شاکی، متهم را کشت

شاکی، متهم را کشت

وقتی ضربات را به سرش زدم، جوانی جلو آمد تا مرا بگیرد. به او گفتم موضوع ناموسی است که او هم کنار کشید و من دیگر یادم نیست چند ضربه به سر او زدم، ولی هنگامی که روی زمین افتاد، دچار استرس شدم و بعد از چند دقیقه با یک پراید سفید به روستا رفتم که آن جا مرا دستگیر کردند.

کد خبر : ۱۰۵۵۶۳
بازدید : ۸۱۹۳

سجادپور | دیوان عالی کشور حکم قصاص نفس مردی را تایید کرد که متهم پرونده تعرض به دخترش را با ضربات دسته کلنگ به قتل رسانده بود.

بعدازظهر شانزدهم بهمن سال ۹۷ بود که مردی میان سال در حالی که دسته کلنگی را در دست داشت، به سمت میدان فلسطین در شهرستان قوچان حرکت کرد، اما ناگهان چشمش به فردی به نام «ن-الف» افتاد که به صورت نیمه نشسته (خمیده) مشغول گفت و گوی تلفنی بود.

او که از این جوان کینه عمیقی به دل داشت، بی محابا دسته کلنگ را بالا برد و با هجوم به سوی «ن-الف» ضربات هولناکی را بر سر و پیشانی وی فرود آورد. وقتی مرد جوان خون آلود نقش بر زمین شد، یکی از رهگذران تلاش کرد تا در ماجرای نزاع دخالت کند، اما «محمد» که خشم سراسر وجودش را فرا گرفته بود از آن جوان خواست در موضوع «ناموسی» دخالت نکند.

دقایقی بعد فرد مجروح به مرکز درمانی انتقال یافت، اما او دیگر علایم حیاتی نداشت و بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربات چماق (دسته کلنگ) جان خود را از دست داده بود. طولی نکشید که با حضور نیرو‌های انتظامی و مقام قضایی در محل وقوع جنایت، تحقیقات گسترده‌ای برای دستگیری ضارب آغاز شد و چند ساعت بعد او در یکی از روستا‌های اطراف به دام افتاد.

با انتقال متهم به دادسرا، بررسی‌های قضایی درباره این جنایت وحشتناک ادامه یافت و «محمد» به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت. او در جلسات بازپرسی و بازسازی صحنه قتل به بازپرس پرونده گفت: از مدتی قبل با «ن-الف» اختلاف داشتم چرا که او به دخترم تعرض کرده بود و من هم شکایت کردم که پرونده در شعبه کیفری قوچان رسیدگی شد و چند روز قبل نیز شهودی را به دادگاه بردم، ولی امروز (روز حادثه) پیامکی برایم آمد که وقتی به کافی نت رفتم و متن ابلاغ را دیدم تازه فهمیدم که «ن-الف» تبرئه شده است.

خیلی عصبانی شدم و به طرف دادسرا رفتم تا با مسئولان قضایی دیدار کنم و، چون در جلسه کاری بودند، موفق به دیدار آن‌ها نشدم. در این هنگام وقتی به طرف منزل می‌رفتم به خاطر آوردم که باید دسته کلنگ بخرم چرا که یخبندان بود و برای شکستن یخ‌ها نیاز به کلنگ داشتم به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و یک دسته کلنگ به مبلغ ۱۰ هزار تومان از ابزار فروشی خریدم و به طرف میدان فلسطین به راه افتادم.

در همین حال بود که به طور اتفاقی «ن-الف» را دیدم و به دلیل کینه‌ای که از او در دل داشتم به سمت او رفتم و ضربات دسته کلنگ را بر سرش زدم چرا که او در سالن دادگاه به من گفته بود هیچ کاری نمی‌توانی انجام بدهی! البته من قصد کشتنش را نداشتم و تنها می‌خواستم او را ادب کنم!

پس از انجام تحقیقات تکمیلی و صدور کیفرخواست، این پرونده جنایی با توجه به اهمیت ویژه آن به شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی ارسال شد و توسط قضات زبده دادگاه مورد رسیدگی دقیق قرار گرفت. در جلسات دادگاه که به ریاست قاضی «هادی دنیادیده» و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی برگزار شد.

متهم این پرونده در حالی پای میز محاکمه ایستاد که کنکاش‌های قضات دادگاه در سطر به سطر اوراق این پرونده جنایی، حکایت از افشای زوایای پنهان «جنایت» داشت؛ بنابراین گزارش، قاضی دنیادیده که احاطه کاملی بر جلسه محاکمه داشت، ابتدا از متهم پرسید: چند ضربه با دسته کلنگ بر سر «ن-الف» (مقتول) زدید؟ متهم پاسخ داد: سه ضربه با چوب زدم که دو ضربه به صورت عمودی و یک ضربه هم افقی بود.

آیا همسر مقتول هم در محل حضور داشت؟ من او را ندیدم!

کس دیگری شما را همراهی می‌کرد؟ نه! تنها بودم.

نقشه قتل را از قبل طراحی کرده بودی؟ بسیار اتفاقی «ن-الف» را دیدم، ولی قصد کشتن او را نداشتم.

اگر قصد قتل نداشتید چرا دو ضربه محکم به سر او زدید؟ می‌خواستم او را ادب کنم. او را زدم، چون به دخترم تعرض کرده بود. او حتی جلوی شهودی را که به دادگاه بردم می‌گرفت و ایجاد مزاحمت می‌کرد به همین دلیل او را با چوب زدم!

بر اساس این گزارش، متهم در ادامه جلسه دادگاه در تشریح جزئیات این ماجرا گفت: آن روز وقتی از دادگاه خارج شدم، حدود ساعت ۱۱ صبح بود. وقتی به میدان فلسطین رسیدم چیزی به ساعت ۱۲ نمانده بود که یادم آمد دسته کلنگ نیاز دارم. وقتی به سمت میدان فلسطین رفتم، ناگهان «ن-الف» را گوشی به دست دیدم که نیمه ایستاده بود و کاغذی هم در دست دیگرش داشت.

زمانی که به او رسیدم به خاطر شکایتی که کرده بودم، سر همان موضوع سعی کردم با او گفتگو کنم، ولی او به حرفم توجهی نکرد. پیش خودم گفتم دیگر خیلی پررو شده است. قصد کشتن نداشتم فقط می‌خواستم دهانش را ببندم تا از این ماجرا هر جایی صحبت نکند!

وقتی ضربات را به سرش زدم، جوانی جلو آمد تا مرا بگیرد. به او گفتم موضوع ناموسی است که او هم کنار کشید و من دیگر یادم نیست چند ضربه به سر او زدم، ولی هنگامی که روی زمین افتاد، دچار استرس شدم و بعد از چند دقیقه با یک پراید سفید به روستا رفتم که آن جا مرا دستگیر کردند. متهم این پرونده جنایی در آخرین جلسه دادگاه نیز به سوالات قضات دادگاه چنین پاسخ داد.

آیا شما با دیدن «ن-الف» (مقتول) از سوی دیگر خیابان به آن طرف رفتید؟ نه! چون ابزار فروشی و محل وقوع حادثه در یک مسیر قرار دارند.

مرحوم تا آخرین ضربه‌ای که زدید هیچ عکس العملی نشان نداد؟ فقط دستش را به کاپشن من انداخت، ولی نتوانست سر پا بایستد و روی زمین افتاد.

قبلا گفتید که ضربه اول را بالای پیشانی او زدید که عینکش افتاد؟ خیر! من گفتم به پشت سرش زدم که عینکش به همین دلیل افتاد.

نمی‌دانستید با دسته کلنگ به سر کسی بزنید جان خود را از دست می‌دهد؟ نه! نمی‌دانستم فقط می‌خواستم دهان او را ببندم!

پس از برگزاری جلسات دادگاه و در حالی که ارتکاب جنایت برای قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی محرز شده بود، آن‌ها با توجه به اقاریر صریح متهم و محتویات پرونده، دست به قلم بردند و رای خود را صادر کردند.

بنابر رای دادگاه که به امضای قاضی دنیادیده (رئیس) و قاضی مصطفوی (مستشار دادگاه) رسیده است؛ دادگاه با استنادات دقیق قانونی، رای به قصاص نفس داد و بدین ترتیب با اعتراض وکیل مدافع و متهم، این پرونده برای رسیدگی ویژه به دیوان عالی کشور ارسال شد، اما قضات باتجربه شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور نیز پس از واکاوی دقیق این پرونده جنایی، رای شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را مطابق با موازین شرعی و قانونی تشخیص دادند و مهر تایید بر آن زدند.

با اعلام نظر قضات دیوان عالی کشور، این پرونده جنایی برای اجرای حکم به دادسرای عمومی و انقلاب ارسال شد تا درس عبرتی برای افرادی باشد که هنگام خشم و عصبانیت تصمیم نگیرند و در بروز اختلافات خانوادگی یا حتی ناموسی از طریق مراجع قانونی مراحل دادرسی را طی کنند.

منبع: روزنامه خراسان

۰
نظرات بینندگان
  • ناشناس ارسالی در

    مرجع قانوننننننی اگه به شکایتش رسیدگی کرده بود که متهم را رها نمی کرد تا برود بعد از تجاوز به دخترش این مادر مرده را تهدید هم بکنه.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید