قمر آریان؛ اولین استاد زن در دانشگاه تهران
در آزمون دکترا زرینکوب نفر نخست و او دوم شد. زندگی مشترکشان باعث پویایی کار او شد هرچند بیشتر در سایه ماند.
کد خبر :
۷۹۱۶۱
بازدید :
۶۹۲۳
هشت سال پیش در چنین روزی قمر آریان در تهران درگذشت. از نخستین فارغالتحصیلان زن دانشگاه تهران بود که همانجا تدریس کرد. قمر آریان در قوچان زاده شد. پدرش فرهیخته و توانگر بود و نخستین دبستان دخترانه قوچان را گشود تا دخترش هم بتواند آموزش ببیند.
او دبستان را در زادگاهش به پایان رساند و با آموزگار سرخانه ادامه داد تا این که با پدرش برای ادامه آموزش به مشهد و سپس تهران رفت:
«برای اولین و آخرین بار قرار شد که کلاس ششمیها در تهران امتحان بدهند و من هم مجبور شدم که بیایم به تهران. بعد از امتحان با یک نامه از پدرم اجازه خواستم در تهران بمانم، که قبول کرد و من هم به برادرانم پیوستم که یکی پزشکی میخواند و یکی فیزیک.
او دبستان را در زادگاهش به پایان رساند و با آموزگار سرخانه ادامه داد تا این که با پدرش برای ادامه آموزش به مشهد و سپس تهران رفت:
«برای اولین و آخرین بار قرار شد که کلاس ششمیها در تهران امتحان بدهند و من هم مجبور شدم که بیایم به تهران. بعد از امتحان با یک نامه از پدرم اجازه خواستم در تهران بمانم، که قبول کرد و من هم به برادرانم پیوستم که یکی پزشکی میخواند و یکی فیزیک.
من ادبیات را انتخاب کردم «او تا مقطع دکتری در دانشگاه تهران ادبیات فارسی خواند، در آنجا با نویسنده نامدار عبدالحسین زرینکوب که همکلاس و هممیزیاش بود آشنا شد و سرانجام با او پیوند زناشویی بست:
«وقتی به پدرم گفتم آقای زرینکوب از من چنین خواهشی (خواستگاری) کرده، گفت: من مقالات ایشان را خواندهام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. گفت: نویسنده این مقالهها پختهتر از آن است که ایشان نشان میدهند».
در آزمون دکترا زرینکوب نفر نخست و او دوم شد. زندگی مشترکشان باعث پویایی کار او شد هرچند بیشتر در سایه ماند.
او با استادش علی اصغر حکمت انجیل میخواند و از این رو طی هفت سال در پاریس و کشورهای دیگر برای پژوهش در این باره از کتابخانههای معتبر اروپا بهره برد، تا اینکه پس از هفت سال پایاننامه دکتریاش را درباره "چهره مسیح در ادبیات فارسی" به راهنمایی بدیعالزمان فروزانفر نوشت و سپس اثری درباره کمالالدین بهزاد تدوین کرد و مدتی رئیس هنرستان نقاشی تهران شد".
میگفت: «عاشق شعر بودم و خودم هم در جوانی میگفتم. خیلی کارها و اشعار نیما را دوست داشتم. در یک میهمانی نیما حضور داشت. فورا جلو آمدم و فریاد زدم آقا شما نیما هستید؟ گفت: بله خانم، مگر من داخل آدم نیستم که اینطور مرا صدا میکنید. گفتم شما بهترین شاعری هستید که میشناسم، خیلی دلم میخواست شما را از نزدیک ببینم».
در زمانهایی که همسرش استاد مهمان در خارج از ایران بود، چندین مقاله و کتاب از فرانسه و انگلیسی ترجمه کرد.
از آثار شناخته او "زن در داستانهای قرآن" است که همسرش پیش از مرگش در جایی برایش درباره آن نوشته بود:
«قمر این خیلی خوب است، تمامش کن». قمر آریان در ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.
«وقتی به پدرم گفتم آقای زرینکوب از من چنین خواهشی (خواستگاری) کرده، گفت: من مقالات ایشان را خواندهام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. گفت: نویسنده این مقالهها پختهتر از آن است که ایشان نشان میدهند».
در آزمون دکترا زرینکوب نفر نخست و او دوم شد. زندگی مشترکشان باعث پویایی کار او شد هرچند بیشتر در سایه ماند.
او با استادش علی اصغر حکمت انجیل میخواند و از این رو طی هفت سال در پاریس و کشورهای دیگر برای پژوهش در این باره از کتابخانههای معتبر اروپا بهره برد، تا اینکه پس از هفت سال پایاننامه دکتریاش را درباره "چهره مسیح در ادبیات فارسی" به راهنمایی بدیعالزمان فروزانفر نوشت و سپس اثری درباره کمالالدین بهزاد تدوین کرد و مدتی رئیس هنرستان نقاشی تهران شد".
میگفت: «عاشق شعر بودم و خودم هم در جوانی میگفتم. خیلی کارها و اشعار نیما را دوست داشتم. در یک میهمانی نیما حضور داشت. فورا جلو آمدم و فریاد زدم آقا شما نیما هستید؟ گفت: بله خانم، مگر من داخل آدم نیستم که اینطور مرا صدا میکنید. گفتم شما بهترین شاعری هستید که میشناسم، خیلی دلم میخواست شما را از نزدیک ببینم».
در زمانهایی که همسرش استاد مهمان در خارج از ایران بود، چندین مقاله و کتاب از فرانسه و انگلیسی ترجمه کرد.
از آثار شناخته او "زن در داستانهای قرآن" است که همسرش پیش از مرگش در جایی برایش درباره آن نوشته بود:
«قمر این خیلی خوب است، تمامش کن». قمر آریان در ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.
۰