فیلم "چهل و هفت" و نگاهی به سینمای "فرهادی"

فیلم "چهل و هفت" و نگاهی به سینمای "فرهادی"

نکته مثبت فیلم بازی قابل قبول بازیگران است. فی‌المثل می‌توان از بازی متفاوت مهدی احمدی مثال آورد که به خوبی توانسته از گذشته خویش فاصله گرفته و شخصیت یک جراح عصبی که «اراده معطوف به ثروت» دارد را به نمایش گذارد.

کد خبر : ۸۸۲۸۱
بازدید : ۱۱۲۷
محمدحسن خدایی | فیلم «چهل و هفت» چندان روزنه امیدی نمی‌گشاید برای زنان «چهل و هفت» ساله‌ای که در شب یلدا سرنوشت آنان با تمامی تضاد‌ها و تفاوت‌ها، به هم گره خورده است. به شکل نمادین گویی هر سه زن فیلم که از سه طبقه اجتماعی فرودست، متوسط و فرادست هستند، در نهایت بازنده و نگون‌بخت، گرفتار خشونت علیه زنان شده‌اند.
ناخودآگاه سیاسی فیلم بر این نکته اشاره دارد که خشونت، تنها سویه فردی ندارد و این روز‌ها تمامی طبقات اجتماعی را در بر گرفته. به این منظور و از منظر فرمال، روایت فیلم اپیزودیک انتخاب شده تا نوعی هم‌ارزی میان وضعیت زنان در تجربه کردن رنج و سرکوب عیان شود.
در ابتدا با غیاب مادری روبرو هستیم که نقش او را شقایق فراهانی ایفا می‌کند. زنی منقاد و خانه‌دار که در این تفوق جهان مجازی، به اجبار پذیرفته که تلفن همراه نداشته باشد و مانند زنان دهه‌های قبل، تنها به کار خانگی مشغول باشد و کانون خانه را گرما بخشد.
اما او هم در جایگاه یک زن طبقه متوسطی که بیرون از خانه کار نمی‌کند و لابد استقلال مادی هم ندارد، بالاخره طاقت از کف داده و خانه را پس از یک مشاجره لفظی و خشونت فیزیکی ترک می‌کند. اما زندگی او با یک تصادف رانندگی مسیر عوض می‌کند.
این زنِ سرگردان در خیابان‌های شهر از پس این تصادف به شخصیت «کتی» با بازی لادن مستوفی می‌رسد که گویا پرستار است و دارای استقلال مالی و پرستیژ اجتماعی.
همسر او یک جراح متمول است که این روز‌ها عصبی و نه چندان وفادار، میان ماندن و مهاجرت، سرگردان می‌نماید. آشنایی زن با کتی منتهی به این امر می‌شود که کتی از سر دلسوزی پیشنهاد دهد که زن، شب را در مطب شوهر او بیتوته کند.
مطب در ساختمانی قرار دارد با سرایداری فضول. زن از سر ناچاری در آن مکان می‌ماند و کتی به خانه بازمی‌گردد تا از مهمانان خویش در شب یلدا میزبانی کند. اما میان او و همسرش اختلافاتی وجود دارد و با خبر آتش‌سوزی مطب، مهمانی نیمه‌تمام باقی می‌ماند.
عامل این آتش‌سوزی خانواده سوم یا همان خانواده فرودستی است که با عمل سقط جنین غیرقانونی، زندگی دخترشان به پایان رسیده و آنان جراح را مقصر این اتفاق می‌دانند. در نهایت پسر معتاد و شرور خانواده با گالنی بنزین به مطب مراجعه کرده و آنجا را به آتش می‌کشد. یک بار دیگر می‌بینیم که در سینمای ایران، نهاد‌های قانونی کنار گذاشته شده و افراد به شکل بی‌واسطه تلاش دارند منازعات را حل کنند.

احمد اطراقچی و علیرضا عطاالله تبریزی در جایگاه نویسنده و کارگردان، در اولین تجربه بلند سینمایی خویش با بیانی مینیمال، روایتی انتقادی دارند از حال و روز زنان جامعه. زنانی که در تمنای عاملیت هستند، اما در نهایت به شیوه‌های مختلف سرکوب شده و از اجتماع انسانی حذف می‌شوند.
با آنکه ردپای سینمای فرهادی و درام اجتماعی او را اینجا هم می‌توان به شکل پیدا و پنهان مشاهده کرد، اما «چهل و هفت» امید دارد که راه خود رود و خودآیین باشد. نکته مثبت فیلم بازی قابل قبول بازیگران است. فی‌المثل می‌توان از بازی متفاوت مهدی احمدی مثال آورد که به خوبی توانسته از گذشته خویش فاصله گرفته و شخصیت یک جراح عصبی که «اراده معطوف به ثروت» دارد را به نمایش گذارد.
دیگر خبری از آن فیگور روشنفکر مغموم و سترون سال‌های پیش نیست و روح زمانه از طریق عصبیت و خشم در بازی مهدی احمدی عینیت می‌یابد.
یا حتی حمیدرضا آذرنگ که تا به انتها چنان مقاومت می‌کند که مخاطبان به راحتی نتوانند به جهان ذهنی او نفوذ کرده و سر از کارش دربیاورند در خشونتی که علیه زن خویش اعمال کرده. لادن مستوفی هم در ایفای نقش زنی مستقل و تودار که این روز‌ها به همسرش شک دارد و گاه به او دروغ گوید، موفق عمل می‌کند.

اما اینجا هم مثل اغلب فیلم‌هایی که این روز‌ها تولید می‌شود با محافظه‌کاری در خلق یک فضای اجتماعی روبرو هستیم. روایت کمینه‌گرایانه فیلم آن‌چنان اجازه نمی‌دهد که شخصیت‌ها امکان کنش‌ورزی تمام و کمال بیابند.
ایدئولوژی فیلم در قبول این مطلب که خشونت علیه زنان به امری هر روزه، عام و ساختاری بدل شده، گروه سازندگان را محدود کرده تا چندان به فضا‌های تازه گشوده نباشند و گاه و بیگاه، روایت فیلم را واجد نوعی ازجادررفتگی کنند. به عنوان مثال صحنه مهمانی را به یاد آوریم که می‌توانست محملی باشد برای از خط خارج شدن روایت فیلم.
اگر که شخصیت‌ها هنگام دورهمی شب یلدا، با دیالوگ‌هایی که در ظاهر بی‌ربط هستند روایت فیلم را به سمت امر پیش‌بینی‌ناپذیر سوق دهند و نابهنگامی را تجربه کنند. حتی زندگی شبانه‌ای که در فیلم بازنمایی می‌شود، می‌توانست بیش از این ساحت‌های نامکشوف یک زیست غیررسمی شهری را بازتاب دهد. اما دریغا که فشردگی بیش از اندازه، فیلم را محدود کرده و به محافظه‌کاری روایی میدان داده است.

سینمای اجتماعی ایران احتیاج دارد تا بار دیگر به سیاست بازنمایی در قبال واقعیت بیرونی توجه کند و در این میل مفرط نمایش هر چه کامل‌تر واقعیت، با نوعی تخطی و خیانت از آن میل فراتر رفته و سویه‌های تازه‌ای از زیست‌جهان انسان مدرن شهری را به تصویر کشد.
فیلم قرار است نشان دهد که چگونه زنان چهل و هفت ساله این اجتماع از طبقات مختلف اقتصادی، شکست می‌خورند، اما اگر راه گریزی نتوان یافت، این شکست خوردن می‌شود روایت نکبت و فلاکت بدون مازادی برای رهایی و رستگاری.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید