فیلم عرق سرد؛ فراتر از روایت افروز
«عرق سرد» با پسزمینه اجتماعی خود درباره مسائل زنان در جامعه امروز و قوانین کشور خود را پیش میبرد، اما لایههای عمیق روانکاوانه نیز نباید فراموش شود. توجه به «میل یک زن»، اهمیت آن، هویت فردی و اساسا زنانگی در زیرلایههای فیلم پنهان شده و مساله اساسی «عرق سرد» است.
کد خبر :
۶۳۸۳۶
بازدید :
۲۱۳۸
«عرق سرد» دومین اثر سهیل بیرقی، قصه کاپیتان فوتسال بانوان ایران به نام افروز را روایت میکند که همسرش با نام یاسر او را ممنوعالخروج کرده است. همین یک خط کافی است تا ما را یاد داستانی بیندازد که چند سال پیش سر و صدای زیادی به پا کرد. داستانی که به اندازه کافی مستعد دمدستی، زرد، شعاری و به عبارت بهتر بیارزش شدن دارد.
اما تکلیف بیرقی با داستان و خودش کاملا مشخص است. او با هوش خود، این مساله را تشخیص داده و با دوری از خودنمایی و ادا و اطوار، داستان را پیش میبرد.
برای مثال، فیلم «خشم و هیاهو»ی هومن سیدی را به یاد بیاورید که آن فیلم هم از یک داستان واقعی بهره میبرد، اما در لحظه به لحظه فیلم سایه داستان واقعی بر فیلم دیده میشود.
بیرقی از این مرحله عبور کرده و داستان را از آنِ خود میکند. کارگردان با دوری جستن از حرکات بیثمر دوربین و تزریق امور زائد، یک داستان سر پا و ظریف را روایت میکند.
معرفی یاسر در فیلم بسیار زیرکانه اتفاق میافتد و بستری مناسب برای خلق یک شخصیت پیچیده فراهم میکند. جایی که اتفاقا ما او را نمیبینیم و تنها با ایجاد وحشت در افروز با کوباندن اتومبیل خود به اتومبیل افروز، حدس میزنیم که با یک مرد متحجر و دیوانه طرف هستیم. اما پس از آن یک مرد خندان را در استودیوی صدا و سیما روبهروی ما ظاهر میشود که با برنامههای تلویزیونی مشابه مو نمیزند، برنامههایی که هر روز شاهد آن هستیم.
معرفی یاسر در فیلم بسیار زیرکانه اتفاق میافتد و بستری مناسب برای خلق یک شخصیت پیچیده فراهم میکند. جایی که اتفاقا ما او را نمیبینیم و تنها با ایجاد وحشت در افروز با کوباندن اتومبیل خود به اتومبیل افروز، حدس میزنیم که با یک مرد متحجر و دیوانه طرف هستیم. اما پس از آن یک مرد خندان را در استودیوی صدا و سیما روبهروی ما ظاهر میشود که با برنامههای تلویزیونی مشابه مو نمیزند، برنامههایی که هر روز شاهد آن هستیم.
این دو صحنه تکلیف مخاطب را با کاراکترهای فیلم روشن میکند و او را سمت افروز هل میدهد. اما صحنه فوقالعاده بهجای فیلم، تنهایی افروز و یاسر در خانهشان است که بده بستانهای اندازه و شاید ترسناک و حتی خشن آنها که به صحنه مسواک زدن افروز -با تاکید و مکث- ختم میشود، کمی از پیچیدگیهای این دو شخصیت را برای مخاطب ارایه میکند و دوباره دانه حدس و گمان را در ذهن مخاطب میکارد و او را تا برداشت نهایی دنبال خود میکشد.
اما صحنه دادگاه این اجازه را به یاسر میدهد که نه در مقابل قاضی بلکه در برابر مخاطب از خود دفاع کند و حقایقی را بر زبان بیاورد که مخاطب از سمت او نیز داستان را ببیند و درک کند. اینجاست که میتوان دلیل لجاجت یاسر را متوجه شد. او به قاضی -مخاطب- میگوید که یک سال پیش به درخواست افروز و مشاورشان، پذیرفته که ۶ ماه از هم دور باشند، اما این بازه بدون هیچ نتیجهای دو برابر شده است.
در این ۶ ماه دوم نیز یاسر تلاش کرده است با مشاورشان صحبت کند، اما گویا روانشناسی در کار نبوده و همه اینها نقشهای بوده که یاسر فاصله خود را با رابطه افروز و مسیح (همبازی و همخانه افروز) حفظ کند.
در اینجا تمامی گرههای روابط ظریف و پیچیده افروز و مسیح باز میشود. همین امر موجب شده یاسر دیگر به همسر خود اطمینان نکند و نگران از فرار افروز و مسیح به اسپانیا به بهانه قرارداد با تیم خارجی از خر شیطان پایین نیاید.
این اجازه به کاراکتر مرد برای بیان خویش، موجب شده است تا عرق سرد در کنار فیلمهای فمینیستی این روزها که پر
هستند از سطحینگری و شعار قرار نگیرد و در مقابل به فیلم کلیدی در این زمینه بدل شود.
«عرق سرد» با پسزمینه اجتماعی خود درباره مسائل زنان در جامعه امروز و قوانین کشور خود را پیش میبرد، اما لایههای عمیق روانکاوانه نیز نباید فراموش شود. توجه به «میل یک زن»، اهمیت آن، هویت فردی و اساسا زنانگی در زیرلایههای فیلم پنهان شده و مساله اساسی «عرق سرد» است.
«عرق سرد» با پسزمینه اجتماعی خود درباره مسائل زنان در جامعه امروز و قوانین کشور خود را پیش میبرد، اما لایههای عمیق روانکاوانه نیز نباید فراموش شود. توجه به «میل یک زن»، اهمیت آن، هویت فردی و اساسا زنانگی در زیرلایههای فیلم پنهان شده و مساله اساسی «عرق سرد» است.
در نظر بگیرید یاسر به یک انسان مدرن و منطقی تبدیل شود، مسائل فدراسیون حل شود و اساسا قانون پشت افروز بایستد و یاسر را از بازی بیرون بیندازد. آیا دیگر مساله حل شده است؟ مساله اساسی رهایی زن و میل زن است که «ساختار ذهنی منتج از فرهنگ» او را زندانی کرده است.
این ظرافتهای داستانی «عرق سرد» را از یک ایده ژورنالیستی فراتر میبرد. فیلم دال مرکزی را در ظاهر اشکالات مواد قانونی و شاید ظلم به زن مطرح کرده، اما آن را دستاویزی قرار داده است تا به مسائل پیچیدهتر و بغرنجتر زنان بپردازد. «عرق سرد» فیلمی محترم در این روزهای سینمای ایران است که کارگردان آن دقیقا میداند چگونه یک ظاهر ساده و باطن عمیق را پیوند بزند و حرف خود را مانند سیلی به صورت مخاطب نزد.
استفاده از دوربین قصهگو در اینجا و دوری از حرکتهای بیجا موجب شده است لایه معنا آرامآرام خود را به لایه روایت برساند؛ اتفاقی که در کمتر فیلمی رخ میدهد و این نشانه استعداد سهیل بیرقی است که اشتیاق را در دل بیننده برای فیلم بعدی خود حفظ میکند.
۰