قتل زن همسایه به خاطر هیچ
زنگ خانه بلقیس را زدم و او در را باز کرد. سن و سال و جثه کوچکش باعث شد که به محض باز کردن در دستم را روی دهانش بگذارم و او را به داخل خانه کشاندم. پیرزن شروع به داد و فریاد کرد، نمیخواستم او را به قتل برسانم، اما ترسیده بودم، سر و صدایش همسایهها را با خبر میکرد. ناخواسته روسری اش را دور گردنش پیچیدم.
پسر شیشهای که به خاطر توهم ناشی از مصرف مواد مخدر تصمیم به سرقت طلاهای زن همسایه گرفته بود بهجای سرقت مرتکب قتل شد.
شامگاه ۸ مرداد سال گذشته مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از مرگ مادرش خبر داد. او گفت: مادر سالخوردهام به تنهایی در خانهاش واقع در یکی از محلات مجیدیه زندگی میکرد، امروز هر چه با او تماس گرفتم جواب نداد و نگران شدم. به خانهاش رفتم و با کلیدی که داشتم وارد شدم، اما ناگهان جسد مادرم را داخل پذیرایی دیدم.
فرضیه سرقت
اظهارات متناقض
اما اظهارات متناقض پسر جوان و اعتیاد او به شیشه، احتمال اینکه او در این جنایت نقش دارد را پررنگتر کرد. بدین ترتیب به دستور بازپرس محمد حسین زارعی پسر جوان بازداشت و در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد. اما متهم همچنان منکر جنایت بود تا اینکه ظهر دوشنبه گذشته پدرام راز قتلی را که ۱۱ ماه قبل مرتکب شده بود فاش کرد.
به دنبال اعترافات متهم جوان، به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتگو با متهم
بعد چه اتفاقی افتاد؟ زنگ خانه بلقیس را زدم و او در را باز کرد. سن و سال و جثه کوچکش باعث شد که به محض باز کردن در دستم را روی دهانش بگذارم و او را به داخل خانه کشاندم. پیرزن شروع به داد و فریاد کرد، نمیخواستم او را به قتل برسانم، اما ترسیده بودم، سر و صدایش همسایهها را با خبر میکرد. ناخواسته روسری اش را دور گردنش پیچیدم.
چه وسایلی سرقت کردی؟ هیچی. به قدری ترسیده بودم که اصلاً نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم. حلقهاش را از دستش درآوردم و روی میز گذاشتم که هنگام رفتن بردارم، اما یادم رفت. خانه را جستوجو کردم، اما هیچ چیزی داخل خانه پیدا نکردم. آنقدر ترسیده بودم که فرصت سرقت النگوهای بلقیس را پیدا نکردم.
بعد از قتل کجا رفتی؟ به محل کارم در فشم رفتم و چند ساعتی آنجا بودم.
چه شد که بعد از این همه مدت اعتراف کردی؟ از عذاب وجدان خسته شده بودم. قبل از دستگیری میخواستم خودم را معرفی کنم، اما ترسیده بودم. وقتی هم که مأموران برای تحقیق به سراغم آمدند مدام دروغ گفتم حتی شماره تلفنم را درست نگفتم، همین دروغ هایم باعث شده بود که به من بیشتر شک کنند.