"چاقی"؛ روایت عشقی ممنوعه
عشقی که با شنیدن صدای شادی ایجاد میشود کاملا برای بیننده از طرف امیر قابل درک و البته زیباست زیرا او صدای ابراز علاقه همسرش بهار را نمیشنود.
کد خبر :
۷۹۹۳۶
بازدید :
۱۰۹۶
ن. شاه بنده | زندگی امیر و بهار به ظاهر خوب است، اما در حقیقت تمام تعاملاتشان به خاطر گندم است. عشق در زندگیشان نیست و تنها رفتارهایی است که عشق را تداعی میکند. زن فقط به فکر صرفهجویی و مرد ابراز احساسات را تنها در گرفتن کادو در روزهای خاص زندگی میبیند و میخواهد نشان دهد به همسرش عشق میورزد، اما فقط و فقط نشان میدهد.
امیر تنها با شنیدن شعری عاشقانه با صدای شادی دوباره به عشق میاندیشد و خلأ درونش و کمبود صحبتهای عاشقانهاش را در صدای او پیدا میکند. گویی گوشهایش منتظر شنیدن کلماتی عاشقانه هستند، همان صدایی که مانند بازیشان با گندم در زندگی مشترکش گم شده، صدایی نیست بلکه فقط لبخوانی عشق است.
امیر در تمامی کارها افراط میکند بیش از حد شیرینی خوردن بیش از حد ورزش کردن، کادو گرفتن، گوش دادن به شعر شادی، اما در طول فیلم میبینیم تمامی این کارهای افراطی را رها میکند، پس مشخص است شادی هم تمام شدنی است.
از آنجا که شغل امیر با شنیدن صداها ارتباط دارد و او همواره درگیر گوش دادن است عشقی که با شنیدن صدای شادی ایجاد میشود کاملا برای بیننده از طرف امیر قابل درک و البته زیباست زیرا او صدای ابراز علاقه همسرش بهار را نمیشنود. نمای دو نفره امیر و بهار که بدون هیچ سخنی با هم به تماشای تلویزیون نشستهاند، اما سخنی نمیگویند و تعاملی ندارند زندگی سرد و البته آشنای این روزهای بسیاری از زوجها را نشان میدهد.
این نما بیننده را به یاد دیالوگ شادی میاندازد که - دوست داشتن آدمها ربطی به کنار هم بودنشان ندارد - امیر و شادی دو بار در زیر باران با یک چتر نمای دو نفرهای را تشکیل میدهند؛ تضاد این تصویر با تصویر دوتایی امیر و بهار نشان از این دارد که زندگی مشترک امیر و بهار به سکون رسیده است و درگیر روزمرّگی است. در اکثر سکانسها امیر و بهار در یک قاب حضور ندارند که این نماها فاصله قلبی آنان را نشان میدهد.
در یک سکانس بهار تلاش میکند با امیر ارتباط برقرار کند؛ نما دو نفره میشود، اما بهار رو به امیر و امیر به سمت دیگری نشسته است. این نما نشان میدهد باز هم ارتباطشان کامل نیست. چاقی اثر خوبی است؛ داستانی ساده و بازیگران مناسبی دارد، اما پایانبندی آن همان چیزی است که با شروع عشق میان امیر و شادی انتظارش را داریم، کاملا قابل پیشبینی. قویدل پایان بندیای را که از نظر عرف صحیحتر است، نشان مخاطب میدهد.
نشان دادن عشقهای ممنوعه در سینمای ایران رویهای کاملا تکراری به خود گرفته است. اگر بازیگر مرد میانسال باشد دل به دریا میزند و با معشوق ازدواج میکند و مقابل تمام اعضای خانواده و فرزندانش میایستد تا در آخر سرش به سنگ بخورد و اگر نقش مرد جوان باشد در آخر تصمیم میگیرد کار درست را انجام داده و معشوق را رها کند؛ اما آیا واقعیت عشق ممنوعه در جامعه هم چنین است؟
درست است که گاهی - عشق به مشتاقان پیام وصل نخواهد داد-، اما در جامعه امروز ما حتی گوشه چشمی از سر هوس چه کارها که نمیکند.
۰