ستيزه با زيارت آستان مقدس بقيع به روايت زايران شيعه دوره قاجار

کد خبر : ۲۱۶۷۵
بازدید : ۱۶۰۲

زيارت آستان مقدس بقيع، در كنار انجام مناسك حج و زيارت مرقد مطهر حضرت رسول(ص)، جايگاه مهمي نزد شيعيان داشته است. اين زيارتگاه در دوره‌هاي مختلف تاريخي، با شرايط و مسائل گوناگوني روبه‌رو بوده است.

يكي از دوره‌هايي كه از زيارت بقيع در آن، گزارش‌هاي زيادي داريم، دوره قاجار است. زيارت اين مكان مقدس در اين دوره ابعاد تاريخي، اجتماعي و فرهنگي بسياري دارد. اين نوشتار، به بررسي دشواري‌هايي كه در اثر ستيز آشكار با زيارت اين آستان مقدس پديد آمده بود، مي‌پردازد. متاسفانه ستيز با اين زيارتگاه و زايران آن ابعاد مختلفي داشته است؛ از جمله: غربت و مهجور بودن مزارها، دشواري‌ها و محدوديت‌هاي زيارت، گرفتن ورودي و ماليات‌هاي ناعادلانه و ضرب و شتم زايران بقيع.

از نظر زايران، اين ستيزها با هدف منصرف كردن آنان از زيارت مزارهاي مقدس بقيع صورت مي‌گرفته است. در برابر زايران شيعي اين مزارها، مقاوم‌تر و مصمم‌تر مي‌شدند. در پايان نيز به كرامتي كه يكي از زايران از زيارت اين آستان مقدس ديده، اشاره شده است.
نوشتار حاضر خلاصه‌اي از كتابي در همين موضوع است كه به زودي منتشر خواهد شد.

آستان مقدس بقيع همواره از ديد ايرانياني كه زيارتگاه‌هاي امامان و حتي امامزادگان را در ايران با عظمت و شكوه ديده بودند، غربت خاصي دارد و همگي در يادداشت‌هاي خود به اين موضوع اشاره كرده‌اند. يكي از زايران ايراني دوره قاجار درباره زيارت بقيع مي‌نويسد: «امان! امان! از جور مخالفان. چه بقيعي؟ چه اماني؟ معني غربت، بقيع است. امام و صديقه طاهره در يك گنبد هستند. گنبد نقاشي و سه چهل‌چراغ هفت كاسه در سه طرف و يك لنترسبز وسط ضريح امام‌ها آويزان است؛ ... . براي مظلومي اين ائمه بسيار گريه كردم». زايري ديگر چنين نوشته است: «هر كس كه وارد آن بقعه شود از حقارت بقعه و صندوق مبارك، بي‌اختيار اشك ميريزد. روضه حرّبن رياحي كه در عراق عرب است، صد برابر از اين بقعه مبارك مجلل‌تر است»

و ديگري مي‌نويسد: «اصل بقعه شريفه كوچك است. ضريح مبارك هم چوبي و ساده است و در اول قبرستان واقع شده، ايوان و سرايي ندارد و در غايت غربت و كربت است». نايب‌الصدر شيرازي، زاير ايراني كه در سال ١٣٠٥هـ. ق/ ١٢٦٦هـ. ش به حج رفته، بناي چهار امام واقع در بقيع را با مرقد خلفاي نخستين مقايسه كرده و مي‌نويسد: «بعد از زيارت ائمه بقيع و جناب عبد‌الله - سلام‌الله عليهم - بسيار متاسف و متالم بودم كه صنمي قريش بايد چراغ و بناهاي رفيع داشته باشند، جناب بتول و سبط رسول و پدر بزرگوارش در شب چراغي نداشته باشند و آثار كهنه و بناي مختصري داشته باشند؛ افً لك يا دهر».زايران ايراني همچنين از اينكه شب‌ها براي گراميداشت مزارهاي بقيع، كسي اجازه چراغ روشن كردن در آنجا نداشت، گله‌مند بودند. زاير ايراني، ميرزا محمدعلي بروجردي كه در سال ١٢٦١هـ. ق/ ١٢٢٤هـ. ش، به زيارت بقيع مشرف شده بود، در اين‌باره مي‌نويسد: «و شب جز نور الهي كه به آن اجسام منور لامع است، ضوئي در آن مكان شريف ساطع نيست و ظاهر آن بقعه متبركه، چون باطن تاجيك و عجم بي‌غيرت، تاريك و راه بيان مدعا بسي باريك».

زايري ديگر نيز اشاره مي‌كند: «شب‌ها هم درب حرم محترم مزبور بسته است، بساط و چراغي ندارد». همچنين زاير شيعه هندي نيز در اين باره نوشته است: «به سبب عداوتي كه با حضرات ائمه دارند، از حق احترام جناب سيده و حضرت عباس(ع) هم چشم پوشيده، شب‌ها در آن قبه چراغي روشن نمي‌كنند مگر براي چند دقيقه. حتي وقتي بعضي از زايران شمع مي‌برند از آنها گرفته و خودشان روشن مي‌كنند و در آن قبه مي‌گذارند. همين كه زاير دلسوخته از آنجا برمي‌گردد، شمع را خاموش مي‌كنند. تنها يك غنچه كوچك
روبه روي مرقد جناب سيده و يك قنديل به موازات آرامگاه چهار امام(ع) و حضرت عباس(ع) آويخته‌اند.»

دشواري‌هاي زيارت و محدوديت‌ها
زايران شيعه بقيع در دوران قاجار، براي زيارت آن آستان مقدس دشواري‌ها و محدوديت‌هاي بسيـاري داشتـند. ترس از حمله يا تحقير يا عدم امكان زيارت ائمه(ع) به سبب بستن درب ورودي مرقد چهار امام در بقيع از جمله اين دشواري‌ها هستند. در گزارشي از سال ١٢٦١هـ. ق/ ١٢٢٤هـ. ش چنين آمده است: «پس از فتح باب مجال توقف محال و زبان از خواندن زيارت نامه مأثوره از شدت خوف ساكت، بلكه لال و به اعتقاد بعضي مرقد مطهر حضرت فاطمه سيد‌النساء سلام‌الله عليها در آنجا است و كسي جز زايران غريب سعادت زيارتش را ندارند». زايران شيعه حتي پس از پرداخت ورودي‌هاي ناعادلانه براي زيارت ائمه بقيع(ع) نيز نمي‌توانستند به راحتي و با آرامش مشغول زيارت گردند و چنان كه ميرزاعبدالغفار نجم‌الملك منجم باشي بيان كرده، زاير شيعي «بايد پنج قران بدهد و همين كه مدتي اندك آن جا ماند زيارت نخوانده به او مي‌گويند: «بيرون شو».

از سوي ديگر، بسته بودن متناوب درب مرقد چهار امام بقيع، براي زايران شيعي مشكل بزرگي بوده است. زايري ايراني در اين باره مي‌نويسد: «وضع غربت و كربت طوري هست كه روز مرخصي ما از مدينه طيبه، از صبح تا شام، اين حرم مبارك مسدود بود و موقعي كه براي وداع آمديم اجازه مرخصي بگيريم، درب حرم مبارك بسته بود. امكان تشرف به حرم نبود و آن خادمان مزبور همه روزها حاضر نبودند. مردم و اين بنده نيز از پشت درب حرم افتاديم و صورت به خاك آن آستان ملك پاسبان گذاشتيم، مرخصي خواسته، با دل دردناك و عقيده پاك از قبرستان بيرون آمده، روان شديم». زايري ديگر هم اشاره مي‌كند: «روزها تا ظهر، در بسته و خاطر زايران شكسته [است]». در گزارشي ديگر به سال ١٣٣١هـ. ق/١٢٩٢هـ. ش آمده است: «نزديك غروب هم درب حرم را مسدود مي‌نمايند». در گزارشي ديگر آمده است: «درب اين حرم شب‌ها تا صبح نيز بسته بوده است». بر اساس گزارش امين‌الدوله كه سال ١٣١٦هـ. ق/١٢٧٧هـ. ش به حج رفته بود، اين زيارتگاه هميشه بسته بوده است. زايران ايراني هر قدر كه اصرار به گشودن اين درب‌ها مي‌كردند، امكان زيارت را نمي‌يافتند؛ چنان كه در گزارش زايري ايراني چنين آمده است: «بعد از شام خوردن با چراغ، چند نفري آمديم كه به منزل برويم و آنها برگردند. به دروازهاي كه به بقيع ختم مي‌شود، رسيديم، بسته بود. در را زدند. پس از مدتي چند نفري سر از برج بيرون كردند، گفتند: در گشوده نمي‌شود، برگرديد! برگشتيم.»
گرفتن ورودي و ماليات‌هاي ناعادلانه
زيارت مزارهاي بقيع براي زايران شيعي همواره مستلزم پرداخت مبالغي گزاف و ناعادلانه به عنوان ورودي بوده است. در نوشته‌هاي زايران ايراني آمده است كه پيش از ورود به بقيع يا مقبره‌هاي مرتبط با ائمه اطهار(ع) در آن مكان مجبور به پرداخت اين مبالغ مي‌شدند. براي مثال، ميرزاعلي‌اصغرخان اعتمادالسلطنه كه سال ١٢٦٣هـ. ق/ ١٢٢٦هـ. ش به سفر حج رفته بود، مي‌نويسد: علاوه بر حرم چهار امام(ع) بقيع، در زيارت بيت‌الاحزان نيز «خادمان ائمه بقيع، هزار دينار از هر نفري مي‌گرفتند و اجازه زيارت مي‌دادند». زايري ديگر نيز نوشته است: در ورودي بقعه چهار امام در بقيع «دو نفر عرب ايستاده... ... از هر كسي كه مي‌خواست وارد بشود، پنج قروش گرفته، يك لنگه در را وا مي‌كردند تا اينكه حاجي وارد بقعه متبركه مي‌شد» و ديگري يادآور شده: « دم در روضه مباركه، دو نفر ملعون نشسته‌اند كه پس از گرفتن يك هزار دينار از هر نفر اجازه ورود مي‌دهند. اگر كسي از روضه بيرون بيايد و بخواهد دوباره داخل شود باز هم بايد يك هزاربدهد و اين محدوديت هم براي كم شدن زايران است؛ حال آنكه نمي‌دانند... ... كه مردم نه تنها يك هزاردينار بلكه صدهزار جان و سر هم در اين راه مي‌دهند. پس از پرداخت پول‌ها وارد روضه مبارك شده و زيارت كرديم و براي همه دوستان هم دعا كرديم.»

در مواردي، علاوه بر مبلغ ورودي، از زايران اشياي باارزش‌شان را هم طلب مي‌كرده‌اند. براي نمونه، گزارش يعقوب ميرزاي تبريزي كه سال ١٢٨٥هـ. ق/١٢٤٧هـ. ش بقيع را زيارت كرده در خور توجه و تكان‌دهنده است: «يكي از حاجيان خواست وارد روضه مبارك شود. در انگشتش نگين فيروزه‌اي داشت و براي عرب‌ها چيزي عزيزتر از فيروزه نيست. همين كه آن را در انگشت او ديدند، گرفتند. آن حاجي دستش را تكان داد و از دست او رهانيد. همان لحظه عرب پدر... حمله ور شده و چند تپانچه محكم بر صورت حاجي بيچاره زده و از دهان و دماغش خون جاري شد. چند حاجي ديگر دور او جمع شده اما نتوانستند از ترس حرفي بزنند و آن حاجي كتك خورده هم دست بلند نكرده، همچون گنهكاران راست ايستاده و براي شستن صورت خوني خود از حرم بيرون رفت و دوباره موقع برگشت مجبور به پرداخت ورودي شد.» ميرزا علي اصفهاني زاير ايراني بقيع به سال ١٣٣١هـ. ق/ ١٢٩٢هـ. ش توضيح مي‌دهد كه حاضران در بقيع «يك بليط مي‌دهند و يك مجيدي مي‌گيرند، اگر كسي نداشته باشد او را راه نمي‌دهند. » زاير ايراني ديگر به نام حسام‌السلطنه كه سال ١٢٩٧هـ. ق/ ١٢٥٩هـ. ش به حج رفته، در اين باره نوشته است: «روز عاشورا... بوابان بقعه مبارك، درب بقعه را بر حجاج مي‌بستند و به ضرب و شتم پول گرفته و سپس در را بازمي كردند».

زايري ديگر نيز مي‌نويسد: «خادمان آن جا كه اهل سنتند، به شيعيان اجازه زيارت نمي‌دهند مگر اينكه پنج قروش از آنها بگيرند. بعضي حتي به ندرت به عرب‌ها و هنديان تهيدست اجازه زيارت مي‌دهند. اما با عجم هاكه عرق مذهبي‌شان بيشتر است، دشمني كلي دارند و بدون گرفتن پنج قروش هرگز ايشان را راه نمي‌دهند». ميرزامحمدحسين فراهاني در سفرنامه حج خود به سال ١٣٠٢هـ. ق/ ١٢٦٣هـ. ش مساله دريافت ماليات‌هاي ناعادلانه از زايران را مورد توجه قرار داده و مي‌نويسد: «اما حجاج شيعه هيچ يك را... نمي‌گذارند داخل بقعه شوند مگر آنكه هر دفعه كه مي‌خواهند به زيارت بروند و داخل بقعه شوند‏، تقريبا از يك قران تا پنج شاهي به خادمان بدهند. زايري ديگر در همين باره نوشته است: « درب حرم محترم متصل از صبح تا غروب، دو سه نفر از اهل‌سنت نشسته‌اند، يك درب حرم باز است و لنگه ديگر بسته، هر كس بخواهد مشرف شود، معمول است نفري يك صاحب قران مي‌گيرند، اگر چه روزي ١٠ مرتبه باشد، اين قران بايد در هر دفعه داده شود، گاهي به ١٠ شاهي هم راضي بودند و منع نمي‌كردند.»

ميرزا عبدالغفار نجم‌الملك منجم باشي، زاير ايراني كه سال ١٢٩٦هـ. ق/ ١٢٥٨هـ. ش به سفر حج رفته، با جزييات بيشتري به اين موضوع اشاره كرده و مي‌نويسد: «در قبرستان بقيع، بقعه ائمه طاهرين عليهم السلام، بوابي دارد كريه المنظر، چماق به دست، غضب آلود، هر نفر ايراني كه خواهد به قصد زيارت داخل شود، با سختگيري بسيار يك صاحبقران از او مي‌گيرد و اگر آن شخص بخواهد روزي پنج مرتبه وارد شود، بايد پنج قران بدهد و همين كه مدتي اندك آن جا ماند زيارت نخوانده، گويد: «بيرون شو!». شخصي خواست روزي باني يك مجلس روضه در قبه مطهر ائمه شود؛ بواب مانع شده، مبلغ دو روپيه(معادل شش هزار دينار) داد تا اجازه اين كار به او داده شد». زايران شيعي آستان مقدس بقيع، موقع زيارت در معرض انواع تبعيض‌ها نيز بودند. ميرزامحمدحسين فراهاني اشاره مي‌كند از زايران اهل سنت مالياتي دريافت نمي‌شود و مانع زيارت آنها نمي‌شوند و منجم‌باشي مي‌گويد: «همه اين محدوديت‌ها و سختگيري‌ها براي عجم است و كسي با اعراب كاري ندارد.»

ضرب و شتم زايران بقيع
علاوه بر پرداخت ماليات و ورودي ظالمانه، تبعيض در زيارت و تحقير و توهين به زايران، گاه دربانان آنها را ضرب و شتم مي‌كردند. اين امر باعث ترس و وحشت زايران مي‌شد. براي نمونه، ميرزاعبدالحسين خان افشار كه در سال ١٢٩٩هـ. ق/ ١٢٦١هـ. ش به سفر حج رفته، در ضمن گزارش زيارت بقيع مي‌نويسد: «در برابر صندوق مبارك ايستاده‏، زيارت عاشورا را خوانده، اما اگر از عرب‌ها كسي مي‌ديد يا مي‌فهميد كه چه مي‌خوانم، از كشتن بنده به هيچ روي دريغ نمي‌كردند». يعقوب ميرزاي تبريزي كه در سال ١٢٨٥هـ. ق/ ١٢٤٧هـ. ش بقيع را زيارت كرده، مي‌نويسد: «به دليل ترس از عرب‌ها رفتن به زيارت بقيع براي همه حاجيان ممكن نيست». زايري ديگر نيز مي‌گويد: « آن ساعت كه ما مشغول زيارت بوديم، يكي از پدرسوخته‌ها ما را مسخره مي‌كرد و مي‌خنديد و يكي از حاجيان كه نگين فيروزه‌اي
بر انگشت داشت خواست وارد روضه مباركه شود. براي عرب‌ها چيزي عزيزتر از فيروزه نيست. همين كه فيروزه را در انگشت او ديدند آن را بيرون كشيدند. آن حاجي دستش را تكان داده و از دست او رهانيد. همان لحظه عرب پدر... حمله ور شد و چند تپانچه محكم بر صورت حاجي بيچاره زد و خون از دهان و دماغ وي جاري شد. چند حاجيان ديگر دور او جمع شدند اما نتوانستند كاري كنند. آن حاجي كتك خورده، هم دست بلند نكرد و همچون گنهكاران راست ايستاد وي پس از شستن صورت خوني دوباره به حرم برگشت و مجبور بود باز هم يك هزار بپردازد تا وارد حرم شود.»

زايران شيعي بقيع بر آن بودند كه اين اقدامات هدفي مشخص دارد و آن منصرف كردن زايران شيعي از زيارت آستان مقدس بقيع است. براي نمونه، يعقوب ميرزاي تبريزي، پس از شرح يكي از اقدامات زيارت‌ستيزانه كه در بقيع صورت گرفته بود، مي‌نويسد: «اين مورد را هم براي آن گذاشته‌اند تا مردم كمتر به زيارت بروند و ليكن نمي‌دانند... نه تنها يك هزار بلكه اگر صدهزار جان و سر هم بخواهند، دريغ نخواهند كرد». وي همچنين مي‌گويد: «بلي، اين عرب‌هاي مدينه منوره، اين بلاها را بر سر حاجيان عجم مي‌آورند. همه اين اذيت‌ها به دليل زيارت ائمه بقيع است تا شايد بسيار اذيت شده و كمتر به زيارت بروند. شكر خدا حاجيان هم با عزم و اراده‌تر شده و براي مثال، اگر روزي يك دفعه به زيارت رسول‌الله مي‌روند، در مقابل سه مرتبه ائمه بقيع را زيارت مي‌كنند و ابايي از اذيت عرب‌ها ندارند.»

توجه به اين نكته ضروري است مقاومت براي زيارت آستان مقدس بقيع، در كنار اعتقادات راستين زايران، ريشه در پيوند قلبي با ائمه معصوم(ع) دارد. گزارش‌هاي موجود از زايران بقيع نشان‌دهنده ارتباط روحاني آنان با ائمه مدفون، لذت معنوي فراوان از زيارت آن امامان و نيز كراماتي كه در جريان زيارت ايشان رخ داده، است. در پايان به يادداشت‌هاي فرهادميرزاي معتمدالدوله، زاير ايراني سال ١٢٩٢هـ. ق/ ١٢٥٤هـ. ش اشاره مي‌كنيم.

فرهاد ميرزا در اين يادداشت، به زيارت خود از مرقد چهار امام مدفون در بقيع و طلب شفاي خود از امام حسن مجتبي(ع) پرداخته و مي‌نويسد: «در كنار مقبره امام حسن(ع) بي‌اختيار با حالت عجز، پاي خود را به صندوق دراز كرده، عرض كردم: «يا ابن رسول‌الله! يا معدن الجود و السخا. انشدك بحق امك الطاهره الصديقه» كه من از تهران به قصد زيارت آستان جد بزرگوار تو و مادر صديقه تو آمده‌ام. پاي من مشكل دارد. تو را به حق مادرت قسم مي‌دهم اگر در اجل مهلتي است، پاي مرا شفا بده تا با اين پا به وطن مألوف نروم» وي همچنين مي‌گويد: «آن جمع بر اشك ريختن من حسرت مي‌خوردند‏، بل بر اشك من رشك مي‌بردند و من ضريح را به صريح در بغل داشته، شفا مي‌طلبيدم. الحمدلله كه شفاي عاجل عطا فرموده و در حق اين ذليل ترحم نموده، الم و ورم تا در مدينه بودم تمام شد و حركت بي‌ادبانه اين بنده ذليل، در آن آستان همايون به مغفرت مقرون گرديد.»

مبنع: روزنامه اعتماد

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید