این نوجوانان بعد از قرنطینه به مدرسه برنمیگردند
نوجوانان به بلوغ رسیده و موران شدهاند؛ دیگر بزرگسال محسوب میشوند و اجازه ندارند شب در خانه والدینشان بخوابند. بهجایآن، هر روز وقت غروب به ساختمان مدرسهای که در نزدیکی خانه پدری است میروند و صبحها به خانه برمیگردند.
کد خبر :
۸۶۸۹۰
بازدید :
۱۱۴۶۸
فرادید | اندکی بعد از طلوع آفتاب، سه پسر از موتورسیلکتشان پیاده میشوند، خاک را از پارچه شوکای چهارخانهای که به دورشان انداختهاند میتکانند و وارد «بومای خانواده» میشوند؛ حصاری در شرق سامبورو که با اقاقیای خاردار درست شده است.
به گزارش فرادید به نقل از گاردین، حالا که نوجوانان به بلوغ رسیده و موران شده اند - پسران جوان مجرد که آیین گذر را گذراندهاند-؛ دیگر بزرگسال محسوب میشوند و اجازه ندارند شب در خانه والدینشان بخوابند. بهجایآن، هر روز وقت غروب به ساختمان مدرسهای که در نزدیکی خانه پدری است میروند و صبحها به خانه برمیگردند.
مدرسه از زمان شیوع کووید ۱۹ تعطیل شده و نیمکتها به کناری هل داده شده تا جا برای پهن کردن تشک و درست کردن یک آشپزخانه موقتی باز شود.
ویلیام لِنایِکی، ۱۶ساله، بعد از آنکه صبحانه را که یک لیوان چای با شیر بز است میخورد، میگوید: «این حالا زندگی ماست.» او از حصار خانواده در منطقه رِسیم خارج میشود تا بزها را برای چرا بیرون ببرد؛ کاری که او طی ۷ماه گذشته هر روز مشغول انجامش بوده است.
مثل خیلی از همسنوسالهایش او هم تصمیم گرفته دیگر به مدرسه برنگردد. «ترجیح میدهم اینجا بمانم و کاری مفید انجام دهند.» کنیا در ماه مارس و فقط چند روز بعد از شناسایی اولین مورد ابتلا به کووید ۱۹ در این کشور، تمام موسسات آموزشی را تعطیل کرد.
برای اهالی سامبورو، که نیمهعشایرِ دامپرور هستند، این زمان مصادف شد با یک مراسم ویژه که هر ۱۵ سال یکبار برگزار میشود و مراسم آیینی بلوغ یا گذر برای پسران است. یکی از اصلیترین بخشهای این مراسم ختنه است.
پسرانی که موران میشوند به عنوان مسئول محافظت از جامعه خود نگریسته میشوند. آنها آزادند که برای خودشان تصمیمگیری کنند و برای نخستینبار طعم آزادی را بچشند.
پسرانی که موران میشوند به عنوان مسئول محافظت از جامعه خود نگریسته میشوند. آنها آزادند که برای خودشان تصمیمگیری کنند و برای نخستینبار طعم آزادی را بچشند.
مدارس در سراسر کنیا دوباره از سرگرفته شده تا دانشآموزان امتحان بدهند. اما بسیاری از نوجوانان سامبورو قرار نیست دیگر به کلاسهای درس برگردند که یعنی سالها تلاش برای متقاعد کردن آنها برای ثبت نام در مدرسه، در حال از بین رفتن است. از ۱۵ سال پیش که آخرین مراسم در این منطقه برگزار شد، دانشآموزان زیادی در مدرسه ثبتنام کردند و تعداد آنها در حال افزایش بود. تحصیل در مدرسه نقش مهمی در زندگی دختران و پسران منطقه ایفا کرده است.
جین موتوآ، رئیس کمیسیون خدماتی معلمان در سامبورو، میگوید: «هیچکسی برای این اتفاقات آماده نبود. همه فکر میکردند که ما نهایتاً ۱ یا ۲ ماه قرار است تعطیل کنیم. اما حالا میبینیم که آموزش به کلی از ذهن آنها پاک شده است.»
کمیسیون از معلمها درخواست کرده تا با شاگردانشان ارتباط برقرار کنند و آنها را متقاعد کنند به مدرسه برگردند، اما زمانبندی مراسم اوضاع را خراب کرد. «اگر مراسم در فصل مدرسه اتفاق میافتاد ما به یقین دانشآموزان بیشتری از دست میدادیم.»
کایبِلی لِسوری، رئیس کمیته مدرسه در رِسیم، که نخستین مدرسه این منطقه را ۱۵ سال پیش تأسیس کرد، میگوید: «بسیاری از پسران ترک تحصیل کردهاند. آنها در مکانهایی بسیار دور از اینجا از گله مراقبت میکنند. ما نگرانیم که هر چه تا حالا آموخته بودند را فراموش کرده باشند.»
موتوآن میگوید: «هیچکسی نیست که به این کودکان یادآوری کند آموزش برایشان مفید است. چنین بچهای سریع همه چیز را فراموش میکند. آنها به همان زندگی سنتی برمیگردند و کارها را به شیوه سنتی سابق انجام میدهند.»
او توضیح میدهد: «برخلاف والدینشان که اغلب بیسواد هستند، اغلب کودکان در رِسیم قبل از قرنطینه در مدرسه حاضر میشدند.»
ویلیام میگوید جدایی از مدرسه باعث شد او برای ایستادن روی پای خودش و تنها زندگی کردن اعتمادبهنفس پیدا کند. او میگوید: «من ویروس را یک فرصت میبینم.»
درحالحاضر او هیچ دلیلی برای برگشتن به مدرسه و کسب آموزش ندارد. «من نیازی به بیشتر دانستن ندارم.»
بِن لیرات، ۱۶ ساله، با او مخالف است. او هم اکنون یک موران است و در همان خانوادهای بزرگ شده که ویلیام، اما او مدرسه را به مثابه بلیتی برای خروج از زندگی روستایی میبیند. او میگوید: «من همه زندگیام اینجا بودهام، واقعاً دوست دارم از اینجا بیرون بروم. میخواهم دانشگاه بروم و دکتر بشوم.»
او با اشاره به گلهای که پدرش از او خواسته به چرا ببرد؛ میگوید اکنون باید به دنبال علف در مکانهای خیلی دور باشیم.
نازیکو لیتپیلا، مدیر خدمات اجتماعی در سامبورو، میگوید: «فقط پسران نیستند که از مدرسه باز ماندهاند بلکه دختران هم هستند و یک فاجعه دیگر نیز در راه است.»
او توضیح میدهد: «وقتی که یک گروه جدید از مورانها از راه میرسند به این معنی است که مورانهای قدیمی آنقدر بزرگ شدهاند که ازدواج کنند.»
«این زمان ازدواج است... آنها با دختران جوان ازدواج میکنند. خیلی رایج است. ازدواج یعنی آنها دیگر نمیتوانند به مدرسه بروند. شما نمیتوانید همزمان هم همسر باشید و هم دانشآموز.»
ازدواج کودکان در کنیا ممنوع است آما لتیپیلا پیشبینی میکند تعداد زیادی از دختران جوان در قرنطینه ازدواج کرده باشند. او میگوید: «مدرسه مکان امنی برای دختران بود. وقتی در مدرسه باشند کسی با آنها ازدواج نمیکند. اما چون مدت طولانیتری در خانه ماندهاند، پیشبینی میکنم که دختران زیادی را از دست داده باشیم.»
لتیپیلا میگوید: «حاملگی دختران نیز از حضور آنها در مدرسه پیشگیری میکند و آنها برای اینکه بتوانند از نوزادانشان مراقبت کنند دست به انجام کارهای عجیب و غریب میزنند.»
۰