ترامپ رفت، ترامپیسم می‌ماند

عده‌ای دیگر مسیر میانه را در پیش گرفتند و به‌رغم نزدیکی ایدئولوژیک با ترامپ سعی کردند به لحاظ تاکتیکی فاصله خود را با او حفظ کنند.

کد خبر : ۸۹۷۸۹
بازدید : ۵۳۴۸
آرمین منتظری | مخالفت و ضدیت با سیاست‌های دونالد ترامپ در طول چهار سال ریاست‌جمهوری‌اش هرقدر زیاد باشد، نمی‌تواند تاثیر غیرقابل انکاری که او بر سیاست جهانی گذاشته را از میان ببرد.

واقعیت امر این است که از سال ۲۰۱۶ تا سال ۲۰۲۰، بسیاری از رهبران سیاسی جهان، از رفتار، گفتار و حتی رجزخوانی‌های ترامپ الگو گرفتند، سیاست‌ها و سبک زندگی‌اش را مبنا قرار دادند، سخن از احیای عزت ملی به میان آوردند، به‌شدت بر سنت‌های جاری و ساری در جهان سیاست تاختند، علیه قانون موضع گرفتند و دستوراتی ملی‌گرایانه درخصوص موضوعاتی نظیر مهاجرت و تجارت صادر کردند.

برخی از این رهبران این اقدامات را با هدف جلب آرای مردمی انجام دادند چراکه فکر می‌کردند استراتژی سیاسی ترامپ روشی برای رای جمع کردن است، برخی این اقدامات را با هدف حمایت از ترامپ صورت دادند، چون فکر می‌کردند برقراری رابطه نزدیک با رییس‌جمهوری امریکا می‌تواند برای‌شان سودآور باشد.
عده‌ای دیگر مسیر میانه را در پیش گرفتند و به‌رغم نزدیکی ایدئولوژیک با ترامپ سعی کردند به لحاظ تاکتیکی فاصله خود را با او حفظ کنند.
هر چند حالا دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به پایان رسیده، اما میراث او، یعنی ملی‌گرایی همراه با پوپولیسم نه تنها به این زودی‌ها سایه خود را از سر سیاست بین‌الملل برنخواهد داشت بلکه انتظار می‌رود در امریکا و برخی از دیگر کشور‌ها تقویت شود، چراکه پارادایم‌های اجتماعی اقتصادی، چنین ایدئولوژی‌هایی را تقویت می‌کنند.
این روز‌ها همه جا سخن از برابری دستمزد؛ هراس از تاثیر جهانی شدن بر مشاغل و هویت ملی، تغییرات جمعیتی و نارضایتی عمومی از رویکرد‌های سیاسی اقتصادی مرسوم دولت‌ها، در میان است. در انگلیس، بوریس جانسون، با مطرح کردن شعار «کنترل را پس بگیرید» سعی کرد افکار عمومی این کشور را در حمایت از برگزیت متحد کند.
در لهستان حزب حاکم این کشور حمایت و موافقت کامل خود را با دیدگاه‌های ترامپ در موضوعاتی نظیر حاکمیت ملی و مهاجرت اعلام کرد. بنجامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسراییل هم با الگو‌برداری از ترامپ مواضع بسیار تند و خشنی علیه رسانه‌های اسراییلی اتخاذ کرد، در برزیل نیز جار بولسونارو که به ترامپ برزیل معروف شد.

درخصوص امنیت اجتماعی و جرم و جنایت مواضعی دقیقا شبیه به ترامپ اتخاذ کرد. احزاب اپوزیسیون دست راستی در سراسر جهان نیز زبان به ستایش ترامپ گشودند. برای مثال در ایتالیا و فرانسه احزاب راستگرا اعلام کردند اگر به قدرت برسند سیاستی مشابه سیاست ترامپ در پیش خواهند گرفت.
بسیاری از رهبران و احزابی که از آن‌ها نام برده شد از روابط نزدیک خود با ترامپ سود برده‌اند. بوریس جانسون توانست از رابطه نزدیک خود با ترامپ استفاده کند و درست در میانه مذاکرات دشوارش با اتحادیه اروپا رای مردم را به دست آورده و در قدرت بماند. لهستان نیز سعی کرد از رابطه نزدیکش با دولت ترامپ استفاده کرده و به هدف چند‌ین ساله‌اش مبنی بر استقرار نیرو‌های امریکا در این کشور دست یابد.
بنیامین نتانیاهو هم منفعتی تاریخی از رابطه نزدیک با ترامپ نصیبش شد؛ دولت امریکا بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت اسراییل به رسمیت شناخت و از همه مهم‌تر از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد و این دو به خودی خود دستاورد بزرگی برای نتانیاهو محسوب می‌شود.
در برزیل هم بولسونارو از مواضع سیاسی ترامپ در‌خصوص ویروس کرونا استفاده کرد تا همه‌گیری کرونا در کشورش را کم‌اهمیت جلوه داده و همچنان از ایجاد محدودیت برای اقتصاد برزیل طفره برود. علاوه بر این نزدیکی شخصیتی و قرابت ترامپ با رهبرانی نظیر رجب طیب اردوغان در ترکیه و عبدالفتاح السیسی در مصر، موجب شد این دو، حداقل برای مدتی هم که شده، از برخی حمایت‌های سیاسی کاخ سفید برخوردار شوند.

حال چه خواهد شد؟

اما حالا که دولت ترامپ تعطیل شده و دولت بایدن کاخ سفید را دراختیار گرفته چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نخستین گمانه‌زنی می‌تواند این باشد که رهبرانی که از آن‌ها یاد شد رویکردی عملگراتر در پیش بگیرند و در برخی موارد برخی سویه‌های رادیکال سیاست‌های خود را اندکی تعدیل کنند تا روابط‌شان با دولت بایدن دچار تنش نشود.
در واقع اگر دقت کنید این چرخش رفتار برخی کشور‌ها از هفته‌های آخر دولت ترامپ آغاز شد. پس از اینکه برخی حامیان ترامپ به ساختمان کنگره امریکا حمله کردند، بسیاری از رهبران خارجی که تا پیش از این در زمره مجیزگویان ترامپ قرار داشتند به یک‌باره سعی کردند از او فاصله بگیرند.

البته در عالم سیاست می‌توان این رفتار‌ها را به دلایلی چند توجیه کرد. نخست اینکه آن‌ها دوست نداشتند با حمایت از ترامپ، رفتار حامیان ترامپ در حمله به یک نهاد قانونگذاری را تایید کنند و با این کار پیامی نادرست به افکار عمومی کشور خودشان ارسال کنند و دوم اینکه کشور‌های نزدیک به ترامپ حالا مجبورند با دولت بایدن کار کنند بنابراین حمله ترامپیست‌ها به کنگره بهترین فرصت و مهیاترین فضای سیاسی را ایجاد کرد تا این کشور‌ها از ترامپ برائت جسته و پیام دوستی و حمایت خود را برای جو بایدن ارسال کنند. اما آیا این نمایش سیاسی نشان تغییر اساسی در رویکرد و سیاست این کشور‌ها است؟
احتمالا همه این نمایش‌ها صرفا تاکتیکی و گذرا خواهند بود. شاید بگویید بایدن در طول مبارزات انتخاباتی خود به شدت از حکومت‌های پوپولیست و خودکامه‌ای که به ترامپ نزدیک بودند، انتقاد کرده است. بله درست است و احتمالا این انتقاد‌ها ادامه نیز خواهد یافت، اما دست آخر منافع است که تعیین می‌کند سیاست امریکا در قبال کشور‌ها چگونه باشد.
بنابراین دولت بایدن نیز چاره‌ای ندارد جز اینکه روابطش را با برخی از این کشور‌ها بهبود ببخشد. صرف‌نظر از هرگونه اختلاف ایدئولوژیک واشنگتن همچنان روابطش با متحدان استراتژیک خود حفظ خواهد کرد. در آن سو دولت‌های پوپولیست و ملی‌گرا نیز همین رویه را در پیش خواهند گرفت.
کشور‌های اروپای شرقی و مرکزی همچنان به حمایت امریکا نیاز دارند. آن‌ها به تضمین امنیتی امریکا در مقابله با تهدید روسیه به‌شدت نیازمندند بنابراین فارغ از اینکه چه کسی در کاخ سفید نشسته است، این کشور‌ها سعی خواهند روابط خود با واشنگتن را حفظ کنند. در آسیا پاسیفیک نیز وضعیت مشابه است.
در آنجا کشور‌ها منطقه به حمایت امریکا در مواجهه با ظهور و رشد روزافزون چین نیاز دارند و، اما اسراییل و انگلیس نیز پس از جنگ جهانی دوم ارتباط قوی را واشنگتن را جزو اولویت‌های سیاست خارجی‌شان قرار داد‌ه‌اند بنابراین سعی خواهند کرد به دولت بایدن نزدیک شوند.

ترامپ رفت، میراثش می‌ماند

پایان دوره ریاست‌جمهوری ترامپ به هیچ‌وجه به معنای پایان ایدئولوژی پوپولیسم و ملی‌گرایی در سراسر جهان نیست، چراکه همچنان زمینه‌های بنیادی حیات چنین ایدئولوژی‌هایی از میان نرفته است؛ همه عوامل اجتماعی اقتصادی که به محبوبیت ایده‌های پوپولیستی و مواضع ملی‌گرایانه کمک می‌کنند همچنان موجود بوده و خواهند بود و با رفتن ترامپ این عوامل به خودی خود نیست و نابود نخواهند شد. ترامپ به وجود آورده این عوامل نبود. او فقط آن‌ها را برجسته کرده و روی موج نارضایتی‌ها سوار شد.

حالا هم بحران عمیق اقتصادی که به واسطه همه‌گیری ویروس کرونا سراسر جهان را در بر گرفته همچنان موجب افزایش نرخ بیکاری، نابرابری و در برخی موارد، بروز خشم و نارضایتی علیه نهاد‌های سیاسی و اقتصادی خواهد شد. این نهاد‌های سیاسی و اقتصادی همان نهاد‌هایی بودند که ترامپ آن‌ها را هدف مواضع تند سیاسی خود قرار می‌داد و برخی از رهبران سیاسی جهان نیز به دنباله‌روی از ترامپ، آن‌ها را آماج حملات خود قرار می‌دادند.
به دیگر سخن، داستان آشنایی که بار‌ها از زبان ترامپ شنیده‌ایم، همچنان شنونده خواهد داشت و درونمایه آن داستان چنین است: دولت‌ها آن‌گونه که باید به مردم‌شان خدمت نمی‌کنند، برای اشتغال داخلی هزینه نمی‌کنند، قرارداد‌های تجاری را به نفع مردم‌شان منعقد نمی‌کنند، در دام جهانی‌سازی افتاده‌اند و بهترین راه برای اصلاح این امر جنگ تجاری و پیروزی در رقابت با ایده‌هایی نظیر اقتصاد رقابتی و همکاری‌های چند‌جانبه است. این رویکرد ریشه در ایدئولوژی ضد‌نهادی دارد.
ایدئولوژی‌ای که نخبگان ملی و بین‌المللی از جمله نهاد‌ها و شخصیت‌ها، از سیاستمداران گرفته تا سازمان‌های بین‌المللی و جریان رسانه‌ای را مسوول رکود و عقب‌ماندگی معرفی و تلاش می‌کند جرم و جنایت، تروریسم و حتی دستمزد پایین را به سیاست‌های مهاجرتی دولت‌ها گره بزند.
پوپولیست‌ها و ملی‌گرایان در هر کشوری، نتایج فاجعه‌باری از خود به بار آورده‌اند؛ در غرب اروپا با تضعیف قدرت و لکه‌دار کردن اعتبار و شهرت احزاب قدیمی موجب بروز شکاف سیاسی در ساختار حاکمیتی شدند که نتیجه‌اش روی کار آمدن دولت‌های ضعیف و پیچیده شدن روند سیاستگذاری‌ها بوده است.
در شرق اروپا دولت‌هایی بر سر کار آمدند که از یک‌سو حاکمیت قانون را زیر پا گذاشتند و از سوی دیگر اقلیت‌ها را به حاشیه رانده و فشار بر مطبوعات منتقد را افزایش دادند.
در امریکا برند پوپولیسم از نوع ترامپی، شکاف و افتراق اجتماعی سیاسی را آن‌قدر عمیق کرده که شاید ترمیم آن چند ده سال طول بکشد.
در سال‌های پیش‌رو هر ناظر عاقلی که تحولات بین‌الملل را رصد می‌کند نمی‌تواند این نشانه‌ها را نادیده بگیرد، چراکه این چرخش بزرگ در عرصه سیاسی جهان همچنان رهبران سیاسی برآمده از احزاب میانه‌رو را وادار خواهد کرد یا در دامان راست بیفتند، یا از قبای چپ آویزان شوند تا بلکه بتوانند رای مردم را در صندوق خود بریزند و البته دولتی که در نتیجه چنین رویکردی بر سر کار آید دولتی ائتلافی، ضعیف، پر از انشقاق و دودستگی و ناتوان از سیاستگذاری قاطعانه خواهد بود.
ترامپیسم با دونالد ترامپ متولد شد، اما لزوما با رفتن او از قدرت، نخواهد مرد. وانگهی بسیاری از رهبرانی که در شمار حامیان ترامپ محسوب می‌شوند قبل از اینکه او به ریاست‌جمهوری برسد در قدرت بوده‌اند و احتمالا بسیاری دیگر از رهبران آینده برای اینکه به قدرت برسند سعی خواهند کرد پا جا پای ترامپ بگذارند.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید