توماس مان؛نویسندهای که خودش را "بدبختی عمومی" میدانست
البته مرد برجسته ادبیات آلمان، به شهادت یادداشتهای روزانه خود، به هیچرو انسانی فروتن و افتاده نبود. برعکس، کارشناسان ادبی پس از بررسی دفاتر خاطرات او، شبان بورژواها را «بیاحساس، فاقد حسّ همدلی، خودپسند و خودشیفته» ارزیابی کردند.
کد خبر :
۸۳۳۳۶
بازدید :
۷۱۳۸
«امروز شیطان، روح آلمان را درچنگ خود گرفته است.» این جمله قصار، اعتقاد قلبی توماس مان، نویسنده آلمانیای است که در سال ۱۹۲۹ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شد. اشاره «مان» در این ارزیابی، به دورهای است که زادگاهش پس از شکست جمهوری وایمار به چنگ حزب ناسیونال سوسیالیست (۱۹۳۳ ـ. ۱۹۴۵) این کشور به «پیشوایی» آدولف هیتلر افتاد.
اندیشمند خوشباور
جمهوری وایمار (۱۹۱۹ ـ. ۱۹۳۳) که در پی شکست آلمان در جنگ جهانی اول شکل گرفت، نخستین تلاش این کشور برای دستیابی به حکومتی قانونمند بود که روشنگری، رفاه و تأمین آزادیهای اجتماعی و فردی، خطوط اصلی آن را رقم میزدند.
توماس مان که در آن برهه زمانی میکوشید از پرداختن به مسایل سیاسی بپرهیزد، یکی از مدافعان پر و پا قرص این ارزشها بود و با آن که خود زودتر از هر اندیشمند دیگری، خطر تسلط فاشیسم بر آلمان را پیشبینی کرد و نسبت به آن هشدار داد، با این حال خوشباورانه امیدوار بود که در زندگی واقعی نیز، چون قلمرو داستانهایش، نیکی بر شرّ پیروز شود و ارزشهای انساندوستانه بر بربرّیت غلبه کند.
مان به دلیل همین سادهانگاری، مورد انتقاد برخی از نویسندگان وقت که از سویههای سیاسی ـ. اجتماعی مشخصی طرفداری میکردند، قرار گرفت. برتولد برشت، که به قول خود از ابتدای فعالیت هنریاش در راه «آزادی، خلق و سوسیالیسم» گام برمیداشت، یکی از آن منتقدان بود.
اندیشمند خوشباور
جمهوری وایمار (۱۹۱۹ ـ. ۱۹۳۳) که در پی شکست آلمان در جنگ جهانی اول شکل گرفت، نخستین تلاش این کشور برای دستیابی به حکومتی قانونمند بود که روشنگری، رفاه و تأمین آزادیهای اجتماعی و فردی، خطوط اصلی آن را رقم میزدند.
توماس مان که در آن برهه زمانی میکوشید از پرداختن به مسایل سیاسی بپرهیزد، یکی از مدافعان پر و پا قرص این ارزشها بود و با آن که خود زودتر از هر اندیشمند دیگری، خطر تسلط فاشیسم بر آلمان را پیشبینی کرد و نسبت به آن هشدار داد، با این حال خوشباورانه امیدوار بود که در زندگی واقعی نیز، چون قلمرو داستانهایش، نیکی بر شرّ پیروز شود و ارزشهای انساندوستانه بر بربرّیت غلبه کند.
مان به دلیل همین سادهانگاری، مورد انتقاد برخی از نویسندگان وقت که از سویههای سیاسی ـ. اجتماعی مشخصی طرفداری میکردند، قرار گرفت. برتولد برشت، که به قول خود از ابتدای فعالیت هنریاش در راه «آزادی، خلق و سوسیالیسم» گام برمیداشت، یکی از آن منتقدان بود.
او نمونهوار، در سال ۱۹۳۲ در یک قطعه ۳۰ بیتی هجوآمیز با عنوان «تصنیف تأیید جهان» که به انتقاد از شرایط موجود در رابطه با چرایی فروپاشی جمهوری وایمار سرود، از توماس مان به مثابه یکی از «ایادی» قدرتمندان یاد میکند که در کنار نمایندگان مجلس، قاضیان و کارمندان رشوهگیر دولت، تهیدستان را زیر فشار قرار میدهند. او در بیت شانزدهم آن قطعه درباره مان مینویسد:
«شاعر، «کوه جادو» یش را برای خواندن به ما میدهد/ آن چه (بهخاطر کسب پول) سروده، نوایی دلنشین دارد/ آن چه، ولی (بهطور رایگان) مسکوت گذاشته/ حقیقت بوده است. / من میگویم: مان [تنها]کور است و رشوهگیر نیست.»
«شبان» انساندوست
خالق بیپروای «مرگ در ونیز»، اصولا با رشوهگیری و رشوهدهی در گستره ادبیات بیگانه بود و به کسانی که او را پس از دریافت جایزه نوبل، به عرش اعلا میرساندند و به عنوان «نویسنده بزرگ تاریخ معاصر آلمان» بر مسند بیبدیل گوته، شاعر نامدار آلمان، مینشاندند، برخوردی صادقانه داشت.
او بیاعتنا به انتقادها و تمجید و تحسینها، تنها میخواست از ارزشهای انسانی بورژوازی آلمان دفاع کند و بس. به نظر لوتس هردن، کارشناس آلمانی، نویسنده رمان اجتماعی «بودنبروکها» همواره و از ابتدا تنها از مواضع بشردوستانه بورژوازی دفاع میکرد:
«شبان» انساندوست
خالق بیپروای «مرگ در ونیز»، اصولا با رشوهگیری و رشوهدهی در گستره ادبیات بیگانه بود و به کسانی که او را پس از دریافت جایزه نوبل، به عرش اعلا میرساندند و به عنوان «نویسنده بزرگ تاریخ معاصر آلمان» بر مسند بیبدیل گوته، شاعر نامدار آلمان، مینشاندند، برخوردی صادقانه داشت.
او بیاعتنا به انتقادها و تمجید و تحسینها، تنها میخواست از ارزشهای انسانی بورژوازی آلمان دفاع کند و بس. به نظر لوتس هردن، کارشناس آلمانی، نویسنده رمان اجتماعی «بودنبروکها» همواره و از ابتدا تنها از مواضع بشردوستانه بورژوازی دفاع میکرد:
«از زمانی که توماس مان جایزه نوبل را دریافت کرد، ادبیات آلمان مانند زمان گوته، صاحب شبانی شد که آرزو داشت تنها برحقّیِ موازینِ آلمانِ بورژوا در نفس خود را، به ثبوت برساند: با درخواست، با هشدار، با زندگی خود و در آثارش.»
سخنرانی آتشینی که مان در سال ۱۹۳۰ در «تالار بتهوون برلین» در انتقاد از مواضع ضدانسانی و نژادپرستانه حزب نازیها و هوادارانش ایراد کرد، در همین راستا بود. آن خطابه هشداردهنده، بعدها با عنوان «نطق آلمانی» در تاریخ آن کشور به ثبت رسید. مان در آن سخنرانیِ تاریخی، اعضا و هواداران فاشیستها را «بربرهای خودمرکزبین و اراذل و اوباش عقبافتاده» خوانده بود.
تبهکاریهای نازیسم؛ «گناه جمعی»
صداقت و صراحت آفریننده «دکتر فاوست»، پس از سقوط رایش سوم (۱۹۳۳ـ ۱۹۴۵)، در برخورد او با جامعه روشنفکری و ادبی پس از جنگ جهانی دومِ آلمان نیز آشکار میشود. در این بازه زمانی، آلمان شکستخورده بر اساس رأی و اراده نیروهای متفقین اداره میشد و جامعه سرخورده پس از جنگ، در ابتدای راه تمرین دموکراسی و تشکیل نهادهای شهروندی بود.
سخنرانی آتشینی که مان در سال ۱۹۳۰ در «تالار بتهوون برلین» در انتقاد از مواضع ضدانسانی و نژادپرستانه حزب نازیها و هوادارانش ایراد کرد، در همین راستا بود. آن خطابه هشداردهنده، بعدها با عنوان «نطق آلمانی» در تاریخ آن کشور به ثبت رسید. مان در آن سخنرانیِ تاریخی، اعضا و هواداران فاشیستها را «بربرهای خودمرکزبین و اراذل و اوباش عقبافتاده» خوانده بود.
تبهکاریهای نازیسم؛ «گناه جمعی»
صداقت و صراحت آفریننده «دکتر فاوست»، پس از سقوط رایش سوم (۱۹۳۳ـ ۱۹۴۵)، در برخورد او با جامعه روشنفکری و ادبی پس از جنگ جهانی دومِ آلمان نیز آشکار میشود. در این بازه زمانی، آلمان شکستخورده بر اساس رأی و اراده نیروهای متفقین اداره میشد و جامعه سرخورده پس از جنگ، در ابتدای راه تمرین دموکراسی و تشکیل نهادهای شهروندی بود.
مان در این حال، در نامه سرگشادهای به همتای خود والتر فن مولو، باعنوان «چرا به آلمان برنمیگردم» نوشت که از نظر او، مسئولیت جنایات رایش سوم تنها بر دوش پیشوا و دستگاه فاشیستی او نبوده است، بلکه تمام «آلمانیها» به دلیل سکوت و تندادن به نظم بربرمنشانه نازیها، در نسلکُشی یهودیان، نابودکردن تبار سینتی و روما و سوزاندن کمونیستها و دگراندیشان، سهیم بودهاند.
این موضعگیری صریح، خشم و نفرت بخش بزرگی از «آلمانیها» را برانگیخت و به استهزا، پارهکردن و نشر انتقادهای کوبنده بر اثر ماندنی او «دکتر فاوست» انجامید. مان همچنین بمبارانهای بیرحمانه شهرهای آلمان را که از سوی نیروهای متفقین در طول جنگ جهانی دوم صورت گرفت و به کشتهشدن صدها هزار غیرنظامی و نابودی بسیاری از شهرهای بزرگ آن کشور انجامید، با این تفسیر که «آلمان باید برای همهچیز، حساب پس بدهد» توجیه میکرد.
در پی این واکنشها، سیل نامههای توهین و تهدیدآمیز از طرف «آلمانیها"» به سوی آن «شبان مدافع بشردوستی آلمان بورژوا» روان شد.
مان خودشیفته به مثابه «بدبختی عمومی»
توماس مان، در قضاوت نسبت به خود نیز جانب تعادل را رعایت نمیکرد. او در رمان تاریخی ـ. سرگرمکننده خود با عنوان «لوته در وایمار» که به داستان واقعی عشق و خوشگذرانیهای گوته و معشوقش، شارلوته کستنر (لوته) میپردازد، ضربالمثل چینی زیر را بر زبان شاعر ملی آلمان، جاری میکند: «مرد بزرگ، یک بدبختی عمومی است.» از آنجا که معنای نام خانوادگی نویسنده (مان) مرد است، میتوان حکمت عامیانه چینی را این گونه نیز خواند: «توماس مان بزرگ، یک بدبختی عمومی است.»
البته مرد برجسته ادبیات آلمان، به شهادت یادداشتهای روزانه خود، به هیچرو انسانی فروتن و افتاده نبود. برعکس، کارشناسان ادبی پس از بررسی دفاتر خاطرات او، شبان بورژواها را «بیاحساس، فاقد حسّ همدلی، خودپسند و خودشیفته» ارزیابی کردند.
مان خودشیفته به مثابه «بدبختی عمومی»
توماس مان، در قضاوت نسبت به خود نیز جانب تعادل را رعایت نمیکرد. او در رمان تاریخی ـ. سرگرمکننده خود با عنوان «لوته در وایمار» که به داستان واقعی عشق و خوشگذرانیهای گوته و معشوقش، شارلوته کستنر (لوته) میپردازد، ضربالمثل چینی زیر را بر زبان شاعر ملی آلمان، جاری میکند: «مرد بزرگ، یک بدبختی عمومی است.» از آنجا که معنای نام خانوادگی نویسنده (مان) مرد است، میتوان حکمت عامیانه چینی را این گونه نیز خواند: «توماس مان بزرگ، یک بدبختی عمومی است.»
البته مرد برجسته ادبیات آلمان، به شهادت یادداشتهای روزانه خود، به هیچرو انسانی فروتن و افتاده نبود. برعکس، کارشناسان ادبی پس از بررسی دفاتر خاطرات او، شبان بورژواها را «بیاحساس، فاقد حسّ همدلی، خودپسند و خودشیفته» ارزیابی کردند.
تا پیش از آن، توماس مان نویسندهای بود که نازیها در پی مهاجرتش، از جمله سپردههای بانکیاش را ضبط، ویلایش در مونیخ را مصادره، و در سال ۱۹۳۶ تابعیت آلمانیاش را سلب کرده بودند و میکوشیدند تا حکم بازداشتش را، به هر بهایی شده، به اجرا درآورند.
یادداشتهای رمزگشا
نویسنده «تونیو کروگر»، در تمام عمر ۸۰ ساله خود تقریبا هر روز رویدادها، برداشتها، چگونگی نگارش رمانها و اندیشههای مربوط به آنها را با وسواس خاصی در دفاتر خاطرات خود یادداشت میکرد. موافق نظر کارشناسان، مطالب این دفترها که از سپتامبر ۱۹۱۸ تا دسامبر ۱۹۲۱ و از مارس ۱۹۳۳ تا ژوئیه ۱۹۵۵ را دربر میگیرند، برای رمزگشایی از آثار مان و درک آنها از اهمیت ویژهای برخوردارند.
یادداشتهای رمزگشا
نویسنده «تونیو کروگر»، در تمام عمر ۸۰ ساله خود تقریبا هر روز رویدادها، برداشتها، چگونگی نگارش رمانها و اندیشههای مربوط به آنها را با وسواس خاصی در دفاتر خاطرات خود یادداشت میکرد. موافق نظر کارشناسان، مطالب این دفترها که از سپتامبر ۱۹۱۸ تا دسامبر ۱۹۲۱ و از مارس ۱۹۳۳ تا ژوئیه ۱۹۵۵ را دربر میگیرند، برای رمزگشایی از آثار مان و درک آنها از اهمیت ویژهای برخوردارند.
او نزدیک به یک سال پیش از آن، تمام یادداشتهای پیش از مارس ۱۹۳۳ خود را در باغ خانهاش سوزاند. از این دوره، تنها خاطرات سپتامبر ۱۹۱۸ تا دسامبر ۱۹۲۱ باقی مانده است که مان برای نگارش رمان «دکتر فاوست» به آنها رجوع میکرد.
محتوای این منابع کلیدی که نویسنده، خود آنها را تنظیم و با عنوان «فاقد ارزش ادبی» بستهبندی کرده بود، به خواست او نه بلافاصله پس از مرگش، بلکه ۲۰ سال پس از آن منتشر شد.
محتوای این منابع کلیدی که نویسنده، خود آنها را تنظیم و با عنوان «فاقد ارزش ادبی» بستهبندی کرده بود، به خواست او نه بلافاصله پس از مرگش، بلکه ۲۰ سال پس از آن منتشر شد.
راز موفقیت؛ نظم و پشتکار
آنچه پیش از نشر خاطرات مان آشکار بود و پس از آن نیز اعتبار بیشتری کسب کرد، ارزشگذاری اغلب کارشناسان ادبی در مورد سبک نگارش ویژه او بود که از دوپهلونویسی، کنایهسازی و سخنپردازیهای پیچیده آغاز میشد و در جلوههایی از ادغامهای نوآورانه و رساسازی زبانی ادامه مییافت.
آثار مان که اغلب تجّلی الهام از رویدادهای واقعی است، تنها ثمره آفرینندگی صرف نیست؛ نتیجه سالها کار منظم روزانه، با پشتکار و بر پشتوانه پژوهشهای دقیق است. نوشتهها و رمانهای او، برخلاف برادرش هاینریش، در مراسم کتابسوزان نازیها در میدان اپرای برلین در ۱۰ ماه مه ۱۹۳۳ طعمه آتش نشدند؛ هر چند او در ۱۷ مارس همان سال، با ارسال نامهای به «آکادمی هنر پروس» از سوئیس، آشکارا اعلام کرده بود که از امضای «بیعتنامه با دولت انقلاب ملی» هیتلر، سر باز میزند. بهطور کلی آثار مان تا سال ۱۹۳۸، در آلمان منتشر میشد و به فروش میرسید.
زندگی و آثار توماس مان، هم در دوران زندگی و هم پس از مرگ او در۱۲ اوت ۱۹۵۵ جنجال برانگیز و سرشار از تضاد بود.
آنچه پیش از نشر خاطرات مان آشکار بود و پس از آن نیز اعتبار بیشتری کسب کرد، ارزشگذاری اغلب کارشناسان ادبی در مورد سبک نگارش ویژه او بود که از دوپهلونویسی، کنایهسازی و سخنپردازیهای پیچیده آغاز میشد و در جلوههایی از ادغامهای نوآورانه و رساسازی زبانی ادامه مییافت.
آثار مان که اغلب تجّلی الهام از رویدادهای واقعی است، تنها ثمره آفرینندگی صرف نیست؛ نتیجه سالها کار منظم روزانه، با پشتکار و بر پشتوانه پژوهشهای دقیق است. نوشتهها و رمانهای او، برخلاف برادرش هاینریش، در مراسم کتابسوزان نازیها در میدان اپرای برلین در ۱۰ ماه مه ۱۹۳۳ طعمه آتش نشدند؛ هر چند او در ۱۷ مارس همان سال، با ارسال نامهای به «آکادمی هنر پروس» از سوئیس، آشکارا اعلام کرده بود که از امضای «بیعتنامه با دولت انقلاب ملی» هیتلر، سر باز میزند. بهطور کلی آثار مان تا سال ۱۹۳۸، در آلمان منتشر میشد و به فروش میرسید.
زندگی و آثار توماس مان، هم در دوران زندگی و هم پس از مرگ او در۱۲ اوت ۱۹۵۵ جنجال برانگیز و سرشار از تضاد بود.
منبع: ایندیپندنت
۰