ابراهیم منصفی؛شاعری که قلابی نبود، اصل اصل بود

ابراهیم منصفی؛شاعری که قلابی نبود، اصل اصل بود

وقتی ابراهیم منصفی فوت کرد من بچه بودم ولی او را می‌فهمم. منصفی از جنس اقوام من است و جدای از این روحیه حساسش و خاستگاه افکارش برایم بسیار آشناست.

کد خبر : ۷۷۳۲۲
بازدید : ۷۵۱۴
ابراهیم منصفی؛شاعری که قلابی نبود، اصل اصل بود
تینا جلالی | مستند «چی چکا قصه شب» به کارگردانی رها فریدی نگاهی پژوهشگرانه به زندگی پرچالش ابراهیم منصفی، شاعر نویسنده و موسیقی‌دان هرمزگانی دارد و دوربین در این فیلم از بخش‌های گوناگونی به زندگی این هنرمند ورود پیدامی کند و زوایای دیده نشده یا کمتر دیده شده او را باز می‌کند.
مخاطب در این فیلم علاوه بر اینکه با شخصیت کاریزماتیک منصفی آشنا می‌شود از زندگی سرتاسر پرفراز و نشیب این شاعر هم سر درمی‌آورد. کارگردان این فیلم معتقد است با هدف شناساندن هنرمندانی که چهره آشنایی ندارند، اما آثارشان پتانسیل بالایی برای معرفی دارد این فیلم را ساخته است.
همچنین در خلال پرداخت به زندگی این شاعر، کارگردان دریچه‌ای به جنوب ایران باز می‌کند و به معرفی موسیقی محلی و معاصر، آداب و رسوم مردمان این خطه هم نگاهی دارد. «چی چکا قصه شب» این روز‌ها در گروه هنر و تجربه نمایش داده می‌شود به همین بهانه با کارگردان فیلم گفت‌وگویی انجام دادیم که از نظر می‌گذرانید:

نزدیک شدن به شخصیت‌های برجسته هنری همچون ابراهیم منصفی که منحصر به فرد هستند. همچنین زندگی‌شان فراز و فرود زیادی دارد. قطعا باید با احتیاط و تامل بیشتری صورت بگیرد. حالا اهمیت این مساله نزد شمای فیلمساز که با اولین فیلم بلند مستند خود می‌خواستید به این مقوله بپردازید قطعا دوچندان است. با این تعبیر موافقید؟

قطعا همینطور است ولی من با اطمینانی که به تحقیقاتم داشتم، ساخت این فیلم را شروع کردم. به این نکته هم اشاره کنم که روحیه پرسشگری و پیشینه پژوهشگری‌ام باعث شد که داده‌های زیادی درباره آنچه در پیرامونم می‌گذرد، کسب کنم. بین سال‌های ۸۰ تا ۹۰ بر موسیقی و آداب هزمزگان تحقیق فراوان کردم.

یعنی آشنایی شما با موسیقی هرمزگان باعث شد به زندگی ابراهیم منصفی هم بپردازید؟

هم موسیقی مربوط به هرمزگان و هم موسیقی کمتر شناخته شده این خطه. پژوهش‌های من بیشتر بر فرهنگ، رسوم و هنر مردمان‌مان بود ولی تمرکز اصلی و گسترده‌ام درباره هنرمندانی بود که شناخته شده نیستند، اما آثارشان پتانسیل بالایی برای دیده شدن و شنیدن دارد. به این نکته هم اشاره کنم برای اینکه داده اشتباهی در فیلم نگنجانده باشم، تلاش فراوانی کردم. آن اطلاعاتی که در فیلم روایت می‌شود دست‌کم توسط چندین منبع گفته شده و من فقط بهترین نوع بیان را انتخاب کردم.

بعد از اینکه تصمیم گرفتید درباره این شخصیت فیلم بسازید با روحیه ابراهیم منصفی چگونه آشنا شدید؟

ابراهیم منصفی را بیشتر با نوشته‌هایش شناختم. ترانه‌هایش که همه جا منتشر شده، کسی که اساسا اهل هرمزگان باشد، ترانه‌های او را شنیده است ولی روحیه او از نوشته‌ها و اشعارش برای من آشکار شد. آن بخش غم و شاد وجودش، افسردگی همراه با شوخ طبعی، آن قوه تخیلی قوی که او را به اوج می‌رساند و بعد به سنگینی به فرود پرتاب می‌کرد.
این ابعاد وجودش که به گونه‌ای در وجود خودم هم سراغ دارم. با او همذات‌پنداری کردم. اینکه در جامعه بٌر نمی‌خورد و با هر سیستمی کنار نمی‌آید و به ارزش‌های خودش پایبند است و حتی برای رسیدن به «موفقیت» آن را زیر پا نمی‌گذارد. این هنرمند روحیه حساسی داشت، مسائل اجتماعی و عدالت برایش اهمیت داشت، مطالعه می‌کرد و شاید نسبت به اطرافیانش دنیای ذهنی بازتری را تجربه می‌کرد.
البته که این میزان کناره‌گیری سرخوردگی‌هایی هم با خود همراه دارد. اگرچه تو را از آفت‌هایی حفظ می‌کند ولی از امکاناتی هم محروم می‌کند. انسان‌هایی که خودفروشی نمی‌کنند ولو سختی بکشند. شاید سرخورده شوند ولی تقلبی نیستند.

ابراهیم منصفی چنین انتخابی داشت و چنین ویژگی‌هایی بود که مرا ترغیب کرد به روایت این شخصیت. جالب‌ترین شخصیت‌ها آن‌ها نیستند که ده‌ها هزار فالوور دارند به احتمال زیاد آن‌ها هستند که اصلا اینستاگرام ندارند. فوکوس من روی این بخش از هنرمندان بوده.

آن چیزی که در طول فیلم توجه را بیشتر به خود جلب می‌کرد اینکه در نشان دادن فرهنگ هرمزگان و محله‌ای که منصفی در آن بزرگ شده، نوعی قرابت فیلمساز با این خطه حس می‌شود. آیا با مردم این جغرافیا آشنا بودید؟ یا این طور پرسشم را مطرح کنم که در این منطقه زندگی کردید؟

من در تهران به دنیا آمدم و بزرگ شدم، اما تمام اقوام مادری‌ام در همان محله‌ای زندگی کرده‌اند که منصفی آنجا می‌زیسته. خاله‌ها و دایی‌های من در همان کوچه پس‌کوچه‌های هرمزگان بزرگ شده‌اند و من از بچگی به این منطقه رفت و آمد داشتم.
مادر و پدرم در خانه جنوبی صحبت می‌کنند و من با آداب و رسوم این مردم و فرهنگ و زبان آن‌ها آشنا هستم. دایی من، دایی مادرم دوستان صمیمی ابراهیم منصفی بودند. حسن بنی‌هاشمی پسرعموی مادرم است و از یاران نزدیک منصفی و کارگردان فیلم‌هایی که منصفی در آن‌ها نقش‌آفرینی کرده. منصفی خنیاگر محله‌ای بود که قوم من در آن زندگی می‌کند. از سال ۸۳ خودم هم بیشتر زمستان و پاییز‌ها را در جنوب می‌ماندم.
ابراهیم منصفی؛شاعری که قلابی نبود، اصل اصل بود
یادتان می‌آید که با ابراهیم منصفی گپ و گفتی هم از نزدیک داشته باشید؟

خیر، وقتی ابراهیم منصفی فوت کرد من بچه بودم ولی او را می‌فهمم. منصفی از جنس اقوام من است و جدای از این روحیه حساسش و خاستگاه افکارش برایم بسیار آشناست.

یکی از مهم‌ترین نکاتی که در فیلم «چی چکا قصه شب» مطرح است اینکه فیلم صرفا درباره ابراهیم منصفی نیست و می‌تواند تعمیم‌پذیر باشد و ذهن انسان را به زندگی خیلی از بزرگان هنر یا انسان‌های توانای دردمند تک افتاده ارجاع دهد.

معتقدم این فیلم مسائل بشری را مطرح می‌کند که امروز بیش از هر روز نیازمند پرداختن به آن هستیم. «چی چکا قصه شب» از آزادی، عدالت، عشق و اختلاف طبقاتی صحبت می‌کند. در این فیلم به بچه‌ها و حیوانات توجه کردم و این‌ها همه بازتاب روحیه حساس ابراهیم منصفی است.
بشر امروز با این موضوعات دست به گریبان است و از درست نپرداختن به آن آسیب دیده است. از نظام سرمایه‌داری بگیر تا قطع ارتباط با زبان طبیعت و تغییر ارزش‌ها از عشق و انسانیت به مُد و شهرت...

وجه استثنایی و برجسته آثار ابراهیم منصفی، تاثیرگذاری روی نسل بعد از خودش هم بود نکته‌ای که در لابه لای فیلم شما حس می‌شود و از آن غافل نماندید.

بله. نظرم این است که منصفی روی نسل بعد از خودش چنان تاثیری گذاشت که حتی اگر جوانان هرمزگان ویژگی‌های او را نشناسند، دست‌کم ترانه‌هایش را حفظند. گیتار را در بندرعباس با ترانه‌های ابراهیم منصفی یاد می‌گیرند و امروز این تاثیر از مرز‌های هرمزگان فرا رفته. به نظر من صداقت ابراهیم منصفی باعث این بوده. از دل گفت که بر دل‌ها نشست.

به صداقت ابراهیم منصفی در شعرهایش اشاره کردید. بسیاری از کارشناسان معتقدند، شعر‌های ابراهیم منصفی حرف همین الان جوان‌ها و مردم ماست. می‌خواهم بدانم طبق تحقیقاتی که داشتید خودتان این ملموس بودن را ناشی از چه خصوصیات ابراهیم منصفی دیدید؟

یا اینکه بگوییم چرا نسل جوان اشعار او را بازخوانی می‌کنند، چون هنوز دغدغه آنهاست. صداقت و عمق وجود این دست شاعران است که هنوز به آن‌ها ارجاع می‌دهیم برای همین مولانا و حافظ هنوز در زندگی امروز ما تا حدودی حاضرند. چون هنوز دغدغه زندگی و پاسخ پرسش‌های ما در سخنشان یافت می‌شود. چون ثبت‌کنندگانی مشاهده‌گر، تیز و صادق بودند. مسائلی، چون عدالت، عشق و فقر در هر زمانه‌ای بوده و هست.

با در نظر گرفتن اینکه هسته اصلی فیلم درباره ابراهیم منصفی است، اما فیلم بر ۳ بستر روایت می‌شود. آداب و رسوم هرمزگان، نسل جدیدی که از ابراهیم منصفی تاثیر گرفته و پرداخت زندگی منصفی... همه این نکات با زیرنویس در فیلم شما پیش می‌رود. حین تماشای فیلم یک جا‌هایی سوال برای من پیش آمد که شما به عنوان سازنده اثر فکر نمی‌کردید که روایت فیلم از ۳ زاویه برای مخاطب کمی سنگین باشد و مخاطب را از تمرکز اصلی بازدارد؟

من در این فیلم مخاطبم را هرمزگانی متصور شدم. متاسفانه اکثر ما فیلمسازان و هنرمندان برای مخاطب خارج از کشور می‌سازیم و تولید می‌کنیم. در حالی که هلندی‌ها و فرانسوی‌ها به اندازه کافی متریال هنری دارند و از همه جای جهان به سمت‌شان فوران می‌کند. لزومی ندارد ما هم برای آن‌ها فیلم بسازیم حتی پایتخت‌نشین هم متاع فرهنگی بیشتری دارد تا دیگر استان‌های‌مان.

معمولا متریال را از مناطق محروم‌تر تهیه می‌کنند و از آن‌ها الهام می‌گیرند و با کنجکاوی‌ها و انتظارات جهان قدرتمندتر تطبیق می‌دهند که محصول را نثار فستیوال‌های جهانی کنند به امید اینکه مطلوب و مقبول‌شان باشد. تلاش من این بود که این راه را برعکس طی کنم و بودجه مردمی و جهانی را برای ساخت فیلمی پاسخگو به کنجکاوی‌های هرمزگانی صرف کنم. معتقدم این فیلم سند تاریخی خواهد بود برای آن جوان هرمزگانی که به گذشته دیارش کنجکاو است.

بسیاری از تصاویر و کلامی که در فیلم است شاید برای غیرهرمزگانی ناشناخته و سنگین باشد، اما هرمزگانی با تک‌تک نشانه‌هایش کاملا آشناست. در ضمن اگر بخواهیم منصفی را بشناسیم باید بستری که در آن رشد کرده و نفس کشیده، معرفی شود.

در لایه‌های فیلم بچه‌ها حضور پررنگی دارند چرا؟

معتقدم بهتر است بچه‌های امروز با واقعیت‌ها آشنا شوند. این واقعیت‌ها لزوما تلخی‌ها نیست بلکه خصوصیات و ویژگی‌های ارزشمندی که در هنرمندانی، چون منصفی وجود داشته و امروز به آن‌ها بها داده نمی‌شود. امروز بچه‌ها به فضای مجازی و شخصیت‌های خیالی اخت گرفته‌اند که شاید ارزش‌های انسانی در آن‌ها کمرنگ باشد.

در این فیلم هنوز بچه‌ها با خاک بازی می‌کنند و در دریا شنا می‌کنند، هنوز عشق مهم است و سگ و گربه و پروانه.

منصفی زندگی سراسر پرفراز و نشیب داشته و دهه پایانی عمر خود را با مصایب و دشواری‌های فراوانی گذرانده، اما فیلم شما به نحوی ساخته شده که با صراحت به زندگی او نمی‌پردازد با علم به اینکه مشکلات او ریشه یابی شده که چرا منصفی به سمت اعتیاد می‌رود، اما تصویر تلخ از او دیده نمی‌شود.

درست است که زندگی ابراهیم منصفی تراژیک است، اما معتقدم لحظات بسیار زیبایی داشته. او انسان حساسی بوده و احتمالا در زندگی، غم‌ها و شادی‌ها، درد‌ها و لذت‌ها را تجربه کرده است.

ولی با این وجود از شخصیت او قهرمان هم نساختید.

تعمدا و با خودآگاهی تمام نمی‌خواستم از او قهرمان بسازم. هم در این فیلم او تحسین می‌شود و هم نقد. نه او را سیاه نشان دادم و نه سفید. مثل تمام انسان‌ها خاکستری و ترکیبی از قدرت‌ها و ضعف‌ها.

البته به این نکته هم اشاره کنم که بعضی از همکاران شما معتقد هستند که می‌توان در خلال فیلم تنها به مخاطب کد داده شود و از هر گونه توضیح اضافه درباره شخصیت‌ها خودداری کرد تا مخاطب بعد از تماشای فیلم خودش راجع به شخصیت فیلم جست‌وجو کند که ماجرا از چه قرار است.

آن هم استدلالی است، اما این را در نظر بگیرید که متریال درباره ابراهیم منصفی کم است او شاملو که نیست، صدهزار مرتبه از او مطلب منتشر شده باشد و من به مخاطب کد بدهم تا او کنجکاو شود.

من با این فیلم سعی کردم که مخاطب ابراهیم منصفی را برای اولین بار به جامع‌ترین شکلی که در توانم بود، بشناسد.

سوالی که در پایان فیلم برای من به وجود آمد اینکه در حال حاضر خانواده منصفی واقعا در فقر به سر می‌برند.

در این سال‌ها هنرمندانی به خصوص وصی هنری منصفی، حسام نقوی بسیار تلاش کردند که حقوق خانواده منصفی تا جای ممکن احقاق شود که اگر از او شعری یا ترانه‌ای بازنشر می‌شود به خانواده او ارجاع داده شود و کپی‌رایت را به خانواده‌اش بپردازند. متاسفم که در زمان حیات منصفی به او اجازه کار و انتشار ندادند.
دردناک است که تا زنده بود و می‌توانست بخواند و بنوازد، شرایط فعالیتش در این کشور فراهم نبود و این منجر به این شد که خودش و خانواده‌اش با فقر دست و پنجه نرم کنند.

فیلم «چی چکا قصه شب» مدتی پشت خط اکران ماند. مشکل فیلم برای اکران چه بود؟

جشنواره سینما حقیقت اکران این فیلم را مصلحت ندانست. ۱۰ اصلاحیه به فیلم خورد که مضحک است که ۸۰ درصدشان مربوط به زن‌ها می‌شد. در آخر من راضی به حذف نشدم و فیلم با فیلتر‌هایی نمایش داده شد.

برای همین است که روی فیلم تصاویر ناهمگون می‌بینیم.

این تصاویر به گفته شما ناهمگون از نظر من چیزی از فیلم کم نکرده بلکه مفهوم قابل تاملی به فیلم اضافه کرده. این دایره‌های چرخان از نظر من خلاقانه‌ترین روش اعمال اصلاحیه‌های وزارت ارشاد است که تا به حال در سینمای ایران دیده نشده.
به امید روزی که منصفی‌ها در حیات‌شان بدون دایره‌های چرخان گذران عمر و رتق و فتق امور کنند؛ و در آخر اینکه ساخت فیلم «چی چکا قصه شب» یک جور ادای دین شما به سرزمینی است که به آن تعلق دارید. موافقید؟

بله، ادای دین به سرزمین مادری‌ام و ادای دین به هنرمند مستقلی که صداقت خود را حفظ می‌کند. دلم می‌خواست به نحوی بقایای بندرعباسی را که در کودکی تجربه کرده بودم، ثبت کنم. از لکه‌های توت کف حیاط خانه مادر بزرگ تا بوی کُنار و رنگ فیروزه‌ای دریا و پختن نان و... ابراهیم منصفی زندگی پرچالشی داشت و پرداختن به او بسیاری از مسائل انسانی را روایت می‌کرد.
باید بگویم که فیلم چی چکا روایت زندگی ابراهیم منصفی از دیدگاه من است شاید فیلمساز دیگری نگاه متفاوتی به این زندگی پرفراز و نشیب داشته باشد. من به آن بخشی از زندگی او پرداختم که آن را حائز اهمیت یافتم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید