فیلم تا ابد؛ سردرگمی بین شوخی و جدی

فیلم تا ابد؛ سردرگمی بین شوخی و جدی

فیلم تا ابد از لحظه‌هایی تشکیل شده است که با چیدن آن‌ها در کنار هم نمی‌توان حتی از این نظر نیز به یک سینمای فرم‌گرا رسید. رابطه‌هایی که در ظاهر به قصد پل زدن بین متن‌های چند تکه فیلم است، قدرت ارایه یک فیلم هایپر لینک را ندارد.

کد خبر : ۸۹۶۱۴
بازدید : ۱۸۰۴
ترلان پروانه
آریو راقب کیانی | فیلم «تا ابد» به نویسندگی و کارگردانی امید امین نگارشی می‌خواهد با درونمایه‌ای که در ابتدا برای تماشاگر نشانه‌گذاری می‌کند یعنی قبح ذاتی رباخواری، نیت خود را ساخت فیلمی اخلاق‌گرا اعلام کند.

اما برای وظیفه‌ای که برای خود محول ساخته است، نه می‌تواند خود را به فضیلتی برساند و نه می‌تواند در دوراهی‌های لایتناهی که سر راه خود قرار داده است، نتیجه‌گرایانه برخورد کند. بنابراین مساله این فیلم که نقد ربا‌خواری است نه به چالش کشیده می‌شود و نه قصه فیلم روندی را طی می‌کند که اجازه فاجعه‌سازی از این موضوع را پدید آورد.

در نتیجه پرسش‌هایی دم‌دستی که در فیلم مطرح می‌شود را می‌توان در قالب همان پاسخ‌های ساده‌انگارانه کاراکترها، همانند ایشان به حال خود رها کرد. حتی تقلید‌های فیلم در ساخت فضا‌های خیال‌انگیز در جغرافیای هپروت‌آور فیلم با نورپردازی‌های غیر‌متعارف و القای فضای سرد با عناصر بصری نامتجانس، دلیلی می‌شود که فیلمساز در یک سردرگمی شخصی بین شوخی و جدی گرفتن‌ها دغدغه‌اش است.
فیلم «تا ابد» از لحظه‌هایی تشکیل شده است که با چیدن آن‌ها در کنار هم نمی‌توان حتی از این نظر نیز به یک سینمای فرم‌گرا رسید. رابطه‌هایی که در ظاهر به قصد پل زدن بین متن‌های چند تکه فیلم است، قدرت ارایه یک فیلم هایپر لینک را ندارد.
در نتیجه فیلم «تا ابد» از چند فیلم کوتاه به هم وصله شده تشکیل شده که حلقه واصل آن‌ها شبانه‌ای به روز نرسیده است؛ آدم‌هایی که در این زمان معین ممکن است که در مکان‌هایی بی‌دلیل با یکدیگر ملاقات گذرا داشته باشند، حال می‌خواهد سرویس بهداشتی پارک لاله باشد یا سیگار فروشی زیر پل خیابان!
تقاطع‌های تلاقی آدم‌های فیلم به یکدیگر به قدری قراردادی و تصنعی است که به راحتی می‌توان نتیجه حاصل را به صورت فصل‌بندی با توجه به حضور کاراکتر‌ها نمایش داد؛ می‌خواهد نوبت به پخش فصل کاراکتر «علی» (با بازی مهرداد صدیقیان) باشد که دچار بی‌خوابی خودخواسته شده است یا می‌خواهد نوبت به اکران فصل مربوط به کاراکتر «عباس» (با بازی بهرنگ علوی) باشد که او نیز دچار خودزنی انتخابی است یا قرار است زمانی به فصل گروگانگیری کاراکتر «حنا» اختصاص داده شده باشد.
فیلم «تا ابد» به اندازه‌ای مبتلا به ملغمه‌سازی‌های قصه‌های بی‌سر و ته آدم‌هایش در مجمع الجزایر حوالی پارک لاله‌اش شده است که نه محیطی می‌توان برای آن قائل شد و نه مساحتی. به تبع آن نه پتانسیل آن را دارد که در چارچوبی مشخص، مخاطب را با خود در این گشت‌زنی شبانه همراه سازد و نه قابلیت غرق کردن ذهن مخاطب در سطح کم عمق خود را دارد.
میلاد کی مرام در فیلم تا ابد
گویی فیلمساز تنها می‌خواسته که چهار کاراکتر اصلی خود را در شب زمانی در مکان‌مندی حوضچه کم‌عمقی به صید خود در آورد. چیزی که حاصل می‌شود سینمای شهر فرنگ و از همه رنگی است که آتش‌بازی به عنوان وجه مشترک تمامی روایت‌های خرد شده فیلم، نقش آمبیانس را دارد که در این ظلمات شبانه کمی رنگ و لعاب به بی‌رنگی انسان‌هایش تزریق کند.
برآیند تمامی موقعیت‌سازی‌های قلابی فیلم نه چرایی چهره ساکن و راز‌آلود جوان ماشین شاسی سوار (با بازی میلاد کی‌مرام) را مشخص می‌کند و نه چرایی پرخاشگری چهره عرق‌ریزان جوان پژو‌سوار (با بازی محسن کیایی) را و می‌توان گفت برای معرفی شخصیت‌ها به تماشاگر به اندازه الصاق همین آشفتگی‌های ظاهری با سوژه‌سازی پول کفایت شده است.
به همین صورت رمز‌گذاری و رمز‌گشایی فیلم از این قرار خواهد شد؛ پول آرامش می‌آورد و بی‌پولی تنش و بی‌خوابی و آوارگی! آسمان وانیلی فیلم «تا ابد» رئالیته‌گرایی فیلم را نه‌تن‌ها معماگونه نمی‌کند، بلکه بسان عباس در مسابقه مچ‌زنی و علی در مسابقه شطرنج یک بازی از پیش باخته را برای کارگردان رقم می‌سازند.
اینکه فیلمساز علاقه دارد، آسمان تیره و گرفته شهرش را با سیاره‌ها و قمر نزدیک شده یا بیلبورد‌های عجیب و صورتک‌های غریب بر خلوت‌نشینان شهری تزیین کند، یک انتخاب شخصی محسوب می‌شود، اما اینکه این عمل سورئالیته‌سازی به جنس فیلم بیاید، فازی بی‌تعادلی و غیرانطباقی را در پی دارد که لحن فیلم را مثل شخصیت‌هایش دچار چند شخصیتی شده، آنسامبل‌گونه می‌کند.
بستر‌سازی محتاطانه سوررئالیستی برای محتوایی اینچنین رئالیستی، الگوی ساختاری فیلم را نه دایره‌ای می‌کند، نه حلزونی و نه دارای داستان‌های چند شاخه و چند لایه برگشت‌پذیر به هم!
تکلیف کاراکتر «حنا» آزاد شده از بند قرار است بعد‌ها با پدر شوهرش مشخص شود، دختر نیز راننده ربا‌خواری که زنش مرده را نیز بی‌هوا می‌کشد، ثبت رکورد گینس علی به امان خدا سپرده می‌شود، عباس زخم و زیلی می‌شود که همان چندرغاز مانده در جیبش را در پرسه‌زنی‌هایش بر باد دهد و ساک پول سی میلیون تومانی که به سر مقصد منزل نمی‌رسد.
این خرده پی‌رنگ‌ها با خلق این خرده آدم‌ها می‌توانند «تا ابد» گوشی به دست در پارک لاله به دنبال قرض گرفتن پول در دوری باطل بدوند و بدوند!
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید