و متوجه نیستند چه ظلمی به کتاب و کتابخوانی میکنند. در مقایسه با جمعیت حدودا پانزده میلیونی این گروه، شمارگان کتابها خوب نیست. اما شمارگان کتابهای کودک نسبت به بزرگسال بیشتر است که دلایل خودش را دارد.
نهادهای مدعی ریز و درشت دیگر هم زیاد داریم که قربان نداشتن، واقعا وقت و انرژی را به وفور هدر میدهند و متوجه نیستند چه ظلمی به کتاب و کتابخوانی میکنند. در مقایسه با جمعیت حدودا پانزده میلیونی این گروه، شمارگان کتابها خوب نیست. اما شمارگان کتابهای کودک نسبت به بزرگسال بیشتر است که دلایل خودش را دارد.
از جمله خرید کتابخانهها و توجهی که پدرها و مادرهای امروزی نسبت به رشد و آینده فرزندانشان دارند. البته خرید کتابها از راه طبیعی یعنی کتابفروشیها کمتر اتفاق میافتد. این توجه والدین در نمایشگاه کتاب خودش را بیشتر نشان میدهد. اما نسبت به دهه هشتاد شمارگان کتابها پایین آمده است. این شمارگان در کتابهای کانون پرورش فکری بیشتر مشهود است.
مثلا کتابهای کودک این انتشارات از ۲۰ هزار نسخه به ۱۰ هزار و حتی کمتر رسیده است. در حالی که کانون در سراسر کشور حدود هزار کتابخانه دارد و اگر بخواهد برای هر کتابخانه پنج نسخه بفرستد بخشی از این تیراژ مصرف خواهد شد. ناشران خصوصی هم ناچارند دست به عصا حرکت کنند و با توجه به بازار و تقاضا کتاب چاپ کنند. بازار هم که خوب نیست. یعنی وضعیت اقتصادی و درآمد مردم به گونهای است که کتاب در سبد خانوار اولویتی ندارد.»
۰