سناریوهای متهم برای فرار از قتل
مأموران پلیس راهی محل شده و داخل چاه جسد زن جوان را درحالی پیدا کردند که دستهایش از پشت بسته شده بود. معاینات متخصصان پزشکی قانونی نیز علت اولیه مرگ را خفگی اعلام کرد.
اوایل اردیبهشت زن جوانی به پلیس رفت و از ناپدید شدن خواهر ۳۸ سالهاش خبر داد. او گفت: منیژه مدتی قبل از همسرش جدا شده بود و به تنهایی زندگی میکرد. البته این اواخر در اینستاگرام با پسری بهنام شاهین آشنا شده بود.
آنطور که منیژه میگفت آنها میخواستند باهم ازدواج کنند. زن جوان ادامه داد: از دیروز هر چه به تلفن خواهرم زنگ میزنم، در دسترس نیست و نمیتوانم او را پیدا کنم. به مقابل خانهاش رفتم، اما در را باز نکرد. همسایهها میگفتند که از دیروز او را ندیدهاند. از طرفی آخرین باری که با منیژه صحبت کردم به من گفت که با شاهین قرار ملاقات دارد.
ردپای یک مرد
مرد جوان گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با او آشنا شدم و کم کم رابطهمان صمیمیتر و به او علاقهمند شدم. آن روز قرار بود با منیژه بیرون برویم، اما برایم کاری پیش آمد و مجبور شدم که قرارم را کنسل کنم. به همین دلیل به منیژه خبر دادم و بعد از آن هم دیگر خبری ندارم. چندین بار به او زنگ زدم، اما تلفنش در دسترس نبود و همین مسأله باعث نگرانیام شده بود.
اظهارات ضد و نقیض مرد جوان، برای بازپرس جنایی و تیم تحقیق راضی کننده نبود و به همین دلیل تحقیقات از او ادامه یافت. بررسیها برای یافتن زن جوان ادامه داشت تا اینکه این بار شاهین ادعای جدیدی را مطرح کرد: آن روز منیژه را دیدم و باهم به باغ یکی از دوستانم در جاجرود رفتیم.
کشف جسد در چاه
بهدنبال این تماس، مأموران پلیس راهی محل شده و داخل چاه جسد زن جوان را درحالی پیدا کردند که دستهایش از پشت بسته شده بود. معاینات متخصصان پزشکی قانونی نیز علت اولیه مرگ را خفگی اعلام کرد. به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی پایتخت جسد برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
با کشف جسد زن جوان، راز ناپدید شدن او برملا شد، اما شاهین همچنان منکر قتل بود. وقتی تحقیقات از وی از سر گرفته شد او اینبار سناریوی دیگری را مطرح کرد.
متهم گفت: با منیژه قرار گذاشتیم و باهم به باغ رفتیم. آن شب میهمانی بود و میخواستیم درباره زندگی آینده و ازدواج باهم صحبت کنیم. اما بین من و منیژه دعوا شد و او هم با عصبانیت باغ را ترک کرد. چون خیلی عصبانی بودم بهدنبال او نرفتم، با خودم گفتم جایی برای رفتن ندارد و آرام که شد برمی گردد.