فریبرز رییسدانا؛ روشنفکر مردمی
از این روست که میتوان در میان دوستان رییسدانا عقاید و سلیقههای مختلف را دید. عقیده و ایدئولوژی رییسدانا در تحلیل و تولید نظریههای اقتصادشهری او اثر ایجابی داشت.
کد خبر :
۹۱۷۴۹
بازدید :
۶۶۴۴
محسن آزموده | فریبرز رییسدانا (۱۳۹۸-۱۳۲۳) به همان اندازه که دلبسته عدالت و آرمان برابری بود، وطنش ایران را هم دوست داشت، بر دیوارهای سفید خانه آپارتمانی سادهاش در گیشا، روبهروی عکس مارکس، عکس مصدق بود و از نهضت ملی کردن صنعت نفت و رهبر آن با بزرگی و احترام یاد میکرد.
عشق و علاقه او به ایران و ایرانیان، در شعارهایی تو خالی یا گفتارهایی انتزاعی نبود، رییسدانا مردم واقعی را دوست داشت، انسانهایی از همه اقشار و گروهها، به ویژه از طبقات فرودست، با گوشت و پوست و استخوان که نگران معیشت خود و خانوادهشان هستند.
در پی شادکامی و رفاهی حداقلی هستند و از فقر و تنگدستی و گرسنگی رنج میبرند. گواه این ادعا، روایتهای بیشمار از دوستان و آشنایان اوست که پیش از آنکه با رییسدانا در قامت یک نظریهپرداز و کارشناس مسائل اقتصادی و سیاسی یا به عنوان یک فعال سیاسی و اجتماعی آشنا باشند، او را به عنوان انسانی فضیلتمند و اخلاقگرا میشناختند، مردی پرشور و هیجان و بسیار مهربان که فاصلهای میان خود و دیگران احساس نمیکند و با کوچک و بزرگ با خندهرویی و بخشایشگری رفتار میکند. یک سال از درگذشت فریبرز رییسدانا به علت ابتلا به کرونا میگذرد.
نخستین دیدار من با فریبرز رییسدانا در سال ۷۸ در جلسهای مربوط به طرح توسعه دانشگاه تهران بود. او با مشاور آمود در این طرح همکاری میکرد. من نیز به عنوان کارشناس مستقل از سوی دکتر قندی معاون وقت طرح و برنامه دانشگاه به جلسه دعوت شده بودم.
نخستین دیدار من با فریبرز رییسدانا در سال ۷۸ در جلسهای مربوط به طرح توسعه دانشگاه تهران بود. او با مشاور آمود در این طرح همکاری میکرد. من نیز به عنوان کارشناس مستقل از سوی دکتر قندی معاون وقت طرح و برنامه دانشگاه به جلسه دعوت شده بودم.
نخستین جلوه آزادگی در رفتار او را آن روز دیدم. او در کسوت مدیر مطالعات اقتصادی طرح گزارش داد. من از اساس پرسشهایی درباره ضرورت طرح مطرح کردم. او کارشناس مشاور طرف قرارداد دانشگاه بود و از میانه به موضوع میپرداخت.
من اما، الزامی به آن نداشتم. ماحصل گفتوگوی ما آن شد که رییسدانا با حریت تمام اظهار داشت: چنانچه این سوالات را دانشگاه نتواند پاسخ دهد ادامه این طرح بلاوجه است. این کاری است که کمتر مشاوری میکند. اغلب مشاوران اپراتور مدیر هستند تا به تصمیمات اقتدارگرایانه آنها صورت فنی دهند و گزارش توجیهی بنویسند.
شخص رییسدانا را دیگر در طرح توسعه دانشگاه ندیدم. دیدار بعد در سازمان نوسازی شهر تهران بود. سال ۸۴ که خدماتی به سازمان میدادم، از ایشان دعوت به ملاقات و همکاری کردم. انگیزه دعوت، استفاده از مهارت ایشان در تبیین مسائل اجتماعی- اقتصادی و شهری بود.
دیدگاه چپ او با موضوع فعالیت سازمان که بافتهای فرسوده و ساکنان محروم آن بود، قرابت داشت. نمیتوان مساله بافت فرسوده را منهای جهتگیری کلان اقتصادی- اجتماعی تبیین یا حل کرد و این جهتگیری در ادبیات شهرسازی ایران وجود نداشت.
نه تکنوکراتهای دانشگاه و مشاوران و نه انقلابیون حاکم رویکردی در قبال این مهمترین مساله شهر تهران ابراز نکرده بودند. اشتغال به مساله بافت فرسوده تا سال ۸۳ که علیرضا عندلیب مدیر سازمان شد، در حد شعارهای اخلاق فردی و صدقه به محرومان بود.
از این دوره، طرح مساله نوع دیگری شد و آنچه تحت عنوان «بافت فرسوده، یک مساله استراتژیک» در ادبیات برنامهریزی امروز کشور مبادله میشود، محصول بازنگری در تبیین مساله در این دوره بود. یک جلسه یکی، دو ساعته برای یک همکاری دو، سه ساله با رییسدانا کفایت کرد. هم تکلیف او روشن بود که هدفش در این همکاری چیست، هم من.
چند دقیقه نخست به معرفی گذشت. بلافاصله من رویکرد خود به موضوع و دلیل دعوتش را با تاکید بر اختلافات اعتقادی شرح دادم. بدون حاشیه وارد اصل موضوع شدیم: بافت فرسوده مهجور مانده و درد مردمش با اعانه و صدقه درمان نمیشود. باید بیان جدیدی از مساله و راههای حل آن داده شود.
در این راه هیچ هدف دیگری نباید مطرح شود. پس از آن در مدت دو سال بسیاری از مناطق فرسوده تهران را پیاده همراه کارشناسان جوان آن زمان سازمان بازدید و دیدگاههای نظریاش را در صحنه عمل راستیآزمایی کرد.
او هرگز از مسیری که توافق شده بود خارج نشد، اگرچه زمانه حامل تحولات لحظه به لحظه بود و شناخت او از مشکل محرومان به واسطه حضور روزمره در میان آنها ملموستر میشد. در همان جلسه اول به من گفته بود که به اویی که آن بالا نشسته و ناظر اعمال ماست، اعتقادی راسخ دارد.
دوره بعدی همکاری ما در پژوهشکده نظر بود. او کارشناس زبردستی در تحلیل مسائل اجتماعی- اقتصادی پروژهها بود. نگرش سیستمی بر ذهن و فعل او حاکم بود و از این رهگذر همسویی بالایی با رویکرد پژوهشکده در مطالعات و برنامههای آن داشت. در طرح یک شهرک در رشت و شهر دلعالم در کرمان و چند طرح دیگر همکار پژوهشکده شد.
علاوه بر آن داور مقالات مجلات علمی پژوهشکده بود و همکار کارگاههای تخصصی و نظریهپردازی. نکته جالب سیره رییسدانا، آزادگی او بود. آزادگی صفت دشواری است که حمل آن برای مشاهیر دشوارتر میگردد: داوری بر مبنای حق و نه عقیده.
برای آدمهای عادی، قضاوتهای سریع براساس سلیقه و حداکثر عقیده امری عادی است. فرهیختگان که اغلب در کیش شخصیت و موقعیت گرفتارند، به سختی بتوانند به حقانیتی خارج از عقیده و سلک خود حکم دهند. رییسدانا اما، در صحنههای مختلف نشان داد که آزاده است.
بهرغم دیدگاه سیاسی محکمی که داشت، برای تعامل با دیگران و حتی مخالف، در انتظار احکام اخلاق فردی یا نگاه مسلط به دیگری نمیماند. برای دیگران حق و شأن قائل بود که مبنای مسیر مشترک با آنها بود. از این روست که میتوان در میان دوستان رییسدانا عقاید و سلیقههای مختلف را دید. عقیده و ایدئولوژی رییسدانا در تحلیل و تولید نظریههای اقتصادشهری او اثر ایجابی داشت.
هدف او برای همکاری با سازمان نوسازی ورود سیستمی به مساله زندگی ساکنان بافت فرسوده و کشف راهحل کلان مقیاس برای آن در شرایط ایران بود. از این رو بهرغم آنکه راهبر بیش از بیست شرکت مشاور سازمان بود، مستقلا وارد اجزای موضوع میشد و با بازدیدهای میدانی و ارتباط سینه به سینه در صدد شناخت همزمان جزو و کل مساله بود.
اگر فرصتسوزی مدیریت بعدی سازمان نوسازی که بر عهده تیم مسکنوشهرسازی دولت سازندگی گذاشته شده بود، نمیبود، جریان نوپا که رییسدانا در آن نقش مهمی داشت میتوانست راهحل موثری برای مهمترین مساله شهری ایران ارایه دهد و مانع از تولید سراب «بازآفرینیشهری» شود.
این ویژگی که یک چهره سیاسی سرشناس که شهرت او بیش از عمل، محصول نظر او بود، با افراد و موسساتی با ساخت نهادی و اعتقادی متفاوت بتواند همکاری کند، نیاز به جوهر آزادگی در نهاد انسانی دارد. رییسدانا پیش و بیش از التزام به مرام و مسلک خود، آزاده بود. حقوق دیگران را به رسمیت میشناخت و دفاع از آن را مشروط به شرایط خاص نمیکرد.
از این روست که در میان خیل ارادتمندان او میتوان چهرههایی گوناگون از مسلکها و عقاید مختلف را دید. آزادگی رییسدانا بود که او را بهرغم تنگناها در ایران نگه داشت و از او چهرهای ساخت که پیوسته در تلاش برای خدمت به جامعه بود. خداوند با احرار محشورش گرداند.
۰