سلطان سلیمان و ردپایش در ساختمان مجلس آمریکا!

سلطان سلیمان و ردپایش در ساختمان مجلس آمریکا!

او نه در ظاهر، بلکه از جهت حجم تجهیزات ارتشی، وسعت میدان لشکرکشی‌ها، جلال و آرایش پایتختش و ساختن مسجد‌ها و کاخ‌ها محتشم بود. سلیمان به خاطر شوکت و تجمل دربار و ملتزمانش باشکوه بود، و نیز به خاطر قدرت و وسعت قلمرو فرمانروایی‌اش.

کد خبر : ۹۹۱۲۴
بازدید : ۶۸۵۸

مرتضی میرحسینی | سلیمان یکم که سال ۱۵۲۰ میلادی در چنین روزی جای پدرش سلیم را گرفت یکی از چند فرمانروای مشهور تاریخ عثمانی است، چون در قوانین کشورش بازنگری کرد و مجموعه‌ای از مقررات تازه را به اجرا گذاشت میان مردم خودش که «سلیمان قانونی» لقب گرفت.

یکی از سرشناس‌ترین قانون‌گذاران تاریخ شناخته می‌شود و گویا به همین دلیل، امروزه نقش برجسته‌ای از او در ساختمان مجلس نمایندگان ایالات متحده هم وجود دارد. اما غربی‌های قرن شانزدهم بیشتر از قانون‌گذاری، او را باشکوه یا محتشم می‌خواندند و این لقبی بود که -در چارچوب معیار‌های مردان قدرت و سیاست- برازنده‌اش بود.

«او نه در ظاهر، بلکه از جهت حجم تجهیزات ارتشی، وسعت میدان لشکرکشی‌ها، جلال و آرایش پایتختش و ساختن مسجد‌ها و کاخ‌ها محتشم بود. سلیمان به خاطر شوکت و تجمل دربار و ملتزمانش باشکوه بود، و نیز به خاطر قدرت و وسعت قلمرو فرمانروایی‌اش.

امپراتوری او از بغداد تا صدوپنجاه کیلومتری وین و دویست کیلومتری ونیز که زمانی ملکه دریای آدریاتیک به شمار می‌آمد گسترش داشت. به جز ایران و ایتالیا، تمام شهر‌های معروفی که نام‌شان در کتاب مقدس و نوشته‌های کلاسیک ذکر شده‌اند در زیر استیلای او بودند: کارتاژ، ممفیس، صور، نینوا، بابل، تدمر (پالمیرا)، اسکندریه، بیت‌المقدس، ازمیر، دمشق، افسوس، نیقیه، آتن، و دو شهر تب.» نزدیک به ۴۶ سال، تا پاییز ۱۵۶۶ بر تخت فرمانروایی باقی ماند و در حوادث و ماجرا‌های بسیاری مستقیم یا غیرمستقیم نقش‌آفرینی کرد. چند بار به شرق و به غرب لشکرکشی کرد و هم در مرز‌های ایران و هم در اروپا جنگ‌هایی به راه انداخت.

هم اینجا و هم آنجا مناطقی را اشغال کرد، اما انصافا آنچه موفقیت‌های نظامی‌اش خوانده می‌شود با درنظر گرفتن تلفات جانی و هزینه‌های مالی و پیامد‌های داخلی آنها، تفاوتی با شکست نداشت یا حداقل اینکه دستاورد مهمی نبود.

حرمسرایش-مثل تقریبا همه حرمسرا‌های دیگر شاهان در طول تاریخ- کانون حسادت و توطئه و آشوب‌آفرینی بود و او در روز‌های اوج قدرت نیز توان مهارشان را نداشت و حتی گاهی خودش، با ابراز محبت زیاد به یکی از زنان و پسرانش و کم‌توجهی به دیگران، ناخواسته شریک دسیسه‌ها می‌شد و به رقابت‌ها دامن می‌زد.

ناگفته نماند یک‌بار درگیری‌های داخلی اعضای خانواده‌اش به کشور ما هم کشیده شد و یکی از پسرانش به نام بایزید - که به طمع تصاحب تاج و تخت افتاده، اما ناکام شده بود- به شاه تهماسب صفوی پناه آورد (بایزید مدتی در ایران زندگی کرد و بعد به درخواست عثمانی‌ها به آنان تحویل داده و همراه با چهار پسرش کشته شد).

سلیمان پنجم سپتامبر ۱۵۶۶ هنگام یکی از لشکرکشی‌هایش به سوی اتریش، جایی در مجارستان داخل چادرش از دنیا رفت. زمان مرگ ۷۲ سال داشت.

ویل دورانت می‌نویسد «سلیمان جنگ‌های بسیار برپا کرد، نیمی از اعقابش را کشت، وزیر باتدبیرش را بی‌خبر و بدون محاکمه به قتل رساند و همه عیوب ناشی از در دست داشتن قدرت نامحدود را در خود جمع کرده بود؛ با این همه، جای شک و سوال نیست که او بزرگ‌ترین و لایق‌ترین فرمانروای عصر خود بوده است.» سخنی که حداقل بخش ابتدایی آن درست است.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید