راهی برای اصلاحات باقیمانده است؟!
امروز وقت اصلاح است؛ اصلاحِ اصلاحات و شاید در این اصلاح لزوما نیروهای مرسوم و تکراری اصلاحطلب نتوانند نمایندگی مردم و خاصه طبقه متوسط را بر عهده بگیرند، اما حتما بازهم اصلاحات میتواند جای خود را در اندیشه مردم باز کند.
وقتی سیدمحمد خاتمی در سال ۷۶ به ریاستجمهوری رسید، به گفته نزدیکانش هیچکس تصور نمیکرد او بتواند بر رقیب راستگرای خود، یعنی علیاکبر ناطقنوری، به پیروزی برسد. خاتمی آمد و حرفهایی متفاوت زد و جامعه تشنه آزادی سعی کرد از خاتمی آنچه میخواهد بسازد که الحقوالانصاف هم خاتمی نماینده خوبی برای آنها شد.
خاتمی، جنبش اجتماعی دوم خرداد و پیداییِ جریان اصلاحات حتما مدیون و مرهون خواست نسل تازه انقلاب بود که از تندروییها و تصویر بمب و موشکهای بعثیها به تنگ آمده بود و سودای رنگی تازه در حیات سیاسی خود داشت؛ درواقع خاتمی را مردم خاتمی کردند، او را به سمت نواندیشی هدایت کردند؛ به تعبیر دیگر این مردم بودند که جنبش دوم خرداد را پدید آوردند و اگر مردم حضور نداشتند حتما طبق پیشبینیهای غالب، ناطق نوری رأی میآورد و آب هم از آب تکان نمیخورد.
خاتمی و نیروهای جناح چپ سعی کردند پابهپای مردم پیش بروند؛ از آزادی، حق انتخاب، جامعه مدنی، محدودسازی قدرت و گسترش دموکراسی سخن بگویند تا هم نمایندگی طبقه متوسط را به دست آوردند و هم بتوانند اصلاحاتی مهم در شیوه حکمرانی ایجاد کنند.گذشت و به سال ۸۸ رسیدیم. واقعیت این بود که میرحسین موسوی با حمایت خاتمی به مردم عرضه شد و مردم با اعتقاد به نظر خاتمی از او حمایت کردند. هرچند موسوی نیز در افزایش محبوبیت خود کم نگذاشت، اما بههرروی نمیتوان نقش خاتمی در چهرهسازی از او را نادیده گرفت.
باری، خاتمی با تمام انتقادهایی که به برخی تصمیمهایش وجود داشت، هنوز مورد نظر مردم بود و اصلاحطلبان هم نه مثل میانه دهه ۷۰، اما کموبیش نقش نمایندگی طبقه متوسط را برعهده داشتند تا آنکه دولت روحانی در بسیاری از ابعاد نتوانست آنطورکه انتظار میرفت عمل کند و حتی بعد از خروج آمریکا از برجام دیگر مدال افتخار برجام را هم بر دوش نداشت؛ افزون بر این از کنترل بحرانهای اقتصادی نیز ناتوان ماند و در حوزه سیاسی هم بهدلیل آنکه دیگر خود را نیازمند سبد رأی اصلاحطلبان نمیدانست، کوششی برای تحقق خواستههای اصلاحطلبانه جامعه نکرد و گویی تمام وعدههای پیشین خود را به دست فراموشی سپرد.
تصور آن بود که از آن مقطع و با دانستن وضعیت نوظهور، اصلاحطلبان بکوشند تا هم سرمایه اجتماعی سنتی خود، یعنی طبقه متوسط را دوباره با خود همراه کنند و هم سعی کنند خود را به طبقه فرودست نزدیک و خواستههای آنان را درک کنند، اما برای طیفی از اصلاحطلبان که حیات و ممات خود را در سیاست رسمی جستوجو میکردند، فرصت زیادی وجود نداشت و آنها تمام نگاهشان معطوف به انتخابات شده بود؛ انتخابات مجلس یازدهم در سال ۹۸ که با ردصلاحیت گسترده نیروهای اصلاحطلب همراه شد و متعاقبش شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان اعلام کرد که جبهه اصلاحات لیستی ارائه نمیکند، اما همان طیف قدرتمحور اصلاحات لیست خود را ارائه دادند تا امید داشته باشند که کرسیهای مجلس را در اختیار بگیرند و حضور خود را در سیاست رسمی تثبیت کنند که چنین نشد و شکستی بزرگ را نه بهطور مطلق، اما بهصورت نسبی پای جریان اصلاحات نوشتند.
گذشت و نگاهها به انتخابات ریاستجمهوری معطوف شد. اینبار همه اصلاحطلبان و نه یک طیف خاص با تصور اینکه اگر نامزدی حداکثری در انتخابات داشته باشیم، فاتح میدان خواهیم بود، با تشکیلِ تشکلی انتخاباتی کوشیدند تا نامزدهای خود را مطرح و پایشی درباره میزان رأیآوری آنها انجام دهند.
همه تصور میکردند که حتما خاتمی و دیگر شخصیتهای مطرح اصلاحطلب از همتی حمایت نکنند تا دستِکم در بازی یکطرفه مغلوب میدان نشوند، اما در نهایت خاتمی هم بهنوعی از همتی حمایت کرد و شد آنچه مورد پیشبینی بود.
حالا میتوان گفت که جریان اصلاحات در بدترین شرایط خودش از سال ۷۶ تا کنون قرار دارد؛ حتی شرایطی بدتر از اوضاع بعد از انتخابات ۸۸، زیرا اگر در آن زمان اصلاحطلبان ازسوی سیستم سیاسی طرد شده بودند، اکنون از جانب حامیانشان مورد اقبال قرار نمیگیرند و شاید حالا که دیگر انتخابات ریاستجمهوری هم به پایان رسیده است و بحث حضور اصلاحات در قدرت سالبه به انتفاع موضوع است، میتوان به همان ایده بازگشت اصلاحات به جامعه رجوع کرد؛ ایدهای که البته سالهاست ازسوی دلسوزان جریان اصلاحات مطرح میشود، اما برخی با شیوهای پراگماتیستی حضور در سیاستِ رسمی را ارجح بر همهچیز میدانستند؛ غافل از آنکه حضور در قدرت نیز با میل مردم محقق میشود.
حالا وقت تغییر است، اما اینبار تغییر اصلاحطلبیِ قدرتمحور به اصلاحطلبیِ جامعهمحور. حالا میشود بازهم از مردم سخن گفت و بر تقویت بنیان مردم تکیه کرد. امروز وقت اصلاح است؛ اصلاحِ اصلاحات و شاید در این اصلاح لزوما نیروهای مرسوم و تکراری اصلاحطلب نتوانند نمایندگی مردم و خاصه طبقه متوسط را بر عهده بگیرند، اما حتما بازهم «اصلاحات» میتواند جای خود را در اندیشه مردم باز کند.