دغدغه مرگ و زندگی در فیلم "جهان با من برقص"
باید چند سریال میساختم تا اعتماد به نفس لازم برای کار کردن در سینما را به دست بیاورم. تا قبل از فیلم «جهان با من برقص» از نظر روحی، روانی و ذهنی آمادگی ساخت یک کار سینمایی را نداشتم و احساس میکردم در این زمینه تجربه لازم را ندارم.
کد خبر :
۷۷۰۵۸
بازدید :
۲۷۱۱
تینا جلالی | «جهان با من برقص» اولین ساخته سینمایی سروش صحت فیلم پیچیدهای نیست، اما دنیای خاص و در عین حال جذابی دارد. صحت از یک داستان به ظاهر ساده جهانی میسازد که ضمن القای یک حس خوشایند به مخاطب، او را به فکر هم وا میدارد و کاری میکند که مخاطب بعد از تماشای فیلم همان مخاطب قبل از فیلم نباشد. «جهان با من برقص» روایت دیدار چند دوست قدیمی است که برای جشن تولد یکی از آنها دور هم جمع میشوند و پی میبرندرفیقشان به زودی میمیرد که یک رنج اجتنابناپذیر است.
شاید گفتن این موضوع بد نباشد که تندیس سیمرغ سیمین بهترین کارگردانی از سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به سروش صحت برای این فیلم اهدا شد. همچنین در سیزدهمین جشن انجمن منتقدان، در بخش خلاقیت و استعداد درخشان، دیپلم افتخار به سروش صحت برای فیلم «جهان با من برقص» اهدا شد. با صحت درباره این فیلم گفتگو کردیم.
با توجه به سابقهای که در نویسندگی و بازیگری دارید، چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید فیلم بسازید؟ کارگردانی سینما را اساسا چرا این همه دیر شروع کردید؟
بله، من دیر وارد عرصه سینما و تلویزیون شدم، یعنی وقتی برای اولینبار به عنوان بازیگر و نویسنده در سینما و تلویزیون مشغول شدم، سنم زیاد بود و هیچ شناختی از این مقوله نیز نداشتم. باید سالها میگذشت تا بدانم قضیه از چه قرار است. بعد از مدتی کارگردانی تلویزیون به من پیشنهاد شد که از آن هم هیچ شناختی نداشتم.
شاید گفتن این موضوع بد نباشد که تندیس سیمرغ سیمین بهترین کارگردانی از سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به سروش صحت برای این فیلم اهدا شد. همچنین در سیزدهمین جشن انجمن منتقدان، در بخش خلاقیت و استعداد درخشان، دیپلم افتخار به سروش صحت برای فیلم «جهان با من برقص» اهدا شد. با صحت درباره این فیلم گفتگو کردیم.
با توجه به سابقهای که در نویسندگی و بازیگری دارید، چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید فیلم بسازید؟ کارگردانی سینما را اساسا چرا این همه دیر شروع کردید؟
بله، من دیر وارد عرصه سینما و تلویزیون شدم، یعنی وقتی برای اولینبار به عنوان بازیگر و نویسنده در سینما و تلویزیون مشغول شدم، سنم زیاد بود و هیچ شناختی از این مقوله نیز نداشتم. باید سالها میگذشت تا بدانم قضیه از چه قرار است. بعد از مدتی کارگردانی تلویزیون به من پیشنهاد شد که از آن هم هیچ شناختی نداشتم.
باید چند سریال میساختم تا اعتماد به نفس لازم برای کار کردن در سینما را به دست بیاورم. تا قبل از فیلم «جهان با من برقص» از نظر روحی، روانی و ذهنی آمادگی ساخت یک کار سینمایی را نداشتم و احساس میکردم در این زمینه تجربه لازم را ندارم.
در سالهای اخیر کمدیهای خوبی ندیدیم. با توجه یه اینکه جهان با من برقص اولین فیلم سینمایی شماست و رگههای کمدی هم در آن لحاظ شده، نگران چگونگی قضاوت شدن نبودید؟
اتفاقا نگرانی من برعکس بود، چون من این کار را طنز نمیدانم و معتقدم فیلم «جهان با من برقص» فیلم طنز نیست و از این بابت نگران بودم که نکند مخاطب انتظار کار کمدی از این فیلم داشته باشد و بعد که این فیلم را ببیند دلخور شود که چرا خندهدار نبود.
در سالهای اخیر کمدیهای خوبی ندیدیم. با توجه یه اینکه جهان با من برقص اولین فیلم سینمایی شماست و رگههای کمدی هم در آن لحاظ شده، نگران چگونگی قضاوت شدن نبودید؟
اتفاقا نگرانی من برعکس بود، چون من این کار را طنز نمیدانم و معتقدم فیلم «جهان با من برقص» فیلم طنز نیست و از این بابت نگران بودم که نکند مخاطب انتظار کار کمدی از این فیلم داشته باشد و بعد که این فیلم را ببیند دلخور شود که چرا خندهدار نبود.
البته خوشحالم الان که مخاطب به سینما میرود به قسمتهایی از فیلم میخندد، چون فکر میکردم ممکن است مخاطب با تماشای این صحنهها فقط لبخند بزند، اما خدا را شکر خنده مخاطب در طول فیلم بیشتر از انتظار من است.
یعنی از وقتی فیلمنامه را مینوشتید، میدانستید که «جهان با من برقص» را برای خنداندن مخاطب نساختهاید؟
از اولش که با ایمان صفایی این فیلمنامه را مینوشتیم، میدانستیم لحظات غمانگیز و پر احساس زیادی در این فیلم وجود خواهد داشت، در کنار آن لحظاتی هم خواهد بود که باعث انبساط خاطر بیننده شود.
یعنی از وقتی فیلمنامه را مینوشتید، میدانستید که «جهان با من برقص» را برای خنداندن مخاطب نساختهاید؟
از اولش که با ایمان صفایی این فیلمنامه را مینوشتیم، میدانستیم لحظات غمانگیز و پر احساس زیادی در این فیلم وجود خواهد داشت، در کنار آن لحظاتی هم خواهد بود که باعث انبساط خاطر بیننده شود.
اصولا جنس کاری که من و ایمان دوست داریم همین است. اگر روزی فیلمنامهای بنویسم که سراسر تراژدی باشد باز هم لحظات مفرح در آن خواهیم دید و اگر فیلمنامهای بنویسم که بهشدت کمدی باشد مطمئنم لحظات عاطفی و غمانگیز هم کم نخواهد داشت. فکر میکنم زندگی جوری است که هیچ وقت مطلقا غمانگیز یا مطلقا شاد نخواهد بود.
میدانم که شما رمان زیاد میخوانید. چرا سراغ فیلمنامه اقتباسی نرفتید؟
به اقتباس فکر نکردم. فیلم بعدی را هم که با ایمان صفایی مینویسیم، اقتباسی نیست. شاید روزی به اقتباس فکر کنم، اما کتابهایی که میخوانم و فیلمهایی که میبینم و موسیقیهایی که گوش میدهم، حتما در ذهنم اثر میگذارند.
بعضی فیلمسازها مرگاندیش هستند. شما هم همین طورید؟
بله، خیلی زیاد به مرگ فکر میکنم. دوست دارم به آن فکر نکنم ولی نمیشود.
یادآوری مرگ به خودی خود ترسناک است ولی فیلم «جهان با من برقص» ترس را به مخاطب القا نمیکند.
راستش را بخواهید به نظر من هم مرگ بسیار ترسناک است، اما معتقدم بزرگترین اتفاق زندگی ما آدمها مرگ است. به عبارتی دو اتفاق مهم در زندگی همه ما روی میدهد که مهم است؛ برخلاف عدهای که ازدواج کردن و بچهدار شدن را مهم میدانند، نظر من این است که تولد و مرگ از هر چیزی در این دنیا مهمترند.
میدانم که شما رمان زیاد میخوانید. چرا سراغ فیلمنامه اقتباسی نرفتید؟
به اقتباس فکر نکردم. فیلم بعدی را هم که با ایمان صفایی مینویسیم، اقتباسی نیست. شاید روزی به اقتباس فکر کنم، اما کتابهایی که میخوانم و فیلمهایی که میبینم و موسیقیهایی که گوش میدهم، حتما در ذهنم اثر میگذارند.
بعضی فیلمسازها مرگاندیش هستند. شما هم همین طورید؟
بله، خیلی زیاد به مرگ فکر میکنم. دوست دارم به آن فکر نکنم ولی نمیشود.
یادآوری مرگ به خودی خود ترسناک است ولی فیلم «جهان با من برقص» ترس را به مخاطب القا نمیکند.
راستش را بخواهید به نظر من هم مرگ بسیار ترسناک است، اما معتقدم بزرگترین اتفاق زندگی ما آدمها مرگ است. به عبارتی دو اتفاق مهم در زندگی همه ما روی میدهد که مهم است؛ برخلاف عدهای که ازدواج کردن و بچهدار شدن را مهم میدانند، نظر من این است که تولد و مرگ از هر چیزی در این دنیا مهمترند.
به گمان من این برهه از زمان و زندگی - البته فارغ از حیات اخروی - وقتی تمام میشود ناراحتکننده است. هر پایانی آدم را ناراحت میکند. ما وقتی دوره دبستان را هم تمام میکنیم و به راهنمایی میرویم، ناراحت میشویم، چون یکسری از دوستانمان را از دست میدهیم و شاید اصلا ترک تحصیل کنیم.
راستش دلم میخواهد راهها و روشهایی برای ذهنم در رویارویی با مرگ پیدا کنم که این غم و سیاهی بزرگ را که ناشناخته و عظیم و عجیب و گنگ و مبهم است، راحتتر بپذیرم به خصوص اینکه اکنون نه تنها وارد میانسالی شدم که میانسالی را هم تقریبا دارم پشت سر میگذارم. در «جهان با من برقص» تلاش کردم، کاری کنم که تمام این دغدغهها و فکرها برای خودم و مخاطبم دوستداشتنیتر و راحتتر شوند، چون مرگ ناشناخته بزرگی است.
داستان مرگ و زندگی در فیلم دوشادوش هم پیش میروند. از ایده اولیه و اینکه چطور به این طرح داستان رسیدید، بگویید.
سالهای سال است من و ایمان صفایی با هم کار میکنیم. طرح اولیه ما کمی متفاوت از این داستان فعلی بود. در واقع داستان فیلم از بعد مرگ جهان شروع میشد ولی بعد در خلال صحبتهایی که با هم داشتیم با خودمان گفتیم چرا بعد از مرگ جهان داستان روایت شود؟ ضمن اینکه ما هر دو، جمعهای دوستانه را خیلی دوست داریم.
داستان مرگ و زندگی در فیلم دوشادوش هم پیش میروند. از ایده اولیه و اینکه چطور به این طرح داستان رسیدید، بگویید.
سالهای سال است من و ایمان صفایی با هم کار میکنیم. طرح اولیه ما کمی متفاوت از این داستان فعلی بود. در واقع داستان فیلم از بعد مرگ جهان شروع میشد ولی بعد در خلال صحبتهایی که با هم داشتیم با خودمان گفتیم چرا بعد از مرگ جهان داستان روایت شود؟ ضمن اینکه ما هر دو، جمعهای دوستانه را خیلی دوست داریم.
وقتی دوستان دور هم جمع میشوند، اتمسفری به وجود میآید که این به شدت مورد علاقه ماست. خودمان هم در این فضای دوستانه زیاد قرار میگیریم. ضمنا من و ایمان رفیقباز هم هستیم. زمانی که دوستان دور هم جمع میشوند و میگویند و میخندند و گپ میزنند و دعوا میکنند و از مشکلاتشان حرف میزنند، چیز بسیار جذابی برای ما خلق میشود.
دغدغه مرگ و زندگی هم همیشه با ما بوده و هست. میخواهم بگویم اولین نکاتی که در ابتدای شکلگیری فیلمنامه به ذهنمان رسید، این بود که یک جمع دوستانه را نشان دهیم، جمعی با تمام مشکلاتی که دارند. میخواستیم ببینیم آنها وقتی کنار هم قرار میگیرند چگونه با مشکل بزرگتری مواجه میشوند؟
معتقدم در اوج دغدغهها، گرفتاریها و فشارهای زندگی، ما زندگی عادی خودمان را هم داریم. در حالی که غم داریم، میخوریم و میپوشیم و میخوابیم و با بقیه حرف هم میزنیم.
به شانس هم اعتقاد دارید؟
بله، چطور؟
فیلمتان مورد پسند منتقدان و مخاطبان قرار گرفت، اما بدزمانی اکران شد. هیچکس فکر نمیکرد فروش خوبی داشته باشد.
من فکر میکنم آدم خوش شانسی هستم؛ از جهتی خوب شد فیلم ما در این برهه از زمان اکران شد. در مقطعی که آدمهای زیادی حالشان خوب نبود و ناراحتی و غصه داشتند دیدن فیلم ما کمک میکرد حالشان بهتر شود. واقعا ما پیشبینی نمیکردیم چه وقایعی در راه است.
ولی خیلیها معتقدند به خاطر همزمانی با جشنواره فجر، زمان خوبی برای اکران فیلم نبود.
من یک فیلم اولی هستم و قطعا تهیهکننده و پخشکننده با در نظر گرفتن جمیع شرایط زمان مناسب را برای نمایش این فیلم اکران کردند.
وقتی با سینمادارها که صحبت میکردم، معتقد بودند فیلم «جهان با من برقص» در همین زمان مخاطبان زیادی را به سینما کشانده است. مثل فیلم «درباره الی» که در اتفاقات سال هشتاد و هشت فروش زیادی داشت.
امیدوارم باز بتوانم فیلمی بسازم که مردم از آن بدشان نیاید و البته در زمان بهتری هم اکران شود.
نظر منتقدان درباره فیلم شما صفر و صدی بود. یعنی یک عده واقعا فیلم را دوست داشتند و عدهای هم نه. در جریان نظرات هستید؟
بله، غالبا نوشتهها را میخوانم، اما معتقدم استقبالی که از فیلم ما شد و نظرات مثبتی که از فیلم «جهان با من برقص» منعکس شد به مراتب بیشتر از آن چیزی بود که من و بچههای فیلم فکر میکردیم. وقتی در فضای مجازی درباره فیلم مینویسم کامنتها آنقدر خوب و خوشحالکننده است که با خودم میگویم خدایا من چقدر آدم خوش شانسی هستم، چقدر اتفاقات خوب برای من میافتد.
معتقدم در اوج دغدغهها، گرفتاریها و فشارهای زندگی، ما زندگی عادی خودمان را هم داریم. در حالی که غم داریم، میخوریم و میپوشیم و میخوابیم و با بقیه حرف هم میزنیم.
به شانس هم اعتقاد دارید؟
بله، چطور؟
فیلمتان مورد پسند منتقدان و مخاطبان قرار گرفت، اما بدزمانی اکران شد. هیچکس فکر نمیکرد فروش خوبی داشته باشد.
من فکر میکنم آدم خوش شانسی هستم؛ از جهتی خوب شد فیلم ما در این برهه از زمان اکران شد. در مقطعی که آدمهای زیادی حالشان خوب نبود و ناراحتی و غصه داشتند دیدن فیلم ما کمک میکرد حالشان بهتر شود. واقعا ما پیشبینی نمیکردیم چه وقایعی در راه است.
ولی خیلیها معتقدند به خاطر همزمانی با جشنواره فجر، زمان خوبی برای اکران فیلم نبود.
من یک فیلم اولی هستم و قطعا تهیهکننده و پخشکننده با در نظر گرفتن جمیع شرایط زمان مناسب را برای نمایش این فیلم اکران کردند.
وقتی با سینمادارها که صحبت میکردم، معتقد بودند فیلم «جهان با من برقص» در همین زمان مخاطبان زیادی را به سینما کشانده است. مثل فیلم «درباره الی» که در اتفاقات سال هشتاد و هشت فروش زیادی داشت.
امیدوارم باز بتوانم فیلمی بسازم که مردم از آن بدشان نیاید و البته در زمان بهتری هم اکران شود.
نظر منتقدان درباره فیلم شما صفر و صدی بود. یعنی یک عده واقعا فیلم را دوست داشتند و عدهای هم نه. در جریان نظرات هستید؟
بله، غالبا نوشتهها را میخوانم، اما معتقدم استقبالی که از فیلم ما شد و نظرات مثبتی که از فیلم «جهان با من برقص» منعکس شد به مراتب بیشتر از آن چیزی بود که من و بچههای فیلم فکر میکردیم. وقتی در فضای مجازی درباره فیلم مینویسم کامنتها آنقدر خوب و خوشحالکننده است که با خودم میگویم خدایا من چقدر آدم خوش شانسی هستم، چقدر اتفاقات خوب برای من میافتد.
این را در نظر بگیرید که هیچ وقت چیزی مطلقا مورد تایید نیست و هیچ چیزی هم مطلقا مورد تکذیب همه قرار نمیگیرد. ما در کشوری زندگی میکنیم که جمعیتی زیاد با سلیقههای متفاوت دارد و خیلی طبیعی است که نظرات و آرا درباره یک فیلم متنوع و متفاوت باشد؛ این تنوع به نظر من خیلی خوب است. هیچ چیزی نیست که همه بدون استثنا آن را بپذیرند.
به نظر میآید برای اینکه از دنیای کمدی فاصله بگیرید در انتخاب بازیگران وسواس داشتهاید. درست است؟
اینکه میگویم من آدم خوش شانسی هستم، واقعیت دارد. تیم بازیگران فوقالعاده خوب بودند. با خودم میگفتم چه کسی جای آنها میتوانست به این خوبی بازی کند؟ از علی مصفا تا جواد عزتی و هانیه توسلی و پژمان جمشیدی و کاظم سیاحی و سیاوش چراغیپور و بهار کاتوزی و... همه درست سرجایشان قرار گرفتند.
به نظر میآید برای اینکه از دنیای کمدی فاصله بگیرید در انتخاب بازیگران وسواس داشتهاید. درست است؟
اینکه میگویم من آدم خوش شانسی هستم، واقعیت دارد. تیم بازیگران فوقالعاده خوب بودند. با خودم میگفتم چه کسی جای آنها میتوانست به این خوبی بازی کند؟ از علی مصفا تا جواد عزتی و هانیه توسلی و پژمان جمشیدی و کاظم سیاحی و سیاوش چراغیپور و بهار کاتوزی و... همه درست سرجایشان قرار گرفتند.
حتی ارتباط خوبی بینشان وجود داشت. فضای دوستانه ممکن بود جایی در فیلم مکدر شود، اما در پشت صحنه همان فضای دوستانه جریان داشت. من بعد از این کار فهمیدم چرا میگویند سینما یک کار تیمی است. گروه همدل خیلی میتوانند به هم کمک کنند. میتوانم ادعا کنم کار من در فیلم خیلی راحت بود، چون تیم کار خودش را بسیار درست انجام میداد و من نگاه میکردم و بهم خوش میگذشت.
برای یکدست شدن بازی بازیگران دورخوانی هم داشتید؟ چون اغلب صحنهها دیالوگها به صورت گروهی بین شخصیتها رد و بدل میشد و همین کار را برای کارگردان سخت میکرد.
ما دو جلسه دورخوانی داشتیم. یکبار در محل فیلمبرداری و یکبار در تهران، اما صحنهها با تمرین زیاد پیش میرفت. هیچ سکانسی بدون تمرین اجرا نمیشد. با این حال هیچ فشاری روی ما نبود. خیلی برایم تحسینبرانگیز بود که چهرههای شناخته شده کاملا خودشان را با دیگر بازیگران ناشناخته و کمتر شناخته شده تطبیق میدادند.
با در نظر گرفتن اینکه «جهان با من برقص» اولین فیلم سینمایی شما بود، تمایل نداشتید فیلمی تجربیتر با نشانههای فرمی بیشتری بسازید؟ خیلی از کارگردانهای فیلم اولی نمیتوانند این وسوسه را کنار بگذارند.
همه آن چیزی که از سینما میدانم همین است و فکر میکنم فیلم دومم هم بر همین روال باشد و اگر زنده باشم فیلم سومم هم همین خواهد بود.
یعنی فیلمی که برای من و مخاطب خوشحالکننده باشد؟
خیر، فضایی را ترسیم کنم که از بطن روابط روزمره آدمها بیرون میآید.
با این حساب میتوانیم بگوییم که فیلم «جهان با من برقص» ادامهدهنده سبک سروش صحت در همان فضای سریالهایش است؟
فکر میکنم حرف درستی است. البته هر کاری ویژگی خودش را دارد، اما به هر حال آدمها جهانبینی خودشان را دارند. من و ایمان در سینما همان آدمهایی هستیم که سریالها را مینویسیم.
آدمهای داستان از کجا آمدهاند. چطور به این روابط رسیدید؟
باید قبول کنیم در شرایط مختلف آدمها مجبور هستند زندگی خودشان را داشته باشند اگر صمیمیترین دوست ما یا عزیزترین شخص زندگی ما درگیر یک مساله است، این توقع بیجایی است که فکر کند بقیه تمام وجودشان را وقف او کنند. در نامه آخر جهان، آمده «آدمها زندگی خودشان را هم بکنند و گاهی هم پیش ما باشند.» اصلا نمیشود و توقع بیجایی است که آدمها زندگی خودشان را ول کنند.
برای یکدست شدن بازی بازیگران دورخوانی هم داشتید؟ چون اغلب صحنهها دیالوگها به صورت گروهی بین شخصیتها رد و بدل میشد و همین کار را برای کارگردان سخت میکرد.
ما دو جلسه دورخوانی داشتیم. یکبار در محل فیلمبرداری و یکبار در تهران، اما صحنهها با تمرین زیاد پیش میرفت. هیچ سکانسی بدون تمرین اجرا نمیشد. با این حال هیچ فشاری روی ما نبود. خیلی برایم تحسینبرانگیز بود که چهرههای شناخته شده کاملا خودشان را با دیگر بازیگران ناشناخته و کمتر شناخته شده تطبیق میدادند.
با در نظر گرفتن اینکه «جهان با من برقص» اولین فیلم سینمایی شما بود، تمایل نداشتید فیلمی تجربیتر با نشانههای فرمی بیشتری بسازید؟ خیلی از کارگردانهای فیلم اولی نمیتوانند این وسوسه را کنار بگذارند.
همه آن چیزی که از سینما میدانم همین است و فکر میکنم فیلم دومم هم بر همین روال باشد و اگر زنده باشم فیلم سومم هم همین خواهد بود.
یعنی فیلمی که برای من و مخاطب خوشحالکننده باشد؟
خیر، فضایی را ترسیم کنم که از بطن روابط روزمره آدمها بیرون میآید.
با این حساب میتوانیم بگوییم که فیلم «جهان با من برقص» ادامهدهنده سبک سروش صحت در همان فضای سریالهایش است؟
فکر میکنم حرف درستی است. البته هر کاری ویژگی خودش را دارد، اما به هر حال آدمها جهانبینی خودشان را دارند. من و ایمان در سینما همان آدمهایی هستیم که سریالها را مینویسیم.
آدمهای داستان از کجا آمدهاند. چطور به این روابط رسیدید؟
باید قبول کنیم در شرایط مختلف آدمها مجبور هستند زندگی خودشان را داشته باشند اگر صمیمیترین دوست ما یا عزیزترین شخص زندگی ما درگیر یک مساله است، این توقع بیجایی است که فکر کند بقیه تمام وجودشان را وقف او کنند. در نامه آخر جهان، آمده «آدمها زندگی خودشان را هم بکنند و گاهی هم پیش ما باشند.» اصلا نمیشود و توقع بیجایی است که آدمها زندگی خودشان را ول کنند.
عزیزانم سرکار نروند، عاشق نشوند، فیلم نبینند، چون من مریضم؟ آدمها زندگی خودشان را دارند ولی خوب است یاد ما هم باشند. ضمنا سراغ ما هم بیایند و گوشه چشمی هم به ما هم داشته باشند. خیلی خوب است که آدمها دوستان زیادی داشته باشند تا احساس تنهایی نکنند. من معتقدم بالاخره هر آدمی در نهایت تنهاست.
در هر شرایطی آدمها تنها هستند و این تنهایی را فقط با دوستان خوب میتوانند پرکنند. خانواده ما هم در صورتی که با ما دوست باشند، میتوانند به ما کمک کنند.
با این حال خوبی فیلم شما این است که آدمها سر جای خودشان هستند. ما آنها را میشناسیم.
هم من و هم ایمان صفایی متعلق به طبقه متوسط جامعه هستیم و دوستان زیادی هم در این طبقه داریم. شاید ما دو نفر مسائل طبقه مرفه و ضعیف جامعه را ندانیم یا کمتر به آن اشراف داشته باشیم، اما با در نظر گرفتن این نکته که هر طبقهای مشکلات و دل مشغولیها و خوشیها و ناخوشیهای خاص خود را دارد، آن قدر در طبقه متوسط زندگی کردیم و دوستانی در این زمینه با تجربیات مختلف داریم که با یک ذره بالا و پایین میتوانیم به این طبقه اجتماعی ورود کنیم و به مشکلات و زندگی آن بپردازیم.
با این حال خوبی فیلم شما این است که آدمها سر جای خودشان هستند. ما آنها را میشناسیم.
هم من و هم ایمان صفایی متعلق به طبقه متوسط جامعه هستیم و دوستان زیادی هم در این طبقه داریم. شاید ما دو نفر مسائل طبقه مرفه و ضعیف جامعه را ندانیم یا کمتر به آن اشراف داشته باشیم، اما با در نظر گرفتن این نکته که هر طبقهای مشکلات و دل مشغولیها و خوشیها و ناخوشیهای خاص خود را دارد، آن قدر در طبقه متوسط زندگی کردیم و دوستانی در این زمینه با تجربیات مختلف داریم که با یک ذره بالا و پایین میتوانیم به این طبقه اجتماعی ورود کنیم و به مشکلات و زندگی آن بپردازیم.
من فکر میکنم تا آخر عمرم هر کاری بکنم کارهایی مرتبط با طبقه متوسط جامعه باشد. ضمن اینکه ما سعی کردیم باگی در فیلمنامهمان نداشته باشیم. من و ایمان خیلی تلاش کردیم صحنهای که در آن حرفی نباشد، نداشته باشیم.
۰