امپراتوری عثمانی؛ مردِ بیمار قرن ۱۹

امپراتوری عثمانی؛ مردِ بیمار قرن ۱۹

دولت عثمانی خارج از فرآیند‌های توسعه و تغییر مانند رنسانس، اصلاحات و روشن‌فکری که از آغاز عصر جدید در اروپا آغاز شده بود، ماند و این وضعیت نقش مهمی در انحلال امپراتوری عثمانی داشت.

کد خبر : ۹۰۵۸۴
بازدید : ۱۷۶۹۳
سلطان عثمانی

فروپاشی امپراتوری عثمانی آسان نبود، انحطاط و فروپاشی امپراتوری عثمانی در پایان یک روند طولانی با ترکیب بسیاری از دلایل داخلی و خارجی اتفاق افتاد. دوره زوال که از اواخر قرن هفدهم آغاز شد وقتی به قرن نوزدهم رسید دیگر به یک دوره فروپاشی تبدیل شده بود، به‌طوری که دولت عثمانی حتی نمی‌توانست استقلال خود را حفظ کند.

در نتیجه این وضعیت، اصطلاح «مرد بیمار» که در سال ۱۸۵۳ توسط تزار روس نیکلای اول برای توصیف امپراتوری عثمانی به سفیر انگلیس در کشورش استفاده شد، نمونه بسیار مهمی از نظر خلاصه وضعیت سقوط امپراتوری عثمانی در این دوره است.

دلایل فروپاشی امپراتوری عثمانی

تورم ایجاد شده در نقره، تجارت در آن سوی دریاها، حمل و نقل دریایی و تحولات در فناوری اسلحه‌های گرم حوادثی هستند که نظم سیاسی اجتماعی عثمانی را متزلزل می‌کند. علاوه بر این، خراب شدن سیستم اهدای زمین به ماموران دولتی در کشور، آشفتگی در بالکان و آناتولی ابعاد جدیدی به این روند بد اضافه کرد.

اولین نمونه مشخص از فروپاشی نظم کلاسیک عثمانی شکست اینه‌باهتی در ۷ اکتبر ۱۵۷۱ است. در نتیجه این شکست، امپراتوری عثمانی تسلط اقتصادی و سیاسی خود را در مدیترانه یعنی در کشور‌هایی مثل مصر، شمال‌آفریقا و لبنان از دست داد و قدرت‌های اروپایی شروع به تسلط بر این مناطق کردند.
دلیل مهم دیگر وخامت نظم عثمانی این است که دو کشور اتریش و روسیه که ساختار‌های کشت و صنعت آن‌ها تغییر و تقویت شده است، وارد روابط اقتصادی دریای مدیترانه شدند. به همین دلیل، این کشور‌ها شروع به یک جنگ فعال و سیاست توسعه اقتصادی در منطقه مدیترانه و بالکان کردند. دو توافق مهم شاخصه‌های مشخص این سیاست توسعه است.

اولین آن‌ها توافق‌نامه کارلویتس است که در سال ۱۶۹۹ با اتریش امضا شد. با توافق‌نامه کارلویتس، امپراتوری عثمانی قدرت سابق خود را در برابر کشور‌های اروپایی از دست داده و وارد یک دوره انحطاط نظامی شد.
سربازان عثمانی سربازان عثمانی؛ ۱۳۶ سال قبل

دومین توافق نیز توافق کاینارجای کوچک است که در سال ۱۷۷۴ با روسیه امضا شد. با این قرارداد روسیه به‌عنوان محافظ ارتدوکس‌های عثمانی شناخته شد. این رویداد همچنین به‌عنوان یک نقطه تسریع در انحطاط عثمانی محسوب می‌شود.

اولین پیشنهاد‌های دولت عثمانی در برابر این فروپاشی نیز پیشنهاد‌های آینده‌نگرانه‌ای نبودند که بتوانند تغییر در جامعه و جهان را به دلایل واقع‌بینانه تشخیص دهند. درک عقب‌ماندگی در امپراتوری عثمانی در قرن هجدهم به‌دست آمد. برتری صنعت اروپاییان همچون تکنیک‌های جنگی آن‌ها برای عثمانی‌ها آشکار شده بود و از این دوره به بعد تلاش‌ها برای اصلاحات در امپراتوری عثمانی آغاز شد.
قبل از اینکه به دلایل فروپاشی امپراتوری عثمانی بپردازیم، نکته مهم دیگری که باید بر آن تاکید کنیم این است که دیدن دلایل انحطاط دولت عثمانی به‌صورت مستقیم یا کامل از پنجره اداره دولتی یا تلاش برای ارزیابی آن فقط در چارچوب سیاست و جنگ اشتباه و نادرست خواهد بود. در این زمینه، ارزیابی انحطاط عثمانی در گستره الگو‌های کلی تاریخ جهان و مقایسه آن با معاصران آن ضروری است.

بدهی خارجی

امپراتوری عثمانی اولین بدهی خارجی خود را در سال ۱۸۵۴ طی جنگ کریمه به بار آورد. امپراتوری عثمانی که پیش از این در برابر قرض‌کردن مقاومت می‌کرد بعد از این اولین بدهکاری دیگر مقاومت خود را شکسته و به‌صورت بی‌احتیاط، بدون حساب و کتاب و تحت شرایطی فزاینده بدهی‌های خارجی خود را ادامه داد.
به این صورت، بدهی‌های خارجی به یکی از دلایل مهم هدایت عثمانی به سمت فروپاشی تبدیل شدند. علاوه بر این، استفاده از این بدهی‌های خارجی نه برای سرمایه‌گذاری و اهداف توسعه بلکه برای تامین مخارج جنگ و استفاده در هزینه‌های نمایشی باعث شد که دولت بعد از مدتی حتی نتواند سود بدهی‌ها را هم پرداخت کند.
توپ جنگی
توپ جنگی عثمانی‌ها به نام "قمپز"
سرانجام، با تشکیل اداره بدهی‌های کلی که در سال ۱۸۸۱ توسط کشور‌های طلبکار تاسیس شد، بخش عمده‌ای از درآمد دولت عثمانی تحت‌کنترل درآمد.

انقلاب روشن‌فکری

دولت عثمانی خارج از فرآیند‌های توسعه و تغییر مانند رنسانس، اصلاحات و روشن‌فکری که از آغاز عصر جدید در اروپا آغاز شده بود، ماند و این وضعیت نقش مهمی در انحلال امپراتوری عثمانی داشت.

برخلاف دنیای‌غرب، عثمانی‌ها برای علوم طبیعی اهمیت قائل نبودند و همچنان به سنت دینی و تعلیمات دینی پایبند بودند. سیستم تعلیم و تربیت عثمانی به‌جای فراهم آوردن عملکردی برای جوانان که بتوانند در زندگی اجتماعی و اقتصادی مثمر‌ثمر باشند، به‌طور کامل بر تعالیم دینی متمرکز بود و محتوای دینی فراهم می‌کرد. این وضعیت توسعه اقتصادی و اجتماعی را برای دولت تقریبا غیرممکن می‌کرد.

غرب ابتدا با اومانیسم و رنسانس، فرد و خلاقیت را در مرکز توجه قرار داده و سپس با انقلاب علمی در قرن هفدهم و با انقلاب روشنگری در قرن هجدهم، تحول فکری و فرهنگی بزرگی را ایجاد کرد. سرانجام اروپا که انقلاب صنعتی را با مشارکت همه این فرآیند‌ها آغاز کرد بود، به «تمدن ماشین‌آلات» روی آورد.
این کشور‌ها که به لطف ماشین‌آلات روزبه‌روز قوی‌تر شده و رشد می‌کردند، تبدیل به کشور‌های قدرتمند جهان شدند که در حوزه مواد اولیه ارزان‌قیمت استعمارگری کرده و به‌دنبال بازار برای کالا‌های تولیدی خود بودند.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید