مرثیه‌های داغ برای آتنا

مرثیه‌های داغ برای آتنا

در دو، سه روز گذشته تصویر «آتنا» بارها و بارها در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد. دختربچه معصومی که داغ مرگ غم‌انگیزش، ‌بردل میلیون‌ها ایرانی نشست و خشم عمومی جامعه ایرانی را از جنایت شرم‌آور قاتلش برانگیخت.

کد خبر : ۴۰۱۹۲
بازدید : ۱۶۳۸
مرثیه‌های داغ
برخی واکنش‌ها عاطفی و احساس برانگیز است و برخی دیگر انتقادی! اما در همه آنها یک نکته مشترک وجود دارد؛ انزجار از تکرار اتفاقاتی چنین که پیش از این برای ستایش، دختربچه افغان ساکن ایران رخ‌داد و این بار برای آتنا. با این حال شاید واکنش‌ها در این موقعیت تلنگری به حساب می‌آید برای پیدا کردن راه حل.
به گزارش دنیای اقتصاد، در دو، سه روز گذشته تصویر «آتنا» بارها و بارها در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد. دختربچه معصومی که داغ مرگ غم‌انگیزش، ‌بردل میلیون‌ها ایرانی نشست و خشم عمومی جامعه ایرانی را از جنایت شرم‌آور قاتلش برانگیخت.
در این مدت تصاویر مختلفی از آتنا در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و بسیاری از چهره‌های فرهنگی و هنری نیز همپای مردم، به این اتفاق سیاه، واکنش نشان دادند. برخی واکنش‌ها عاطفی و احساس برانگیز است و برخی دیگر انتقادی! اما در همه آنها یک نکته مشترک وجود دارد؛ انزجار از تکرار اتفاقاتی چنین که پیش از این برای ستایش، دختربچه افغان ساکن ایران رخ‌داد و این بار برای آتنا. با این حال شاید واکنش‌ها در این موقعیت تلنگری به حساب می‌آید برای پیدا کردن راه حل. آنچه می‌خوانید اندوه‌نوشته‌های ستاره هاست درباره مرگ آتنا.

پرویز پرستویی: از مرگ «آتنا» خیلی شاخ در نیاوردم! امیدوارم از این ناامنی در جامعه ما جلوگیری بشه و با این افراد که نمی‌دونم اسمشون و چی باید گذاشت برخورد جدی بشه / نمی‌دونم / بگم / مرگ ناگهانی ! / بگم / این جنایت! / بگم / این ناجوانمردی که در حق آتنا شده رو به خانواده آتنای عزیز تسلیت می‌گم!/ نمی‌دونم بگم/ این مرگ دلخراش رو به ملت ایران تسلیت می‌گم!/ چون کافیه یه لحظه فکر کنیم آتنا فرزند خودمان بوده........../ البته من خیلی شاخ در نیاوردم / چون ده سال کارکردن در دستگاه قضایی اونهم در دادگاه جنایی/ شاهد قتل‌های عجیبی بودم.......حتی بدتر از قتل آتنای عزیز.../ امیدوارم از این ناامنی در جامعه ما جلوگیری بشه و با این افراد که نمی‌دونم اسمشونو چی باید گذاشت برخورد جدی بشه و به اشد مجازاتشون برسند. اگرچه دردی رو از خانواده آتنا کم نمی‌کنه./ به هرحال این فاجعه رو به خانواده آتنا و ملت ایران تسلیت می‌گم / روح آتنای پاک و مظلوم شاد وصبر برای خانواده محترم و داغدیده اش.......

محسن تنابنده: «حیف زیباییت، حیف مظلومیتت.»

نوید محمدزاده: «قلب آدم به درد می‌آد انسانم آرزوست.»

حمید فرخ‌نژاد: «من دلم سخت گرفته است.»

مینا ساداتی: «تسليت به تمام ايرانيانی كه هنوز برای انسانيت ارزش قائل هستند.»

ترلان پروانه: «آتناى خوشگل دوست‌داشتنى. يكمى زود بود برات براى فهميدن اينكه دنيا به قشنگى لبخندت نيست.. دنيا به قشنگى عروسك‌هات نيس.. آدما مثل پدر و مادرت برات دل نمى‌سوزونند. زود بود كه روى كثيف دنيارو ببينى. هميشه مي‌گفتن هيچ‌وقت دير نيست، براى تو هم خيلى زود بود هم خيلى دير شد. تسليت به خانواده اصلانى.»

تهمینه میلانی: تسلیت به خانواده محترم اصلانی برای این گل کوچک پرپر شده./ داغی بردل که هرگز پاک نخواهدشد. مسوولان محترم، مشکلات و بیماری‌های روحی، روانی جامعه را دریابید

تینا پاکروان: از همان روزی که دست حضرت قابیل/ گشت آلوده به خون حضرت هابیل / از همان روزی که فرزندان آدم، زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید / آدمیت مرده بود / گرچه آدم زنده بود/ بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت/ قرن‌ها از مرگ آدم هم گذشت/ ‌ای دریغ/ آدمیت برنگشت/ کاش خبر سالم به خانه رفتنت را به هم وطنانم می‌دادم.زیبا خانوم.آتنای نازنین تسلیت ایران

صابر ابر: برای آتنا... که گم شد! در وحشِ انسانیت، مثلِ خیلی‌های دیگر که هر روز تجربه‌ای از خشونت به دیگران و خود دارند، خشونت‌های پنهان کمتر از خشونت‌های آشکارِ این روزها نیست، تصویر آتنا تا ابد جلوی صورتمان باشد...

گاهی باید همینقدر واقعی دنیا را دید، همینقدر بی‌پرده، باید با جامعه واقعی بود ... باید با جامعه واقعی بود ، شاید بشود کمی آرامش کرد، وقتی نگاهش نمی‌کنیم وقتی به دروغ تعریفش را می‌کنیم، او هم بی‌امان می‌تازد و در شبهایش می‌کشد،زن‌های آسیب دیده را تند و خشمگین و نامهربان می‌کند، پل‌های نیایش را پر از معتاد می‌کند و ... او ترسی از این همه نابودی ندارد.»

زخمی در جامعه عصب سوخته
رخشان بنی اعتماد: سال‌ها پیش به عیادت زن جوانی که خودسوزی کرده بود رفتم. شدت جراحتش بسیار بالابود. شوکه شدم از صورت خندان و بی‌نشان از هیچ دردش که تنها بخش پانسمان نشده همه بدن سوخته او بود. به راحتی حرف می‌زد و انگار می‌خواست به زبان بی‌زبانی به من بفهماند که خوشحال است از اینکه تلاشش برای خودکشی بی‌اثر مانده و زنده است. خوش باورانه به دکتر معالجش گفتم که چه معجزه‌ای! حالش که خوب است و درد ندارد. جواب دقیق تخصصی دکتر به یادم نیست ولی واژه «عصب سوخته» از لابه‌لای حرف‌هایش هرگز از یادم نرفت؛ چون دو روز بعد زن جوان مُرد...

جامعه ما «عصب سوخته» شده، زخمی و زخم خورده از دردهایی که تا عمق استخوان و رگ و پِی‌‌هایمان را به آتش کشیده، اما انگار نباید همچنان واقعیت را باور کنیم. باور کنیم که جامعه نیاز جدی و عاجل به آسیب‌شناسی اجتماعی دارد. باور کنیم که زیر نقابی دروغین چه تعفنی از امیال سرکوب‌شده و جواب نگرفته غلیان می‌کند.
باور کنیم که نادیده گرفتن نیاز‌ها و نبود امکان برای تخلیه فشار غرایز طبیعی می‌تواند هر انسان کم ظرفیتی را به هیولای دریده و افسارگسیخته‌ای مبدل کند. باور کنیم آموزش‌های هشداردهنده از سنین کودکی یک ضرورت است و تا حد بسیار زیادی می‌تواند این طفل معصومان را از خطر آزار محافظت کند.
باور کنیم سیستم آموزشی مطیع پرور و فرمانبرداری استقلال شخصیتی و «نه» گفتن را از کودکان ما گرفته است. باور کنیم که سرپوش گذاشتن بر واقعیت‌های هولناک هر روزه و تکرار شونده در جامعه و ماله کشیدن بر حفره‌های عمیق موجود، نیاز به جراحی‌های جدی برای راهکارهای عاجل دارد.

واقعیت است که «عصب سوخته» شده‌ایم. از تکرار مصیبت‌های مکرر و مکرر... و نه بی‌قیدی و بی‌دردی. جواب نگرفته از چرایی یک فاجعه، مصیبتی دیگر بر سرمان هوار می‌شود. تا زمانی که به مصداق اسم هوشمندانه فیلم پوران درخشنده، «هیس، دختر‌ها فریاد نمی‌زنند» و اثبات این واقعیت که «هیس، پسر‌ها هم نباید فریاد بزنند» و «هیس، فریاد که هیچ، هیچکس حق طرح سوال، حق اعتراض، حق آموزش مراقبت‌های دفاعی لازم به بچه‌های در معرض آسیب، باسونامی غرایز فروخفته و سرکوب شده کمین‌گرفته در هر کوچه، پس کوچه‌ای را ندارد». (هیس، موضوعات کوچکی مثل «آتنا» را بزرگ نکنید، کارهای بزرگ‌تر فرهنگی مثل لغو مجوز کنسرت و توقیف فیلم‌های سینمایی و... در اولویت است).

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید