جلال آلاحمد، نخستین کسی که روشنفکری را نقد کرد!
جلال آلاحمد، نخستین روشنفکری بود که جرئت خودانتقادی داشت و برای تشخیص درد و یافتن درمان مشکلات جامعه، به انکار عیب و ایرادهایی که در ساختار بیمار روشنفکری ایران دیده میشد، نمیپرداخت.
نوائیان / حلاجیان | امروز، ۱۱ آذرماه، سالروز تولد جلال آلاحمد است؛ وی در سال ۱۳۰۲ ش به دنیا آمد. معمولاً وقتی قرار میشود از او یاد کنیم، فضایی که انتخاب میکنیم، ناخودآگاه به سوی نوآوریهای ادبی وی میرود و کمتر به شاخصه اصلی حیات او، یعنی پرداختنش به مقوله روشنفکری و نقد آن میپردازیم.
جلال آلاحمد، نخستین روشنفکری بود که جرئت خودانتقادی داشت و برای تشخیص درد و یافتن درمان مشکلات جامعه، به انکار عیب و ایرادهایی که در ساختار بیمار روشنفکری ایران دیده میشد، نمیپرداخت.
به مناسبت نود و هشتمین سالروز تولد جلال آلاحمد، در گفتوگویی با محمدرضا کائینی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و دکتر یعقوب توکلی، تاریخپژوه و عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی قم، به بررسی شاخصهای اندیشه جلال، به ویژه در عرصه روشنفکری و خدمت وی به این جریان پرداختیم.
جلال روشنفکران ایران را روشنفکر نمیدانست
دکتر محمدرضا کائینی، جلال آلاحمد را نمود و بازتاب یک نوع روشنفکری جدید میداند و اعتقاد دارد او نخستین کسی است که به طور جدی به سراغ نقد روشنفکری رفت.
کائینی میگوید: اگر به کتاب خدمت و خیانت روشنفکران نگاه کنید، جلال اول سعی دارد روشنفکری را تعریف کند و این موضوعی است که در آثار پیشینیان چندان جدی گرفته نشده است. نکته دیگر که از این مسئله هم مهمتر است، حرکت او به سوی نقد روشنفکری است. تا پیش از جلال آلاحمد، معمولاً روشنفکرانِ ما به نقد سنت و مقولات پیرامونی خودشان علاقه بیشتری نشان میدادند و به موضوع خودانتقادی بیتوجه بودند.
جلال به دلیل شخصیت آزادهای که داشت، از جنبههای گوناگون به قضیه نقد روشنفکری ورود کرد. او معتقد بود آنچه در ایران به عنوان روشنفکری شناخته میشود، اساساً با مقوله روشنفکری، نسبت به آنچه در غرب وجود دارد، بیگانه است و نمیتوان آن را روشنفکری دانست.
راز زنده ماندن جلال
این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در ادامه به بررسی مفهوم روشنفکری میپردازد و میگوید: علیالاصول و به طور طبیعی، روشنفکر کسی است که دغدغههای منطقی در ارتباط با مقولات اجتماعی دارد و در عین حال، طرحهایی هم برای رفع این موضوع ارائه میکند و این پدیده، با این تعریف و شکل، در میان افرادی که ما به آنها در ایران روشنفکر میگوییم اتفاق نیفتاد.
علت هم وابستگی روشنفکران ما بود؛ آنها کاملاً ترجمهای عمل میکردند و همه چیز را با معیارهای غیرایرانی میسنجیدند. جلال آلاحمد نخستین فرد از جامعه روشنفکری است که گفت ریشه مشکلات ایران را باید در کوچهپسکوچههای شهرها و روستاهای خود ایران پیدا کرد.
کائینی میافزاید: جلال معتقد بود که روشنفکر، اول باید جامعه خودش را بشناسد و با بدنه اجتماع، ارتباط برقرار کند. میتوانم بگویم که هیچکس به اندازه او این توفیق را نداشت؛ او ایران را گشت و از تکنگاشتهها و سفرنامههایش معلوم است که با علایق، سنتها و آداب و رسوم مردم و دینباوری آنها کاملاً آشناست.
جلال اعتقاد داشت اگر ارتباط روشنفکر با بدنه جامعه قطع شود، مرگ او فرامیرسد و او به دلیل برقرار نگه داشتن همین ارتباط، زنده ماند. ببینید، آثار جلال متعلق به ۶۰ تا ۶۵ سال قبل است، اما همچنان خوانده میشود و طرفدار دارد؛ این نشان میدهد که بدنه جامعه و مردم با آثار او ارتباط برقرار کردهاند و خیلی از روشنفکران معروف بودند که اصلاً به چنین توفیقی دست نیافتند.
آل احمد و شیوههای سوژهیابیاش
این پژوهشگر در ادامه به نگاه خاص جلال آلاحمد به مردم میپردازد و بیان میکند: آلاحمد در مراسم دهمین سالگرد فوت نیما یوشیج در دانشگاه تهران، میگوید: «این حضرات از جامعه یک چیزی میگیرند و پسش میدهند رئیس!»
یعنی سوژههای مورد تعمق و تبیین روشنفکری از طرف مردم در اختیار امثال او قرار میگیرد و بعد وی آنها را بازپرورده میکند و به مردم برمیگرداند. نهایتاً این ارتباط روی هر دو طرف، یعنی روشنفکر و مردم تأثیر متقابل دارد. سوژهها از دل نیازها و آداب و رسوم جامعه بیرون میآید و روشنفکر باید به آنها واکنش نشان دهد و این طبعاً پاسخ به یک نیاز اجتماعی است.
جلال در ایجاد چنین رویهای کاملاً موفق عمل کرد. او سعی میکرد اصطلاحات و واژههای گویش مردم را در نقاط مختلف ایران یاد بگیرد؛ از پیداکردن واژههای جدید بسیار لذت میبرد و آنها را یادداشت میکرد و در نوشتههایش به کار میبرد.
به دیگر سخن میکوشید زبان جامعه را بیاموزد و در قالب همان زبان مشکلات و نیازهای جامعه را بازتاب دهد. به همین دلیل، زبانی که برمیگزیند و واسطه ارتباطش با مردم میشود، یک زبان روشن و شفاف و بدون آلایش است و این یکی از رموز موفقیت جلال به حساب میآید.
ارزیاب جریان روشنفکریدکتر یعقوب توکلی، پژوهشگر تاریخ معاصر نیز، درباره جلال نظرات جالب و دقیقی دارد. او در گفتگو با خراسان میگوید: جلال عرصههای مختلف فکری را در ایران تجربه و از بسیاری از آنها عبور کرد. او روشنفکری را در عصر پهلوی، با دقتی فراوان ارزیابی میکرد و به نقد میکشید.
واقعیت آن بود که مسیر انتخاب شده توسط روشنفکران برای پیشرفت ایران و تبدیل شدن آن به یکی از کشورهای جهان اول، مسیری ظاهری و مترسکوار بود و حتی خودشان هم میدانستند که با این روش راه به جایی نخواهند برد. جلال برای عبور از این موضوع، به بازتعریف روشنفکری دست زد و نشان داد که تلاش برای تقلید صرف و عینی از غرب، اقدامی سخیف است که راه به جایی نمیبرد.
شکاف عمیق میان روشنفکران و مردم
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی قم اعتقاد دارد که جلال فاصله میان روشنفکران و مردم را کم نکرد. او تصریح میکند: جلال تنها نشان داد که این فاصله وجود دارد و میبینیم که طی سالهای بعد از درگذشت جلال، بسیاری از روشنفکران نتوانستند این فاصله را پر کنند و به مردم نزدیک شوند.
جلال در واقع ناتوانی جریان روشنفکری را در نزدیک شدن به جامعه ایران و باورهای اصیل آن نشان داد. او نویسنده و گزارشگری دقیق بود، نگاه جامعهشناسانهای داشت و با همین نگاه روی مخاطبانش تأثیر میگذاشت. بسیار بودند کسانی که در این زمینه، از جلال تأثیر پذیرفتند.
منبع: روزنامه خراسان