سالها هنرمان درگير «امروز» بوده
نامها كم نيستند، اما در رأس همه آنها يكي بيشتر از بقيه مشخص است: خیام نیشابوری. نمايشگاهي با عنوان «اسرار ازل، خيام و هنر امروز».
کد خبر :
۹۵۹۴
بازدید :
۲۲۵۰
نامها كم نيستند، اما در رأس همه آنها يكي بيشتر از بقيه مشخص است: خیام نیشابوری. نمايشگاهي با عنوان «اسرار ازل، خيام و هنر امروز».
با آثاري از شهريار احمدي، پويا آريانپور، فرح اصولي، هاوار اميني، محمود بخشي، رعنا جوادي، بزرگمهر حسينپور، ناهيد حقيقت، ابراهيم حقيقي، بهرام دبيري، ليلي درخشان، مصطفي دشتي، فرناز ربيعي جاه، حامد رشتيان، مريم زندي، احمد زهادي، جلال سپهر، فرحناز شريفي، شواتير، بهرام شيردل، شاهد صفاري، گلناز طاهري، سميرا عليخانزاده، شادي قديريان، بابك كاظمي، مجيد كورنگ بهشتي، بهمن كيارستمي، عباس كيارستمي، رضا كيانيان، پرييوش گنجي، فرشيد مثقالي، مهرداد محبعلي، حسين محجوبي، احمد مرشدلو، تهمينه منزوي، شهره مهران، هومن مهديزادهجعفري، نيكزاد نجومي، ابراهيم نوروزي، مهشيد نوشرواني، گيزلا وارگاسينايي، مهدي وثوقنيا، مهسا وحدت و هادي هزاوهاي در گالري راه ابريشم دو، واقع در بلوار كشاورز برگزار شد.
اين آثار در دو مرحله به نمايش گذاشته شده است؛ بخش اول آن آذر برگزار شد و بخش دوم در دي ماه سال جاري.
به بهانه اين نمايشگاه به سراغ آناهيتا قبائيان، مدير گالري راه ابريشم رفتيم.
در خبرهاي مربوط به نمايشگاه عنوان كرده بوديد، قرار است آثار به خارج از كشور هم برود. در كنار بيشتر كارها شعري از خيام نوشته شده بود، اما اگر شعرها يا كلا نوشتار را برداريم، تصاوير و آثار چقدر بازگوكننده شخصيت و تفكر خيام هستند و اگر نمايشگاه به خارج از ايران برود، چقدر بازديدكنندگان از طريق اين كارها ميتوانند با خيام آشنا شوند؟
خيام به نوعي از طريق فيتز جرالد به خود ما معرفي شد. احتمالا تا زماني كه اشعار خيام ترجمه نشده و به خارج از ايران نرفته و دوباره به ايران برنگشته بود، كسي توجهي كه بايد به خيام نكرده بود. او يكي از شعرا بود، اما نه صرفا كسي كه كارش پررنگتر باشد.
خيام در ابتدا به عنوان يك عالم، دانشمند، فيلسوف، رياضيدان و... معرفي شده بود و بعد از درگذشت او شعرهايش معرفي شدند.
به دليل كوتاهبودن شعرهايش، اشعار زائد زيادي به او نسبت ميدادند كه كمكم در قرن بيستم كمي وضعيت شعرهايش روشن شد؛ آنهم با تحليلهای چند پژوهشگر كه براساس آن مشخص شد فلسفه اين شاعر، منسجم است و حرفهايي كه ميزند هريك به يك سو نميرود؛ چون اگر ميخواستيم مرجعمان را به اشعاري كه به خيام نسبت ميدهند، قرار دهيم، فرد تعجب ميكند كه چگونه ممكن است يك شاعر اينهمه حرفهاي ضدونقيض بگويد؟
بهمرور اشعار خيام بررسي و مشخص شد خيام حدود ١٥٠ رباعي دارد. ترجمهاي كه از سوي فيتز جرالد انجام گرفت، باعث شد خيلي از غيرايرانيزبانها نيز با شعر خيام آشنا شوند. ضمن اينكه اشعار او دغدغههاي هر فرد را به نوعي بيان ميكند.
به همين دليل است اگر روزي نمايشگاه خيام به خارج از كشور برود كه اميدوارم امكانش فراهم شود، موضوعي نيست كه كسي از آن اطلاع نداشته باشد. خيام يك شاعر مهم فارسيزبان ايراني است، خيليها او را ميشناسند و اشعار او به زبانهاي مهم دنيا ترجمه شده است.
اين نمايشگاه با چنين پيشزمينهاي قابليت ارائه دارد. نكته دوم اين است كه اشعار خيام خيلي كوتاه و مانند تصوير هستند. وقتي آنها را ميخوانيد، انگار تصويري جلوي چشمتان ميآيد. اين جنبه باعث ميشود، ارتباط برقراركردن با خيام در مقایسه با شاعري مانند مولانا آسانتر باشد.
هرچند با مولانا، حافظ و سعدي هم خوشبختانه در خارج از ايران ارتباط كاملا برقرار شده است. به همين دليل، انتخاب خيام از ميان شعراي ما آسانتر بود تا ديگران.
موضوع بعدي اين است كه در نمايشگاههايي كه در سه دهه اخير درباره ايران و در خارج از ايران برگزار شده، اغلب به فرهنگ جديد و معاصر ايران اشاره شده است و بازديدكننده خارجي كه به ديدن كارها ميآيد، شايد در وهله اول به دنبال تصوير اگزوتيك (اغراقشده) از ايران است و كمتر اين اتفاق افتاده است كه از محتواي فرهنگي ايران نمايشگاهي ارائه شود.
البته اين نمايشگاه اصلا نميتواند به همين شكلي كه در گالري راه ابريشم برگزار شد، در يك موزه هم برپا شود. اين نمايشگاه در واقع هستهاي است كه بايد فرم بگيرد و به نتيجه برسد. برپایی اين نمايشگاه خيلي خوب بود، اما فراموش نكنيم نمايشگاه در يك گالري خصوصي برپا شده و با توجه به مشكلاتي مانند افزايش تعداد گالريها، نبود فروش مناسب و... يك بخش خصوصي نميتواند به صورت دقيق يك كار موزهاي را ارائه كند.
اين نمايشگاه در دو مرحله برپا شد، اما اگر اين آثار در يك موزه نمايش داده ميشد شايد جواب بهتري ميداد و منظور ما را ميرساند. بااينحال هدف ما اين بود كه نمايشگاه از دل فرهنگ ايران و ايراني شكل بگيرد و جواب هنرهاي تجسمي به ادبيات و شعر ما باشد. ضمن اينكه جواب هنر معاصر ١٣٩٤ به شعرهايي باشد كه هزار سال قبل نوشته شده است. ايده ما اين بود.
جنبه ديگري هم كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه نمايشگاه حاصل كار يك كيوريتور (نمايشگاهگردان) نبود. كار كيوريتوري مفهومي خاص خود را دارد. يك شخصي كه تخصصي در اين زمينه دارد، بايد موضوعي را انتخاب و درباره آن تحقيق كند؛ يعني شش ماه تا يك سال كتابهاي مختلف بخواند و تحقيقهاي مختلف انجام دهد تا به نتيجه و فرم برسد، پس از آن، تعدادي از هنرمندان را انتخاب كند و بگويد من فلان كار تو را ميخواهم؛ يعني در ذهنش مشخص باشد چه كاري قرار است در كنار چه كاري قرار بگيرد.
درحاليكه اين نمايشگاه بيشتر به شكل يك فراخوان انجام شد. در ذهن من درباره نمايشگاه مسائلي وجود داشت و آثار هنرمندان شركتكننده لزوما با فكري كه من داشتم، منطبق نبود، اما از روز اول قرار ما اين بود كه هر كدام از هنرمندان كارشان را خودشان انتخاب كنند. من هرگز به هيچكس نگفتم من اين كار تو را ميخواهم؛ بنابراين اين كاري بود كه هنرمندان معاصر ما در جواب به فراخوان کردند و چنانچه بخواهيم اين موضوع را در جاي ديگري نمايش دهيم، آنوقت به سمت كيوريت ميرويم.
آن شخصي كه به عنوان كيوريتور انتخاب ميشود، به این نتيجه ميرسد كه كار چه كساني در كنار هم قرار بگيرد و آثار ديگري هم ميتواند به مجموعه اضافه كند. من شك ندارم اين كار ميتواند ادامهدار باشد و اين قابليت را دارد كه تصوير ديگري از هنر ما ارائه دهد.
اين نمايشگاه حاصل آثار سه نسل است. ابراهيم حقيقي در صحبتي درباره اين نمايشگاه گفته بود: «حداقل تا نسل ما با خيام اخت بودند.» اما درباره نسل جوان معمولا اين تصور وجود دارد كه نسبت به ريشههاي گذشته و ميراث ادبي و فرهنگي خود كمتوجه است. در برخورد با نسل جوان براي ارائه اثري از خيام، چقدر اين مسئله وجود داشت؟
فكر ميكنم كارهايي كه اينجا ارائه شد، نشان ميدهد نسل جوان اصلا كوتاهي نكرده است و به كنكاش موضوع پرداخته و سعي كرده است اشعار را درك كند و پاسخي به اين اشعار بدهد.
اتفاقا به نظرم چنين حركتهايي اگر دوباره انجام شود، براي عميقكردن فرهنگ خودمان بسيار جالب است؛ بهشرطيكه رسانهها هم علاقه نشان دهند و نمايشگاهها را نقد كنند؛ نقدي كه با توجه به شرايط و امكانات گالري و هنرمندان باشد؛ چون جديدا سنتي راه افتاده است كه واقعا نميپسندم و آن سركوبكردن و مسخرهكردن يك گالري يا يك هنرمند خاص، آنهم بدون دليل و مدرك است؛ اما با توجه به واقعيتهايي که موجود است، اگر نقدي صورت بگيرد، ميتواند حركت مثبتي در برپايي چنين نمايشگاههايي باشد و افراد را بهفكر وادارد.
ميدانم در كشور ما جشنوارههايي با موضوع خيام برگزار ميشود، در اين برنامهها ميتوان از پيشكسوتان دعوت کرد و مكانهاي بزرگتري براي نمايش آثار درنظر گرفت كه قطعا راه خوبي خواهد بود تا نسل جوان هنرمند به فرهنگ و هنر قديميتر خود بيشتر توجه كند و فقط درگير امروز نباشد. ما سالها، سالها و سالها هنرمان درگير امروز بوده است.
خوب است درگير امروز باشيم؛ چون ما امروز زندگي ميكنيم؛ اما ما افرادي هستيم كه سابقهاي هم داريم. پس سابقه ما چه مي شود؟ در غرب نيز در همين دو، سه دهه اخير به هنر غير غربي توجه شده است و قبل از آن بيشتر دوست داشتند هنر خودشان را نشان دهند. در همين چند دهه اخير است كه هنر جهاني شده، ما هم بايد از اين جهانيشدن استفاده كنيم و حرفهايمان را بزنيم.
براي اينكه نمايشگاه به خارج از كشور برود، فكر ميكنيد بتوانيد حمايت بخش دولتي را براي حمايت از اين كار جلب كنيد؟
جاي تأسف دارد. چنين برنامههايي براي اشاعه فرهنگ ايران است؛ اما كسي توجه نميكند. من فكر نميكنم از سوي دولت انجامپذير باشد؛ اما اتفاقي كه درباره نمايشگاه ما افتاد اين بود كه توانستيم اسپانسر پيدا كنيم؛ وگرنه نمايشگاه برگزار نميشد و امكان چاپ كاتالوگ و دعوتنامه در دو مرحله و جمعكردن هنرمندان به اين شكل برايمان سخت بود؛ مثلا اگر به نسل اول هنرمندان ميگفتيم كارهايشان را به نمايشگاه بياورند، امكان نداشت اين كار را انجام دهند.
ما وسيلهاي آماده كرديم تا فردي از هركدام از كارها عكاسي كند و آنها را داخل وانت بگذارد و به گالري بياورد. بههرحال فروش يك چيز ملموس، عيني و حتمي يك نمايشگاه نيست؛ بنابراين اگر از طريق اسپانسر بتوان جنبه هنري يك نمايشگاه را جديتر برگزار كرد، براي همه خوب خواهد بود.
گويا نمايشگاه با ايده عباس كيارستمي شكل گرفت. چه روندي براي برگزاري آن طي شد؟
يكبار با آقاي كيارستمي صحبت ميكرديم كه چه كاري انجام دهيم تا خوب باشد. او هم گفت نمايشگاهي با موضوع خيام برگزار كنيم و خودش هم اولين كسي بود كه اثرش را در اختيار ما قرار داد. بعد از آن براساس پيشنهاد و با اتكا به حضور او با هنرمندان ديگر صحبت كرديم. حدود يك سال و نيم هم طول كشيد تا آثار جمعآوري شد.
چرا كيوريتور انتخاب نكرديد؟ به نظرم آثار كمي پراكنده بودند و برخي از كارها تداعيكننده خيام يا جهانبيني او نبودند.
مسئله اين است كه خيام يك موضوع بسيار وسيع است و هركسي ميتواند روي بخشي از آن كار كند. كيوريتوري يك تخصص است كه خيلي مطمئن نيستم كسي در ايران واقعا چنين تخصصي داشته باشد؛ حتي درنهايت بهدليل تجربهاي كه هنگام دريافت كارها بهدست آوردم، به اين نتيجه رسيدم كه اگر خودم تحقيقي ششماهه يا يكساله انجام ميدادم، ميتوانستم به سراغ هنرمندان بروم و بگويم فلان كارشان را براي اين نمايشگاه انتخاب كردهام.
مبناي ما قضاوت هر هنرمند درباره متن پيشنهادي بود. ما در هيچ مرحلهاي نگفتيم اين كار خوب نيست و اثر را در نمايشگاه نميگذاريم...
پس چارچوب يا تعريفي نداشتيد؟
ما متني را منتشر كرديم و قرار شد هركسي به قضاوت خودش اثري به ما بدهد؛ چون شركتكنندگان نمايشگاه نامهاي بزرگي هستند كه هريك صاحبنظرند. ممكن است ارتباط نزديكي ميان كارها نباشد؛ اما براي من ارتباط نزديك ميان روح اين آثار و روح خيام بود و اين چيزي بود كه دنبال آن بوديم. بايد به اين نكته نيز اشاره كنم.
يكي از دلايلي كه باعث شد، «راه ابريشم» كه هميشه در زمينه عكس فعاليت ميكرد، بهسمت برگزاري اين نمايشگاه برود، اين است كه دنبال يك اتفاق جديد بوديم؛ يعني در دورههاي متفاوت و بهطور مرتب از ١٤ سال قبل نمايشگاههاي عكس برگزار ميكنيم و حتي سعي كرديم در خارج از كشور، عكاسي ايراني را معرفي كنیم؛ اما احساسم اين اواخر اين بود كه مدام داريم همان كار را انجام ميدهيم و خيلي دلمان ميخواست حركت جديدي شكل بگيرد.
دليل این هم كه كارها به هنرمندان واگذار شد، اين بود كه راه ابريشم بهطور خاص در مجسمهسازي يا نقاشي بهصورت تخصصي فعاليت نكرده بود؛ بنابراين اين موضوع به خود استادان واگذار شد. بايد به اين مسئله هم توجه كرد که تاجايي که ميشود يك نمايشگاه را خوب برگزار کنیم و اگر بخواهيم يك نمايشگاه را بهنتيجه برسانيم، امكانات مالي بيشتري ميخواهيم.
۰