بحرین، استان چهاردهم ایران
مسأله استقلال بحرین و جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بود. دولت انگلستان ادعا میکرد جزایر تنب متعلق به شیخ رأسالخیمه است.
کد خبر :
۸۴۰۲۶
بازدید :
۶۸۸۸
لیلا ابراهیمیان | بیستم آبانماه ۱۳۳۶؛ کاخ مرمر؛ لایحه تقسیمات کشوری در جلسه هیأت دولت که با حضور محمدرضاشاه پهلوی برگزار میشود، ایران را به چهارده استان تقسیم میکند: تهران، آذربایجان، خراسان، فارس، خوزستان، اصفهان، کرمان، کرمانشاه، مازندران، گیلان، بلوچستان و سیستان، لرستان، کردستان و استان چهاردهم که رسماً به ایران ملحق شد: بحرین.
تبریکها در حمایت از دولت ارسال شده و در نقاط مختلف کشور چندین مدرسه و خیابان نام «بحرین» میگیرند. سهروز بعد «جان راسل»، کاردار سفارت انگلیس در تهران نزد دکتر عباسقلی اردلان، وزیر امور خارجه وقت ایران میرود و نسبت به این تصمیم اعتراض میکند و بحرین را تحتالحمایه انگلیس میخواند.
همچنین وزارت امور خارجه انگلیس اعلام میکند آنها برای حفظ استقلال بحرین از ایران، اقدام خواهند کرد و سعی میکنند عقیده خود را به ایران بشناسانند.
داستان اختلاف ایران -انگلیس برسر بحرین، داستان کهنه است؛ حدود ۹ سال از کودتای سوم حوت ۱۲۹۹ میگذشت و یکسال بعد از شروع سلطنت رضاشاه، اولین اختلاف با انگلستان آغاز میشود؛ مسأله استقلال بحرین و جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بود. دولت انگلستان ادعا میکرد جزایر تنب متعلق به شیخ رأسالخیمه است.
تا اینکه هشتم دیماه ۱۳۰۸ کار اختلاف دو کشور بر سر بحرین به جامعه ملل کشیده شد؛ تیمورتاش در دیدار با «سر رابرت کلایو»، وزیر مختار انگلستان گفته بود: «دولت ایران از آنجا که همیشه بر این عقیده بود و هست که بحرین جزء لاینفک خاک ایرن است، به ناچار قضیه را به جامعه ملل تسلیم کرد، وگرنه حکومت ایران مذاکره مستقیم را به ارجاع قضیه به جامعه ملل ترجیح میدهد.»
او در دیدار با کلایو میخواهد بریتانیا پای خود را از ماجرا بیرون بکشد و بگذارد ایران خود موضوع را با شیخ شارجه فیصله دهد؛ «شیخ شارجه از تنب بهعنوان پایگاهی برای قاچاق استفاده میکند و نفعی دیگر در آنجا ندارد.».
اما این داستان ادامه داشت تا چهار سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲؛ آن زمان ایران عزم خود را جزم کرده بود برای بحرین؛ مجلس شورای ملی ساکت ننشست؛ روز بیستوسوم آبانماه نمایندگان نطقهای پرشوری در حمایت از «استان چهاردهم ایران» داشتند.
ارسلان خلعتبری در جلسه ۱۳۲ام مجلس نوزدهم شورای ملی (پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۳۶) میگوید: «این دو سه روز اخیر آقایان توجه فرمودید که بحرین یکی از استانهای ایران شناخته میشود و بحرین همیشه مال ایران بوده است. تاریخ قدیم ایران را که نگاه کنیم میبینیم بحرین همیشه جزئی از ایران بوده است.
بنده میخواهم اینجا حقگزاری کنم از یک ایرانی بااطلاع و وطنپرست به نام فریدون آدمیت؛ کتابی نوشته است راجع به بحرین و از اسنادی که خود اروپاییها منتشر کردهاند. در تمام کتابخانههای دنیا است با دلیل و مدرک ثابت کرده است.
انگلیسها فقط برای اینکه راجع به خرید و فروش برده با شیخ بحرین قرارداد بستهاند از این جهت خودشان را حامی شیخ غاصب بحرین معرفی میکنند والا هیچ سند تاریخپسند، محکمهپسند، عامهپسندی ندارند.»
بعد از آن عمیدی نوری دیگر نماینده مجلس در تکمیل گفتههای خلعتبری میگوید: «بحرین یک جزء لاینفک کشور عزیز ماست. این قطعه خاک زرخیز ایران مدتی است مورد توجه مردم ایران و دولت ایران و شخص شاهنشاه که رهبر نهضت ملی ایران است قرار گرفته است و کراراً در همین مجلس، مجلس مقدس راجع به بحرین مذاکره شده و تذکر به دولت داده شده است که این حق ملی ایران به هر نحوی هست میباید تأمین شود...
در لایحه تقسیمات کشور که در شرف تنظیم است از قراری که در مطبوعات هم منتشر شده چهارده استان برای ایران در نظر گرفته شده که یکی از استانها، استان بحرین است...»
بیستوپنجم آبانماه انگلستان و بسیاری از کشورهای عربی به تلاش دولت ایران برای حفظ بحرین در داخل تمامیت ارضی ایران اعتراض میکنند و سه روز بعد حشمتی، معاون وزیر دارایی لایحهای را برای تصویب به مجلس میبرد؛ او از پیوستن مجدد بحرین به ایران میگوید، بحرین همیشه مال ایران بوده است، ولی در سال ۱۷۸۲ ایران بحرین را از دست داد.
یک ماه بعد نوبت وزیر خارجه بود که راهی مجلس شود و آن موقعی بود که انگلیسیها واکنشهای شدیدتری در قبال الحاق بحرین به ایران نشان داده و برخی را در مجلس ایران به این موضع واداشته بود که: «چرا دولت در قبال این حقکشیها، آن هم در مواردی که واقعاً حق به جانب ما است اقدام به عمل نمیآورند که حقوق حقه ایران محفوظ بماند.»
اردلان در سخنانی در جلسات ۱۳۹ ام مجلس نوزدهم شورای ملی در روز یکشنبه ۱۷ آذرماه ۱۳۳۶ از موضعگیری انگلیسیها ابراز تأسف کرده و در سخنانش به اسنادی تاریخی از حاکمیت ایران بر بحرین اشاره کرد. همان روز مجلسیها دو کرسی به نمایندگان بحرین میدهند، به استان چهاردهم ایران.
اما بار دیگر این قصه به خوان آخر نمیرسد تا سیزده سال دیگر؛ اینبار در مجلس بیست و دوم همان «پاره تن» از وطن جدا میشود. محمدرضاشاه در بیستوچهارم دیماه ۱۳۴۸ در جمع کارکنان وزارت امور خارجه از تسلط ۱۵۰ ساله انگلستان بر بحرین میگوید:
«انگلیس این جزیره را به ایران پس نخواهد داد و من نمیتوانم، چون دنکیشوت رفتار کنم.» بالاخره حاکمیت ایران در تنب بزرگ و کوچک در سیام نوامبر ۱۹۷۱ (آذرماه ۱۳۵۰) به طور مطلق و مؤثر و بدون هیچ نوع شرط و شروط اعاده میشود. قبل از آن بیستوسوم مردادماه ۱۳۵۰، بحرین استان چهاردهم از ایران جدا شده بود و این قصه تلخ جزیره است.
۰