قصاص؛ مجازات قاتلِ مسافری از آمریکا

قصاص؛ مجازات قاتلِ مسافری از آمریکا

او نمی‌خواست پیاده شود، به همین دلیل من و اعظم با هم درگیر شدیم و نمی‌دانم چطور چاقو به سفیدران او برخورد کرد. همان‌موقع اعظم که از دیدن خون ترسیده بود، فریاد کشید و پیاده شد.

کد خبر : ۱۰۱۸۹۲
بازدید : ۷۱۸۶

پسری که با واردکردن ضربه چاقو به سفیدران دختری جوان، او را به قتل رسانده بود، با نظر هیئت عمومی دیوان عالی کشور به قصاص محکوم شد و پرونده‌اش به اجرای احکام رفت.

متهم پیش‌تر محاکمه و دو بار از قصاص نجات یافته بود، اما دیوان عالی کشور هر دو بار حکم را نقض و پرونده را بازگردانده بود. در نهایت با اصراری‌شدن رأی پرونده و با اعتراض اولیای دم، پرونده در مجمع عمومی دیوان عالی کشور بررسی شد و قضاتی که در مجمع شرکت کرده بودند، قتل را عمد تشخیص دادند و متهم را مستحق قصاص دانستند.

بر اساس محتویات پرونده، چهار سال قبل رهگذران خیابانی در تهران با دختری در حاشیه خیابان روبه‌رو شدند که پایش به‌شدت خون‌ریزی داشت.

عابران با اورژانس تماس گرفتند و دختر جوان به نام اعظم به بیمارستان منتقل شد. تلاش پزشکان برای درمان او بی‌نتیجه ماند و ساعتی بعد اعظم به‌خاطر بریدگی سفیدران پایش تسلیم مرگ شد. بعد از مرگ این دختر، پلیس به پرس‌و‌جو از شاهدان پرداخت.

یکی از آن‌ها گفت: من در یک لحظه دیدم دختری در حالی که پایش خون‌ریزی داشت از یک پژو پیاده شد. من توانستم شماره پلاک ماشین را بردارم. با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داده بود، راننده پژو به نام اردشیر ۲۳ ساله ردیابی و بازداشت شد و به درگیری خونین با اعظم اعتراف کرد. متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

در آن جلسه وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه قرار گرفت و گفت: مادر اعظم که مقیم آمریکاست، تنها، ولی دم است. او برای قاتل دخترش حکم قصاص خواسته است.

مادر اعظم گفته: ما در آمریکا زندگی می‌کردیم و اعظم مدتی بود به ایران آمده بود. او ایران را دوست داشت و می‌خواست در کشور خودمان زندگی کند. فرزندم دختر بزرگی بود و دیگر لازم نبود من نگران او باشم یا مدام کنترلش کنم. این را که با چه کسی رفت‌وآمد داشت نیز نمی‌دانستم.

اعظم ازدواج نکرده بود و مجرد بود. بیشتر سال را ایران بود و گاهی هم به آمریکا می‌آمد. من درباره رابطه خصوصی دخترم خبر ندارم. بعد از فوت دخترم من خیلی تنها شدم و حالا هم درخواست قصاص قاتلش را دارم؛ چون دختر من بی‌گناه کشته شده و متهم پرونده حقیقت را درباره مرگ دخترم به من نمی‌گوید.

وقتی اردشیر در جایگاه ویژه ایستاد، در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم؛ چون نه مقتول را می‌شناختم و نه ضربه‌ای که به او زدم کشنده بود.

من یک ضربه به پای مقتول زدم و اصلا نمی‌دانستم چنین ضربه‌ای آن هم به پا می‌تواند باعث مرگ کسی شود متهم ادامه داد: به‌تازگی پژو ۲۰۶ خریده بودم که دنبال دوستم مسعود رفتم و با هم به قیطریه رفتیم. در حوالی بولوار اندرزگو از خودرو پیاده شدیم تا شام بخوریم.

چند دقیقه بعد مسعود از من خواست سوئیچ خودرو را به او بدهم. مسعود از رستوران بیرون رفت و چند دقیقه بعد من دنبال مسعود رفتم و دیدم او و یک دختر در خودرو مشغول صحبت هستند.

مسعود از من خواست چند دقیقه منتظر او بمانم. من حدود نیم ساعت منتظر آن‌ها ماندم و وقتی دوباره سراغ مسعود رفتم، با تندی از من خواست تا مزاحم نشوم. او در خودرو مشغول صحبت با دختر جوان بود. من عصبانی شدم.

مسعود پیاده شد، اما دختر جوان همچنان روی صندلی شاگرد خودرو نشسته بود. متهم در ادامه اظهاراتش گفت: من پشت فرمان نشستم و از اعظم خواستم خودرو را ترک کند، اما اعظم گفت مسعود قول داده به او پول بدهد و تا زمانی که پولش را نگیرد، خودرو را ترک نمی‌کند.

اعظم می‌گفت قصد دارد به یک پارتی شبانه برود و پس از دریافت پول باید او را به میهمانی برسانیم. این متهم گفت: من که از شنیدن حرف‌های دختر جوان عصبانی شده بودم، برای ترساندن او کارد میوه‌خوری را که در خودرو داشتم، بیرون کشیدم، اما دختر جوان دستم را هل داد که دستم زخمی شد.

او نمی‌خواست پیاده شود، به همین دلیل من و اعظم با هم درگیر شدیم و نمی‌دانم چطور چاقو به سفیدران او برخورد کرد. همان‌موقع اعظم که از دیدن خون ترسیده بود، فریاد کشید و پیاده شد.

من که شوکه شده بودم، با خودرو فرار کردم، اما عابرانی که اعظم را خونین دیده بودند، پلاک خودرو را برداشتند و به این ترتیب بازداشت شدم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و متهم را از اتهام قتل عمدی تبرئه و به خاطر قتل شبه‌عمد به پرداخت دیه محکوم کردند.

با اعتراض اولیای دم به حکم صادرشده، پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی مجدد قرار گرفت و قضات دیوان عالی کشور این حکم را تأیید نکردند. با شکسته‌شدن حکم دیه، پرونده اردشیر برای رسیدگی به شعبه هم عرض ارسال شد.

پسر جوان این بار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد. وی حرف‌های قبلی‌اش را تکرار کرد و گفت: باور کنید سماجت اعظم باعث شد برای ترساندن او چاقو بکشم، اما من نمی‌خواستم ضربه‌ای به او بزنم. من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم؛ چون هیچ خصومتی با دختر جوان نداشتم و اصلا او را نمی‌شناختم.

در کشمکش میان ما چاقو ناخواسته به سفیدران او برخورد کرد و موجب مرگش شد. متهم ادامه داد: من اصلا فکر نمی‌کردم ضربه به پا می‌تواند کشنده باشد.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، بار دیگر اردشیر را به خاطر قتل شبه‌عمد به پرداخت دیه محکوم کردند، اما حکم این بار نیز در شعبه هفتم دیوان عالی کشور نقض شد و پرونده یک بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت؛ این بار نیز حکم بر شبه‌عمد‌بودن صادر شد و با اعتراض اولیای دم یک بار دیگر پرونده در دیوان عالی کشو نقض و این بار پرونده در هیئت عمومی دیوان عالی کشور مورد رسیدگی قرار گرفت.

دختر جوان که فقط یک، ولی دم داشت و آن هم مادرش بود که از آمریکا به ایران آمده بود، همچنان بر قصاص اصرار کرد.

با تشکیل جلسه هیئت عمومی پرونده مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت قضات با توجه به مدارک موجود در پرونده، عمل متهم را مصداق قتل عمد تشخیص دادند و پرونده دوباره به شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و قضات در پی نظر دیوان عالی کشور حکم قصاص صادر کردند.

با توجه به اینکه هیئت عمومی دیوان عالی کشور درباره این پرونده اظهارنظر کرده و متهم را مستحق قصاص تشخیص داده است، بنابراین دیگر اعتراضی در این پرونده پذیرفته نیست و پرونده مستقیم برای اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. در صورتی که پسر جوان نتواند رضایت مادر مقتول را بگیرد، قصاص خواهد شد.

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید