شش رمانِ خواندنی از ادبیات عرب
از سال ۲۰۰۰ به بعد، نویسندگان نسل جدید عرب سربرآوردند و شاهکاریهایی جهانی خلق کردند. نویسندگانی که جهان امروز عرب را بیپیرایه و صریح، در سطر سطر رمانها و داستانهایشان، در برابر دیدگان جهانیان میگذارند. سطرهایی از جنگ و خشونت و خون و آوارگی، تا کلماتی از افراطی گری و رسوم بدوی به جا مانده در سرزمین های عرب
در دوره معاصر و به خصوص در قرن بیستم، ادبیات عرب تحول شگرفی به خود دید و شاعران و نویسندگان بزرگی در آن سالها ظهور کردند و جهانی شدند. نامهای آشنایی، چون نزارقبانی، آدونیس، احمد مطر و نجیب محفوظ که جایزه نوبل ادبی را برای جهان عرب به ارمغان آورد. اما کار ادبیات عرب در اینجا به پایان نرسید و در سالهای گذشته و به خصوص از سال ۲۰۰۰ به بعد، نویسندگان نسل جدیدی از ادبیات عرب سربرآوردند و شاهکاریهایی جهانی خلق کردند. نویسندگانی همچون احمد سعداوی، دنیا میخائیل، هیفا بیطار، سنان انطون، عبدالهادی سعدون و بسیاری نویسندگان مرد و زن دیگر که جهان امروز عرب را بیپیرایه و صریح، در سطر سطر رمانها و داستانهایشان، در برابر دیدگان جهانیان میگذارند. سطرهایی از جنگ و خشونت و خون و آوارگی، تا کلماتی از افراطی گری و رسوم بدوی به جا مانده در سرزمین های عرب.
در این مطلب، تعدادی از رمانهای قابل توجه و تحسین شده از ادبیات عرب در سالهای اخیر را به طور اجمالی به شما معرفی خواهیم کرد.فرانکنشتاین در بغداد / احمد سعداوی
درباره نویسنده: احمد سعداوی، زادهی سال ۱۹۷۳، مستندساز، فیلمنامه نویس، شاعر و رمان نویسی عراقی است. او در سال ۲۰۱۴ به خاطر نوشتن کتاب «فرانکنشتاین در بغداد»، برندهی جایزهی بین المللی ادبیات داستانی عرب شد. سعداوی در بغداد زندگی و کار میکند.
در بازار اسیران / دنیا میخائیل
بخشی از کتاب: یک روز که جمیله برای دیدار نامزدش به سمت چشمه رفته بود، پیش از این که برسد، اسیر داعشیها شد. او را به تلعفر بردند و از آنجا هم او را مثل سایر اسیرها خرید و فروش کردند. جمیله مثل کوهی از خشم شده بود و تمام تلاشش را میکرد که اجازه ندهد کسی به او تجاوز کند.
درباره نویسنده: دنیا میخائیل (زادهٔ ۱۹۶۵) شاعر آشوریتبار اهل عراق است. وی در یک خانواده آشوری در عراق متولد و بزرگ شده است. وی با لیسانس دانشگاه بغداد فارغ التحصیل شد. میخائیل به عنوان روزنامه نگار، سردبیر بخش ادبیات و مترجم کتاب "The Baghdad Observer" فعالیت داشت. پس از سؤال از دولت صدام حسین و مواجهه با تهدیدها و آزارهای فزاینده از سوی مقامات عراقی برای نوشتن نامههای او، میخاییل در سال ۱۹۹۶ از عراق گریخت و ابتدا به اردن، سپس سرانجام به ایالات متحده، جایی که وی به عنوان شهروند آمریکایی درآمد، ازدواج کرد و بزرگ شد، رفت. او در مطالعات خاور نزدیک تحصیل کرده و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه ایالتی وین دریافت کرده است.
خاطرات زن مطلقه / هیفاء بیطار
بخشی از کتاب: زن مطلقه معمولاً در دام اولین گرگی که دوستش دارد میافتد. با قدرتی که نا امیدی و دردها از گذشته به او داده اند، به شدت به آن گرگ عشق میورزد تا از کابوس زیبایش بگریزد. او را دوست میدارد مثل این که تنها امیدش است.
درباره نویسنده: هیفاء بیطار (۱۹۵۸) پزشک و نویسندهی سوری، متولد لاتکیا. پدرش مدرس زبان عربی بود و مادرش معلم فلسفه. در زادگاهش، وارد دانشکدهی پزشکی شد و تحصیلاتش را با تخصص چشمپزشکی به پایان رساند. بیطار تاکنون ده رمان و یازده مجموعه داستان منتشر کرده که در دنیای عرب با استقبال زیادی مواجه شده و به بسیاری از زبانها ترجمه شدهاند. او چند جایزهی معتبر ادبیات عرب را در کارنامهاش دارد، از جمله، جایزهی ابوالقاسم الشابی کشور تونس.
درگاه گلچین / احمد سعداوی
بخشی از کتاب: اما تمام اینها نمیتواند عشق باشد. بیشتر شبیه تمرینهای ضروری برای درک و احساس عشق در زمان آیندهای که قلبت چنان بزرگ شود که عشق کودکانه و ساده و علاقهمندی به تصاویر هنرپیشگان، برای پر کردش کافی نباشد. عشقی که میتوانم به عنوان نخستین عشق واقعی ام وصف کنم، تجربهای بود که سال سوم تحصیلاتم در تابستان سال ۱۹۹۳ (تقریبا ۹ سال پیش) با لیلا حمید در راهروی بخش سمعی و بصری دانشکدهی هنر داشتم.
خاطرات سگ عراقی / عبدالهادی سعدون
بخشی از کتاب: تنها فرصت من برای شکست دادن «فرمانده» در خانه معلم بود؛ کوچکترین فرصتی را برای پاره کردن و بی احترامی به عکسهای او که در روزنامههای معلم بودند، از دست نمیدادم. پس از پاره کردن عکس ها، آنها را با خود به باغچه میبردم تا پدر و مادر، خواهران و برادرم مرا ببینند که عکسهای پاره را تکه تکه کرده، و سپس آنها را زیر پا لگدمال و با خوشحالی واق واق میکنم. کنار رود دجله، در خانهی کسی که همه او را معلم صدا میزدند به دنیا آمدم. البته این را بعدها فهمیدم، هر چند نمیخواهم جملهای را که در حکایت قبلی شنیده ام تکرار کنم و...
بهشت مامان غیضه / بثینه العیسی
بخشی از کتاب: مادربزرگت من را با چادر و چاقچور و نقاب از دید مردم مخفی کرد و من هم در این کار با او هم دست شدم چرا که نمیخواستم هیچ مردی را شریک زندگی ام کنم. مادربزرگت لازم نبود این همه احتیاط به خرج دهد. آخر زنی مثل من هیچ احساسی غیر از خنگی و نفرت از خود ندارد. پس چطور میتواند دلش هوای مرد حتی سایهی یک مردـ را داشته باشد؟ من این روزها دوست دارم فقط بخورم. همین و بس.
درباره نویسنده: بثینه العیسی (متولد ۱۹۸۲) نویسندهی کویتیست. او در دانشگاه کویت مدیریت بازرگانی خوانده است و تا امروز یک مجموعه مقاله و پنج رمان منتشر کرده است که برندهی چند جایزهی ادبیات عرب و جوایز ادبی بینالمللی شدهاند.