تلفن همراه، زندگی ماست
کافی است یک ساعت موبایل من یا شما خاموش باشد تا همه امور زندگیمان به هم بریزد. از دلواپسی خانواده گرفته تا به هم ریختن همه کارهایی که باید در محل کار انجام بدهیم.
کد خبر :
۷۹۹۷۹
بازدید :
۴۹۵۱
غلامرضا طریقی | بیرون رفتن از خانه همیشه همراه با دغدغه است. ممکن است برای شما اینطور نباشد، اما برای من هیچوقت بدون دغدغه نبوده است. من ذاتا آدم حواسپرتی هستم. این حواسپرتی ناخواسته فراموشکار بودن را هم با خودش میآورد. مثلا وقتی میخواهم از خانه بیرون بروم دو سه بار تا پای آسانسور یا خروجی مجتمع میروم و برمیگردم. چون همیشه یادم میافتد که چیزی را جا گذاشتهام.
چیزهایی که جا میگذارم معمولا متنوعند. مثلا ممکن است پولهایم را در جیب لباسی که دیروز پوشیده بودم جا بگذارم. یا مثلا کلید و کارت مترو یا حتی کارتهای بانکیام را. شاید باور نکنید، اما بارها پیش آمده که از بیخ کیف دستیام را جا گذاشتهام. یعنی بالکل هر چیزی را که باید همراهم میبردم، نبردهام.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که من تا به حال همهچیز را حداقل یکبار فراموش کردهام حتی مثلا پوشیدن کفش را، اما سه چیز را هیچوقت فراموش نکردهام. سه چیز که همیشه وقتی میخواهم در را باز کنم و از خانه بیرون بیایم دست میزنم روی جیبهایم و از بودنشان مطمئن میشوم.
یا بهتر است بگویم میشدم. چون اولین آنها سیگارم بود که خوشبختانه بعد از سالها ابتلا به آن حالا مدتهاست که از شرش گذشتهام و دیگر مربوط به زمان حال نمیشود. تا وقتی سیگار میکشیدم امکان نداشت که برداشتن بسته سیگار را فراموش کنم.
دومین و سومین وسیلهای که هیچوقت فراموششان نکردهام و احتمالا هیچوقت فراموششان نخواهم کرد گوشی موبایل و شارژر است. آخرین کاری که پیش از خارج شدن از خانه انجام میدهم همیشه چک کردن این است که گوشی موبایل و شارژرم هم در جیبم باشند. وقتی حضور آنها را در جیبم حس میکنم اعتماد به نفس این را پیدا میکنم که در خانه را باز کنم و بیرون بروم. انگار این دو شئ لازمه حرکت کردن باشند.
نمیدانم دقیقا این بلا از کی سر من هم آمد، اما من هم مثل اغلب آدمهای همعصرم بدون گوشی و شارژر نمیتوانم زندگی کنم. راستش من از موبایل متنفر بودم و هنوز هم هستم. اصلا همیشه میگویم اگر کارهای باشم استفاده از موبایل را در کشور ممنوع میکنم.
اما با این وجود و احوال، حالا به اقتضای کارهای روزمره و اموری که تقریبا اغلب آنها با همین گوشی انجام میشود ارادهای از خودم در مقابل آن ندارم. چون کافی است یک ساعت موبایل من یا شما خاموش باشد تا همه امور زندگیمان به هم بریزد. از دلواپسی خانواده گرفته تا به هم ریختن همه کارهایی که باید در محل کار انجام بدهیم.
معلوم است که وقتی گوشی و روشن بودن آن نقشی مهم و حیاتی در زندگی من دارد وجود شارژر چقدر میتواند و باید مهم باشد. آنقدر که هر کدام از ما در اتاقمان پریزی برای خودمان فراهم کردهایم و بدون استثنا یکی از سوالهای معمولمان در طول روز و در محل کار این است که: «تو چند درصد شارژ داری؟»
شارژر، چه بخواهیم و چه نه، چه اعتراف بکنیم و چه نه، بند ناف ما شده است. طوری که حیاتمان به آن وابسته است.
۰