متن و ترجمه حدیث کساء؛ حدیث کساء چیست؟

متن و ترجمه حدیث کساء؛ حدیث کساء چیست؟

متن و ترجمه حدیث کساء؛ حدیث کساء چیست؟ ماجرای کساء در پی نزول آیه تطهیر و در جهت تفسیر و تبیین آن و در خانه ام سلمه تحقق پیدا کرد. به گفته علامه حلی، نازل شدن آیه تطهیر در خانه ام سلمه از مطالبی است که امت اسلام بر آن اجماع دارد و به صورت متواتر از ائمه(ع) و بسیاری از اصحاب نقل شده است. ابن حجر نیز بر آن است این آیه در خانه ام سلمه نازل شده است.

کد خبر : ۸۷۹۸۸
بازدید : ۱۰۹۷۸
متن و ترجمه حدیث کساء؛ حدیث کساء چیست؟
فرادید | حدیث کساء؛ کساء در زبان عربی از ریشه «کسو»، به لباسی می‌گویند که خود را با آن بپوشانند. به عنوان زیرانداز و رو انداز نیز به کار رفته است. این واژه در حدیث کساء، با توجه به سخن امّ سلمه که می‌گوید: کسایی را که زیرانداز ما بود به رسول خدا دادم، به همین معنا است.

گفته شده هیچ یک از احادیثی که پیرامون رویداد کساء رسیده است، آن را به طور کامل بیان نکرده و هریک فقط به بخشی از آن اشاره کرده اند. محمد محمدی ری شهری با بهره گیری از تمام روایات تصویر کاملی از این رویداد ارائه کرده و آن را چنین نقل کرده است:

پیامبر اسلام (ص) در خانه همسرش، امّ سلمه قرار است پیام مهمی از سوی خداوند درباره چند تن از نزدیکان خود دریافت کند؛ لذا به همسرش تأکید می‌کند که به هیچ کس اجازه ورود ندهد. از سوی دیگر، در همین روز، فاطمه (س)، دختر پیامبر (ص) تصمیم می‌گیرد برای پدر غذای مناسبی به نام عصیده (حلوا) تهیه کند. او این غذا را در دیگ کوچک سنگی فراهم می‌کند و آن را روی طبقی گذاشته، برای پدر می‌آورد.
امّ سلمه می‌گوید: «من نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم». محمد (ص) به دخترش فرمود: «برو و همسر و دو فرزندت را هم بیاور». فاطمه (س) بی درنگ به منزل بازگشت و همراه همسر و دو فرزندش که در آن وقت، خردسال بودند به خانه پدر وارد شد. ام سلمه با اشارهٔ رسول خدا (ص) برخاست و در کناری مشغول نماز شد. رسول خدا (ص) با امام علی (ع) و فاطمه (س) و دو فرزندش امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، کنار سفرهٔ فاطمه (س) نشستند.
پیامبر (ص) کسای خیبری (عبایی از بافته‌های مردم منطقه خیبر) را بر سر داماد و دختر و فرزندانش کشید و با دست راست به آسمان اشاره کرده، فرمود: «خدایا! اینان اهل بیت (ع) من هستند. پس هرگونه پلیدی را از آن‌ها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!» آن گاه جبرئیل امین، نازل شد و آیه تطهیر را خواند: إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا ﴿۳۳﴾ (ترجمه: ... خدا فقط می‌خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر]بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.) [ احزاب-۳۳]امّ سلمه جلو آمد و عرض کرد: آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟ پیامبر (ص) خدا فرمود: تو در راه خیر و نیکی هستی، تو از همسران پیامبر خدایی.

استدلال ائمه به حدیث کساء

حضرت علی (ع) در بیان یکی از دلایل حقانیت خود به خلافت و جانشینی پیامبر (ص) از حدیث کساء یاد می‌کند و به خلیفه یادآوری می‌کند: «آیا آیه تطهیر برای من و خاندان و فرزندانم فرود آمده یا برای تو و خاندان و فرزندانت؟ گفت:بلکه تو و خاندانت. فرمود:تو را به خدا! آیا من و خاندان و فرزندانم در روز کساء مشمول فراخوانی پیامبر خدا (ص) بودیم که: «خداوندا! اینان خاندان منند که رهسپار به سوی تو هستند نه به سوی آتش» یا تو؟»

همچنین حضرت علی (ع) در شورایی که خلیفه دوم برای تعیین خلیفه بعدی تشکیل داده بود به حدیث کساء برای برتری خود در امر حکومت و جانشینی پیامبر (ص) استشهاد کرد.

زمانی که اصحاب پیامبر (ص) در مورد فضائل خود به همدیگر تفاخر می‌کردند حضرت علی (ع) در بیان برتری خود و اهل بیت (ع) خود از حدیث کساء یاد کرد.

بعد از صلح امام حسن (ع) با معاویه، و بعد از سخنرانی معاویه، امام حسن (ع) سخنرانی کرد و بعد از ذکر آیه مباهله در شأن اهل بیت (ع) در بیان فضیلت خود و اهل بیت (ع) به حدیث کساء استدلال کرد.

ریشه اصطلاح حدیث کساء از دیدگاه تاریخی

به بگفته فرانسیس ادواردز پیترز، استاد بازنشسته دانشگاه نیویورک در رشته اسلام و خاور میانه شناسی، در پیش از اسلام و در اوایل اسلام، اهل بیت لقب قریش بود و منظور بیت همان خانه کعبه در مکه بود. این کاربرد بعد‌ها تحت شعاع تعبیری قرار گرفت که باری سیاسی داشت و در مورد آیه ۳۳ سی و سومین سوره قران (احزاب) نقل می‌شد. سرچشمه این تعبیر بعد از کشته شدن عثمان و اوایل دوران اموی، همزمان با شروع علی با ۲۵ سال تأخیر است. در تعبیر فوق منظور از اهل بیت خانواده پیامبر و بطور خاص علی، فاطمه، حسن و حسین است. بگفته پیتر، بدنبال این تعبیر احادیثی به نقل از محمد در مورد این آیه رواج یافت از جمله حدیث پنج تن آل عبا.

به نوشته لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام، آیات پیش از این در مورد دستور العمل‌هایی برای زنان پیامبر است و افعال و ضمایر به صورت جمع مؤنث هستند؛ ولی در این آیه که خطاب به اهل خانه است، ضمایر به صورت جمع مذکر هستند؛ بنابراین گفته شده که دیگر بحث زنان پیامبر مطرح نیست، یا حداقل صرفاً آن‌ها نیستند. پس این آیه به چه کسی بر می‌گردد؟ عبارت اهل بیت فقط می‌تواند معنی "خانواده پیامبر" را بدهد. این امتیاز به طور طبیعی به همه خویشاوندان محمد منتهی می‌شود، چه آن‌هایی که در قبیله او بودند، چه انصار و در واقع همه جامعه؛ ولی داستانی وجود دارد که در بسیاری از احادیث آمده است. بنا بر این روایت، محمد عبای خود را در موقعیت‌های گوناگون (از جمله رویداد مباهله) بر روی نوه هایش حسن و حسین، دخترش فاطمه و دامادش علی افکند؛ و بدین ترتیب، این پنج تن هستند که عنوان اصحاب کسا به آن‌ها داده می‌شود. تلاش‌هایی صورت گرفته تا زنان پیامبر را هم به این گروه اضافه کنند؛ ولی عموماً شمار افرادی که واجد این امتیاز هستند محدود به پنج است.

متن و ترجمه حدیث کساء

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَیهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلی اللّه علیه

وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَی اَبی رَسُولُ اللَّهِ فی

و آله، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در

بَعْضِ الاْیامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیک السَّلامُ قالَ

بعضی از روزها و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود:

اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

من در بدنم سستی و ضعفی درک می کنم، گفتم: پناه می دهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف

فَقَالَ یا فاطِمَةُ ایتینی بِالْکساَّءِ الْیمانی فَغَطّینی بِهِ فَاَتَیتُهُ بِالْکساَّءِ

فرمود: ای فاطمه بیاور برایم کساء یمانی را و مرا بدان بپوشان من کساء یمانی را برایش آوردم

الْیمانی فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو می نگریستم و در آن حال چهره اش می درخشید همانند ماه

فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ فَما کانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِی الْحَسَنِ قَدْ

شب چهارده پس ساعتی نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و

اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا قُرَّةَ عَینی

گفت سلام بر تو ای مادر گفتم: بر تو باد سلام ای نور دیده ام

وَثَمَرَةَ فُؤ ادی فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَةً طَیبَةً کاَنَّها راَّئِحَةُ

و میوه دلم گفت: مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی

جَدّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ

جدم رسول خدا است گفتم: آری همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف

نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ

کساء رفت و گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار ای رسول خدا آیا به من اذن می دهی

اَدْخُلَ مَعَک تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا

که وارد شوم با تو در زیر کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام ای فرزندم و ای

صاحِبَ حَوْضی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکساَّءِ فَما کانَتْ

صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت

اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِی الْحُسَینِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ

ساعتی نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو ای مادر

فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا قُرَّةَ عَینی وَثَمَرَةَ فُؤ ادی فَقالَ

گفتم: بر تو باد سلام ای فرزند من و ای نور دیده ام و میوه دلم فرمود:

لی یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَةً طَیبَةً کاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّی رَسُولِ

مادر جان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی جدم رسول

اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک وَاَخاک تَحْتَ الْکساَّءِ

خدا (ص)است گفتم آری همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند

فَدَنَی الْحُسَینُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ

حسین نزدیک کساء رفته گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار، سلام

عَلَیک یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکما تَحْتَ الْکساَّءِ

بر تو ای کسی که خدا او را برگزید آیا به من اذن می دهی که داخل شوم با شما در زیر کساء

فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا شافِعَ اُمَّتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ

فرمود: و بر تو باد سلام ای فرزندم و ای شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با

مَعَهُما تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِک اَبُوالْحَسَنِ عَلِی بْنُ اَبی طالِبٍ

آن دو در زیر کساء وارد شد در این هنگام ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد

وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا اَبَا

و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام ای ابا

الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَةُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک رائِحَةً

الحسن و ای امیر مؤ منان فرمود: ای فاطمه من بوی خوشی نزد تو استشمام می کنم

طَیبَةً کاَنَّها راَّئِحَةُ اَخی وَابْنِ عَمّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ

گویا بوی برادرم و پسر عمویم رسول خدا است؟ گفتم: آری این او است که

وَلَدَیک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِی نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک

با دو فرزندت در زیر کساء هستند پس علی نیز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو

یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیک

ای رسول خدا آیا اذن می دهی که من نیز با شما در زیر کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو

السَّلامُ یا اَخی یا وَصِیی وَخَلیفَتی وَصاحِبَ لِواَّئی قَدْ اَذِنْتُ لَک

باد سلام ای برادر من و ای وصی و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم

فَدَخَلَ عَلِی تَحْتَ الْکساَّءِ ثُمَّ اَتَیتُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ

پس علی نیز وارد در زیر کساء شد، در این هنگام من نیز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام

عَلَیک یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَن اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ

بر تو ای پدرجان ای رسول خدا آیا به من هم اذن می دهی که با شما در زیر کساء باشم؟

قالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا بِنْتی وَیا بَضْعَتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلْتُ تَحْتَ

فرمود: و بر تو باد سلام ای دخترم و ای پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر

الْکساَّءِ فَلَمَّا اکتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکساَّءِ اَخَذَ اَبی رَسُولُ اللَّهِ

کساء رفتم، و چون همگی در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا

بِطَرَفَی الْکساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیدِهِ الْیمْنی اِلَی السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ

دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوی آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا

هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیتی وَخاَّصَّتی وَحاَّمَّتی لَحْمُهُمْ لَحْمی وَدَمُهُمْ دَمی

اینانند خاندان من و خواص ونزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

یؤْلِمُنی ما یؤْلِمُهُمْ وَیحْزُنُنی ما یحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ

می آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد وبه اندوه می اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد

وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ

و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد

مِنّی وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِک وَبَرَکاتِک وَرَحْمَتَک وَغُفْرانَک

اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت

وَرِضْوانَک عَلَی وَعَلَیهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً

و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه شان کن بخوبی

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکتی وَیا سُکانَ سَمواتی اِنّی ما خَلَقْتُ

پس خدای عزوجل فرمود: ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم براستی که من نیافریدم

سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا

آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه

فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا فُلْکاً یسْری اِلاّ فی مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ

فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر بخاطر دوستی این

الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ الامینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ

پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند

تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ

در زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند:

هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لی اَنْ

آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن می دهی

اَهْبِطَ اِلَی الارْضِ لاِکونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک

که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود: آری به تو اذن دادم

فَهَبَطَ الامینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِی

پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، (پروردگار) علی

الاعْلی یقْرِئُک السَّلامَ وَیخُصُّک بِالتَّحِیةِ وَالاکرامِ وَیقُولُ لَک

اعلی سلامت می رساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و می فرماید:

وَعِزَّتی وَجَلالی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلا

به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه

قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَةً وَلا فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا

ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در

فُلْکاً یسْری اِلاّ لاَجْلِکمْ وَمَحَبَّتِکمْ وَقَدْ اَذِنَ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکمْ

جریان را مگر برای خاطر شما و محبت و دوستی شما و به من نیز اذن داده است که با شما

فَهَلْ تَاْذَنُ لی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیک السَّلامُ یا

در زیر کساء باشم پس آیا تو هم ای رسول خدا اذنم می دهی؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام ای

اَمینَ وَحْی اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ

امین وحی خدا آری به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر

الْکساَّءِ فَقالَ لاَبی اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحی اِلَیکمْ یقُولُ اِنَّما یریدُ اللَّهُ

کساء شد و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوی شما وحی کرده و می فرماید: ((حقیقت این است که خدا می خواهد

لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهیراً فَقالَ عَلِی لآَبی

پلیدی (و ناپاکی ) را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگی کامل )) علی علیه السلام به پدرم گفت:

یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنی ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ

ای رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن ) ما در زیر کساء چه فضیلتی (و چه شرافتی ) نزد

اللَّهِ فَقالَ النَّبِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً

خدا دارد؟ پیغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )

ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الآَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ

برگزید که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از

شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکةُ

شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق ) و فرا گیرند ایشان را فرشتگان

وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلی اَنْ یتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا

و برای آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، علی (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما

وَرَبِّ الْکعْبَةِ فَقالَ النَّبِی ثانِیاً یا عَلِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً

رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند، دوباره پیغمبر فرمود: ای علی سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت

وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ

برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزید ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلی از محافل

اَهْلِ الاَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ

مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد جز

وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ

آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهی باشد جز آنکه

وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکذلِک

خدا حاجتش را برآورد، علی گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین.

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید