قتل مادر و پسر به دست مرد عاشق پیشه
او تصور کرد که قصد اذیت و آزارش را دارم، به همین دلیل داد و فریاد کرد، من قصد داشتم جلوی داد و فریادش را بگیرم و با دستانم دهان سمیرا را گرفتم، اما همچنان داد میزد که با چاقو دو ضربه به سمیرا زدم و درنهایت او را با استفاده از روسری خفه کردم و از آنجا رفتم.
کد خبر :
۷۷۲۱۰
بازدید :
۹۸۳۵
مرد جوانی که در انتظار اجرای حکم قصاص بود، با مهلت یک ماهه اولیای دم به زندگی امیدوار شد. این محکوم چندسال پیش مادر و پسری را به قتل رسانده بود. دادگاه با توجه به اقرار صریح متهم به هر دو قتل، حکم قصاص داد و درنهایت هم دیوانعالی آن را تأیید کرد.
با این حال این مرد درآستانه چهلسالگی و درحالیکه فقط چند روز به پایان زندگیاش باقی بود، مهلت یکماهه گرفت. هرچند معلوم نیست که چرا اولیای دم چنین تصمیمی گرفتهاند؛ اما بررسی پروندههای مشابه نشان میدهد، در این شرایط احتمال بخشیده شدن محکومان به قصاص بیشتر است.
ماجرای این پرونده جنایی از آخرین روزهایسال ٩٤ با مراجعه دختر جوانی به کلانتری ١٤٨ انقلاب کلیدخورد. دختری در اظهاراتش به ماموران گفت: چندروز از ناپدیدشدن مادرش میگذرد و هیچ خبری از او ندارد. جسد خون آلود این مادر که سمیرا نام داشت، خیلی زود درمحل کارش کشف شد.
آن طور که دختر مقتول به ماموران گفت: «مادرم از مدتی قبل به شرکت خدماتی برادرم رفته بود و همانجا مشغول کار بود.» بااینکه آثار ضربات چاقو هم روی بدن مقتول دیده میشد، پزشکی قانونی علت اصلی مرگ را خفگی اعلام کرد.
تحقیقات برای شناسایی قاتل ادامه داشت، تا اینکه در اردیبهشت ماهسال ٩٥ مرد جوانی در این ارتباط بازداشت شد. او درهمان بازجوییهای اولیه به قتل سمیرا اعتراف کرد و گفت: «من قصد ازدواج با او را داشتم، اما به علت یک اتفاق پیش پا افتاده کارمان به اینجا رسید. من نمیخواستم او را به قتل برسانم، اما وقتی به خودم آمدم او دیگر
نفس نمیکشید.»
نفس نمیکشید.»
قاتل که بهروز نام دارد، چندسال قبل برای کار به تهران آمده بود. بهطور اتفاقی با پسر مقتول به نام میلاد آشنا شد و بعد هم فهمید او یک شرکت خدمات نظافت دارد. بهروز در همان شرکت مشغول کارشد و به همین واسطه با مقتول هم آشنا شد.
ظاهرا اعتیاد میلاد و بستری شدن او در کمپ، ارتباط کاری بهروز و سمیرا را هم بیشتر کرد. بعد از مدتی بهروز به این زن میانسال علاقهمند شد و دنبال فرصتی بود تا بتواند این موضوع را با سمیرا درمیان بگذارد. بهروز بعدها در اعترافاتش گفت: «من مورد اعتماد آنها بودم و حتی کلید گاوصندوق شرکت را همراه داشتم، چند روز قبل از قتل به تهران آمدم و به سمیرا پیشنهاد ازدواج دادم، اما او مخالفت کرد و گفت که باید با دخترش مشورت کند تا اینکه شب وقوع قتل، سمیرا با من تماس گرفت و از من خواست شب به شرکت بروم و شام را آنجا پیش هم باشیم.
مشغول غذا خوردن بودیم که پیشنهاد دادم سمیرا صیغهام شود، اما باز هم مخالفت کرد؛ زمانی که برای بردن ظرف غذا بلند شدم ناگهان دستم به دست سمیرا خورد و او تصور کرد که قصد اذیت و آزارش را دارم، به همین دلیل داد و فریاد کرد، من قصد داشتم جلوی داد و فریادش را بگیرم و با دستانم دهان سمیرا را گرفتم، اما همچنان داد میزد که با چاقو دو ضربه به سمیرا زدم و درنهایت او را با استفاده از روسری خفه کردم و از آنجا رفتم.»
درحالی که تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه داشت، کارآگاهان به نبود پسر مقتول مشکوک شدند. دلیل آن هم حضور این پسر بیست ساله در خانه قاتل بود. براساس آنچه بررسیها نشان میداد، میلاد چندماه قبل از حادثه برای خروج غیرقانونی از کشور به خانه بهروز در استانهای غربی رفته بود و بعد ازآن هیچکس از او خبری نداشت.
بهروز ادعا میکرد که میلاد را قاچاقی به عراق فرستاده. اما پلیس احتمال میداد میلاد هم از سوی متهم به قتل رسیده باشد. درنهایت اواخر خرداد ماهسال ٩٥ بهروز به دومین جنایت هم اعتراف کرد. او به ماموران گفت که او را بهمنسال ٩٤ به دلیل تعرض به دخترش به قتل رسانده است: «شب قبل از جنایت یعنی در شانزدهم بهمن ماه سال ٩٤، میلاد در حیاط خانه من سیگار میکشید و من هم از پنجره او را نگاه میکردم.
همزمان، دخترم درحال بازگشت به خانه بود که ناگهان میلاد رفتار و حرکتی غیراخلاقی را انجام داد. میخواستم همانجا کارش را تمام کنم. اما او از من قویتر بود، به همین دلیل هم فردای آن روز به بهانه شکار به خارج شهر رفتیم و با اسلحه شکاری او را زدم. البته میخواستم دستش را بزنم، اما نمیدانم چه شد که ساچمههای زیادی هم به صورتش اصابت کرد و جان باخت.»
بهروز پس از این حادثه به تهران رفت و بعد هم به سمیرا گفت که پسرش را به عراق فرستاده. هرچند، چندماه بعد او سمیرا را هم به قتل رساند.
دادگاه با توجه به شواهد و مدارک فراوان بهروز را به قصاص محکوم کرد. این حکم پس از تأیید به اجرای احکام دادسرا ارسال شد. براساس آنچه از سوی دادسرای جنایی اعلام شده، بهروز باید صبح چهارشنبه قصاص میشد، اما اولیای دم چند روز قبل با حضور در اجرای احکام، به بهروز یک ماه مهلت دادند، تا شاید این پرونده سرنوشت دیگری پیدا کند.
۰