چرا ایده پول درآوردن از علاقهمندیها میتواند مزخرف باشد؟
یک ضربالمثل هست که به کونفوسیوس نسبتش دادهاند که میگوید: «شغلی را انتخاب کن که به آن عشق میورزی، آنوقت هرگز حتی یک روز در زندگیات کار نخواهی کرد.» اما تبدیل کردنِ علایق به زندگی کاری ایراداتی هم دارد. آیا در واقعیت میتوان یک سرگرمی را به شغلی تماموقت تبدیل کرد؟
کد خبر :
۹۹۶۵۸
بازدید :
۲۰۳۶
فرادید | ایده تبدیل کردنِ علاقهمندی به شغل همیشه وسوسهکننده بوده است. اما در عالمِ واقعیت تبدیل آنچه که بدان عشق میورزیم به شغلمان، بسیار پیچیده است.
به گزارش فرادید، جاش کریستی نخستین کتابش درباره یک نوع نوشیدنی را زمانی نوشت که در یک کتابفروشی کار میکرد. کریستی اهلِ پورتلند از ایالت مِین در آمریکاست و میگوید: «این کتاب را بین ساعت ۵ تا ۸ صبح نوشته است. «صبحها که از خواب بیدار میشدم تا ساعت ۸ مینوشتم و بعد به محل کارم میرفتم و تمام روز را در آنجا کار میکردم.
تردستی کردن با یک برنامه شلوغ کار سختی بود و ذهن او بعد از اتمام کار نیز هنوز به کار فکر میکرد. او میگوید: «عصرها که برای رفع خستگی برای خوردن یک نوشیدنی به کافه میرفتم، نمیتوانستم تشخیص دهم که در آن لحظه در حال کار کردن و فکر کردن به مقالهای درباره نوشیدنی هستم یا در حال لذت بردن از ساعات بیکاری؟»
کریستی ۳۶ سال دارد و شغلش را حول محور چیزهایی که به آنها علاقه دارد، تنظیم کرده است. کتاب و مطالعه یکی از علاقهمندیهای اوست و وقتی که در دوران کالج کار کردن در یک کتابفروشی را آغاز کرد، متوجه شد که دوست دارد درباره کتابها با مردم صحبت کند. او امروز با یک شریک صاحب یک کتابفروشی است و درباره کتاب، نوشیدنی و اسکی برای روزنامهها و مجلات مطلب مینویسد.
علاقهمندیها و زندگی کاری او به طور کامل به هم گره خورده است. او میگوید: «برایم دشوار است فهمیدنِ اینکه چطور باید بین علاقهمندیها و نوشتههایم تمایز قائل بشوم و چطور میتوانم بینِ لذت کتاب خواندن و صحبت کردن درباره کتاب با کسبوکار کتابفروشی تفکیک قائل شوم.»
این عقیده که میگوید از چیزی که به آن عشق میروزی کسبِ روزی کن، عقیدهای اغواکننده است. یک ضربالمثل هست که به کونفوسیوس نسبتش دادهاند که میگوید: «شغلی را انتخاب کن که به آن عشق میورزی، آنوقت هرگز حتی یک روز در زندگیات کار نخواهی کرد.»
این عقیده به خصوص بعد از همهگیری برای خیلیها تبدیل به یک مسئله بدیهی شد. همهگیری بسیاری از ما را وادار کرد تا درباره زندگی شغلیمان بیشتر فکر کنیم. یک مطالعه جدید نشان میدهد که ما بیشتر از قبل خواستار آن هستیم که عاشقِ شغلمان باشیم. در این بافت، تبدیل کردنِ سرگرمی یا علاقه به شغل ممکن است یک انتخاب واضح و بدیهی به نظر برسد.
اما تبدیل کردنِ علایق به زندگی کاری ایراداتی هم دارد. آیا در واقعیت میتوان یک سرگرمی را به شغلی تماموقت تبدیل کرد؟ و وقتی سرگرمی تبدیل به شغل میشود، چطور مرز بین زمانی که در حال سرگرم کردنِ خودتان هستید را با زمانی که مشغول کار کردن هستید، تعیین میکنید.
مسئله مالی را هم باید در نظر بگیرید. اگر نتوانید از علاقهمندیتان آنقدرها که برای سبکِ زندگیِ دلخواهتان پول نیاز دارید، درآمد کسب کنید، چه؟ پس آیا این عقیده که میگوید از کاری که به آن عشق میورزی پول دربیاور، واقعاً درست فهمیده شده است؟
از شغل لذت بردن معادل احساس شادی در زندگی است؟
مطالعات زیادی نشان میدهند که مردم میخواهند به کاری اشتغال داشته باشند که برایشان مناسبتر باشد. مطالعهای که مرکز سنجشِ مککینسی در سال ۲۰۲۱ انجام داد، نشان داد که دو-سوم از کارگرانی که در آمریکا مستقر هستند، گفتهاند که بحران سلامتی اخیر باعث شده درباره اهدافشان در زندگی تجدیدنظر کنند و درنتیجه بیشتر از ۵۰ درصد به این فکر میکنند که شغلشان را تغییر دهند.
برای برخی، توسعه دادنِ سرگرمیهایشان و کسب درآمد از این سرگرمیها یک راهحل بالقوه است. در نظرسنجی دیگری که از ۲۰۰۰ آمریکایی به عمل آمد، نشان داده شد که ۶۰درصد از این تعداد از زمان شروع همهگیری در ماه مارس ۲۰۲۰ برخی مهارتهایشان را توسعه دادهاند، و از این میان ۴۰درصد «خیلی» یا «خیلی زیاد» احتمال میدهند که بعد از تمام شدنِ همهگیری از این سرگرمیها پول در بیاورند.
بهنظر میرسد که تبدیل کردنِ سرگرمی به کاری که منبع درآمد شما شود، با افزایش رفاه و سلامتِ عمومی شما در زندگی رابطه مستقیم داشته باشد.
یِزِل یون، روانشناسِ بالینی در نیویورک، میگوید: «اشتغال به فعالیتهایی که برای ما شادیآفرین است یا باعث لذت بردنِ ما میشود، میتواند ما را غنی میکند. اگر به آن بخش از خودتان اجازه فعالیت بدهید، در درازمدت میتوانید احساس خوشحالی و رفاه بیشتری بکنید.»
یون توضیح میدهد: «یک دلیل برای آنکه مشتاق هستیم چیزی لذتبخش مانند یک فعالیت سرگرمکننده را به شغلمان تبدیل کنیم، چشماندازِ معکوس کردنِ معادله است. برای مثال، کسی که از شغلش لذت نمیبرد، اما میخواهد احساس شادیاش را افزایش دهد، ممکن است احساس کند بهترین ترفند تبدیل کردنِ یک سرگرمی به شغلش است.
انجام شغلی که به آن علاقهمند هستیم، احساس عمیقِ هدفمندی به ما میدهد. ریک هَنسِن، مشاور تغییر شغل در لندن که اغلب به افراد کمک میکند تا در زمینههای دلخواهشان شغل پیدا کنند، میگوید افرادی که از علاقهمندیشان کسب درآمد میکنند، منافع زیادی نصیبشان میشود.
او میگوید: «وقتی که شغل مورد علاقهتان را پیدا میکنید در آن استقلال پیدا میکنید، به درجه استادی میرسید و هدفمند میشوید و این انگیزهبخشترین بخش انجام کار است.»
این ایده نیز رایج است که امرار معاش از طریق شغلی که به آن عشق میورزیم، چیزی است که همگان حسرت آن را دارند.
مرزبندی ضروری است
بااینحال، در واقعیت تبدیل کردنِ علاقهمندی به شغل آنقدرها هم ساده نیست. نخست، سرگرمیها و علاقهمندیها وقتی تحتِ عنوانِ یک شغل قرار میگیرند، میتوانند حس متفاوتی القاء کنند.
وقتی علاقهمندی تبدیل به شغل میشود، وظایف شغلی را نیز همراهش میآورد. برای مثال کریستی وقتی کتابفروشیاش را باز کرد، با آنکه شریک داشت، باید شیفتی در کتابفروشی کار میکرد و وظایف مرتبط با شغل، مثل پاسخ دادن به ایمیلها، تلفن و .. را انجام میداد. از همه مهمتر علاقهمندیهای ما همیشه درآمد خوبی ندارند.
کریستی میگوید: «من این کار را فقط به دلایل مادیاش انجام نمیهم. من کتابفروشیهای مستقل را دوست دارم، اما کتابفروشی در هیچجایی شغل پردرآمدی نیست.»
کریستی برای جبرانِ درآمد پایینش تصمیم گرفت از علاقهمندیهای دیگرش مثل علاقه به نوشیدنی و اسکی پول درآورد.
هَنسن میگوید افرادی که در حوزه علاقهمندیهایشان کار میکنند، کارشان اغلب به محوریترین بخشِ هویتشان تبدیل میشود. اما باید دانست که همانقدر که موفقیت میتواند شکوهمند و بزرگ باشد، شکستها یا حتی ترس از شکستها هم میتوانند بزرگ باشند. او میگوید: «وقتی هویت به شدت با کار گره خورده باشد، مردم فکر میکنند اگر کسبوکارشان شکست بخورد، خودشان هم بیاعتبار میشوند.»
وقتی شغل افراد عمیقاً به هویت آنها پیوند میخورد، قیمتگذاری روی کاری که انجام میدهند نیز سختتر میشود. هنسن میگوید افرادی که در حوزه علاقهمندیهایشان کار میکنند اغلب پول کمتری دریافت میکنند و علتش آن است که یا اعتمادبهنفسِ پایینی دارند یا احساس میکنند، چون از کارشان لذت میبرند، میتوانند رایگان انجامش بدهند.
هنسن میگوید: «باآنکه مردم عقیده دارند باید از کاری که به آن عشق میورزند درآمد کسب کنند، اما اغلب بر این باورند که کار و لذت بردن با هم جور نیستند.» برای مثال کریستی فکر میکند که به عنوان یک فروشنده میتواند درآمد پایینتری داشته باشد، زیرا از کارش لذت میبرد و همین برایش کافی است.
اما بزرگترین چالشی که کریستی در امرار معاش از طریق کاری که به آن عشق میورزد با آن مواجه شده است، آن است که «فکر میکند دائم در حالِ کار کردن است.» او میگوید: «هر بحثی درباره چیزهایی که دوست دارم تبدیل به بحث درباره آینده یا گذشته کاری یا تبدیل به کار میشود.»
او برای مرزبندی بین کار و علاقهاش مشکل دارد و این مسئله بسیاری از افرادی است که از علایقشان کسب درآمد میکنند. یک تحقیق نشان میدهد افرادی که به شغلشان علاقهمند هستند، ساعات طولانیتری کار میکنند و، چون «یک نیروی درونی وجود دارد که آنها را به سمت بیشتر یاد گرفتن و ارتقا پیدا کردن سوق میدهد»، آنها طولانتری از ساعات عادی کار میکنند.
بااینحال، کریستی میگوید نمیتواند تصور کند که برای کسب درآمد کار دیگری غیر از کتابفروشی انجام دهد. او میگوید: «زیرا در اغلب موارد، من از این فعالیت هم به عنوان سرگرمی و هم به عنوان کار لذت میبرم.»
کریستی به این فکر کرده است که برای پر کردنِ خلاء سرگرمی یک سرگرمی دیگر را پی بگیرد. برای مثال از چند سال قبل به شیرینیپزی روی آورده است و وقتی یک سردبیر اخیراً از او خواست که درباره شیرینیپزی مقاله بنویسد، او این درخواست را رد کرد. او درباره علت رد این درخواست میگوید: «میخواهم این فعالیت، فعالیتی باشد که فقط برای دلخوشی خودم انجامش میدهم. حالا به این تشخیص رسیدهام که باید چیزی را فقط برای دلِ خود انجام بدهی و مقدس نگهاش داری.»
منبع: BBC World
ترجمه: سایت فرادید
۰