ماجرای سه افشاگری ایرانی
در یک سال گذشته هیچ افشاگری پراهمیت موفق و ختم به خیر شدهای را در رسانهها و سایتهای داخلی نمیبینید. معمولا یا زود سروته ماجرا هم آمده یا خبرنگار مربوطه سر از محاکم قضایی در آورده است. در حوزه سینما، ورزش، هلدینگهای اقتصادی، خودروسازی، بانکها، تجار، بازار و... دهها و دهها پرونده مهم دیگر وجود دارند که نیازمند خبرنگارانی هستند که تا ته ماجرا بروند. اما فعلا خبری نیست.
کد خبر :
۶۴۷۸۵
بازدید :
۴۸۸۷۶
ژورنالیسم افشاگرانه سختترین شکل روزنامه نگاری در دنیاست. در رویارویی مستمر با شکایتهای قضایی در کشور ما معمولا این شیوه با کلی دیوار و مانع روبه رو میشود و در فضایی پر ابهام به جایی میرسد که معمولا چیز چندانی برای اثبات باقی نمیماند و شما به عنوان روزنامه نگار رو در روی وکلای زیر دستی قرار میگیرید که آماده اند با حربه «آبروی مومن» شمارا گوشه رینگ بیندازند.
برای همین است که شما در یک سال گذشته هیچ افشاگری پراهمیت موفق و ختم به خیر شدهای را در رسانهها و سایتهای داخلی نمیبینید. معمولا یا زود سروته ماجرا هم آمده یا خبرنگار مربوطه سر از محاکم قضایی در آورده است. در حوزه سینما، ورزش، هلدینگهای اقتصادی، خودروسازی، بانکها، تجار، بازار و... دهها و دهها پرونده مهم دیگر وجود دارند که نیازمند خبرنگارانی هستند که تا ته ماجرا بروند. اما فعلا خبری نیست.
همین یکی دو ماه پیش بود که در لندن دو فعال رسانهای مجموعهای از افشاگریهای متهورانه را علیه شبکههای ماهوارهای فارسی زبان راه انداختند. علیزاده و کمالی دهقان و پای ماجرا هم تا آخر ایستادند.
آخر هفته گذشته رسانههای داخلی شاهد دو سه موج افشاگری سنگین بودند. خوشحال نباشید. آن قوانینی که بالا خدمتتان عرض کردیم خیلی مخدوش نشدند. انتشار روایت محمد بلوری حادثهای نویس ۸۲ ساله مطبوعات ایران از قتلهای زنجیرهای پاییز ۷۷ خیلیها را بهت زده کرد.
بلوری را پدر ژورنالیسم حادثهای میخوانند و او این بار بی پرده همه چیز را به روی دایره ریخته است ... به خصوص داستان یک فروشنده اتومبیلهای لوکس که راز ضیافتهای استخر زعفرانیه را در جمعهای خصوصی افشا میکند و کار به قتل سنگدلانه او میرسد!
شاید کسوت و جایگاه بلوری و فاصله بیست ساله با ماجرای قتلهای زنجیرهای باعث شده تا او اینگونه بی پروا خاطرات خود را به روی دایره بریزد. در ایران جمعه او را اینگونه معرفی کرده اند: محمد بلوری بنیان گذار صفحه حوادث کشور در روزنامه کیهان، پدر حادثه نویسی و استاد بسیاری از اساتید روزنامه نگاری ایران. بنیان گذار پاورقی و داستان نویسی مطبوعاتی. فیلم «شوهر آهو خانم» و بسیاری از داستانهای جذاب جنایی دیگر براساس نوشتههای محمد بلوری شکل گرفت.
به هر حال روایت بلوری از سه ماه دلهره آور در تاریخ معاصر ایران که به مرگ داریوش و پروانه اسکندری، محمد مختاری و رضا پوینده ختم شد در ژورنالیسم افشاگرانه ایرانی باقی خواهد ماند.
اما یک رسانه دیگر وابسته به دولت کار عجیب تری کرد و با افشین پرورش ژورنالیست مهاجر ایرانی در حوزه هنرهای تجسمی یک مصاحبه ویدئویی بلند انجام داد. پرورش قریب به یک دهه است که به یک مبارزه تک نفره علیه اختلاس و کلاهبرداری و تقلب در عرصه هنرهای تجسمی و ادبی دست زده است.
او بسیاری از بزرگان نقاشی و مجسمه سازی ایران را به تقلب و جعل طی سه دهه گذشته متهم کرده است. اینکه مثلا آثار قدیمی نقاشی ایران را به عنوان متخصص ترمیم و مرمت در اختیار میگرفتند و بعد با کپی برداری از آن، اصل را نگه داشته و نسخه جعلی را راهی موزه رضا عباسی یا موزه هنرهای معاصر میکردند؛ و آن نسخه اصلی از حراجیهای بزرگ و کلکسیونرهای مشهور اروپایی و آسیایی سر در میآورد!
پرورش در میانه این نبرد پرسروصدا از حوزه ادبیات هم غافل نشده و یکی از بزرگترین نهضتهای فضای مجازی را علیه یغما گلرویی به راه انداخت تا او را متهم به سوءاستفاده و جعل در ترجمه اشعار کند، اما اصل ماجرای او و سایت پربازدیدش مربوط به عرصه هنرهای تجسمی است و در همین ماجرای نمایشگاه ناکام خانم تهمینه میلانی به همه نشان داد که چگونه میتواند نامهای مشهور عرصه فرهنگ ایران را با کوچکترین لغزش به خاک سیاه بنشاند.
بیشتر بخوانید: ماجرای جنجال نقاشیهای "تهمینه میلانی"
شاید جالب باشد برایتان که پول در گردش در حوزه نقاشی و گالریها و مجسمه سازیها و خطاطیها در حال حاضر قریب به ۳ هزار میلیارد تومان برآورد میشود. پرورش با تکیه بر مدارکی که به دست آورده از همان راه دور به افشاگری علیه نامدارانی مثل آغداشلو، تناولی، سمیع آذر، نامی، مافی و... دست زد و آنها را به کپی برداری و خیانت در امانت متهم ساخته است.
مشکل اینجاست که این نامهای پرآوازه از محبوبیت چشمگیری در ژورنالیسم اصلاح طلبانه برخوردارند و برای همین معمولا کسی دنبال صحت و سقم افشاگریهای افشین پرورش نمیافتاد. اما بخش ایرنا پلاس این جرأت را به خرج داد تا دختر جوانی به مصاحبهای از راه دور با پرورش دست بزند و او داستانهایی شگفت انگیز درباره نمایشگاه خانم تهمینه میلانی (که از قرار نقاشیهایش شباهتهای شگفت انگیزی به آثار یک خانم نقاش مشهور بین المللی داشت)، داستان مواجهه اش با آیدین آغداشلو در مونترال و تقاضایی که نقاش معروف ایرانی از او داشته تا دیگر افشاگری نکند و همین طور جزئیات پرونده یک میلیون دلاری شش مجسمه کوچک، اما جنجالی پرویز تناولی را برای ما روایت کند.
این مصاحبه طولانی همچنان در فضای مجازی موجود است. چقدر دلمان برای این سبک ژورنالیسم گستاخ تنگ شده بود.
اما افشاگری آخر! ماجرای دیگری دارد. لیلا بوشهری بازیگر ۴۳ ساله نه چندان مشهور ایرانی، در گفتگو با یک تلویزیون اینترنتی، پشت پرده (!) انتخاب ریحانه پارسا برای سریال پدر را افشا میکند! و با کلماتی زهردار او را یک "کافه چی خوش چهره" خطاب میکند که استعداد بازیگری هم نداشته و به خاطر انصراف بازیگر اصلی سریال ناگهان به این سریال راه یافته و حالا هم مشهور شده. خب این همان بخش از ژورنالیسم افشاگرانه است که به رغم ابتذال نهفته در آن معمولا مشکلی به لحاظ حقوقی ایجاد نمیکند و در فضای اینترنتی کلی خواهان و مشتری دارد.
منبع: هفت صبح
۰