سفر به جنوب؛ مرهمی برای زخم‌ها

سفر به جنوب؛ مرهمی برای زخم‌ها

زینت همچنان رنگی می‌پوشد، جسور است و لحظه‌ای نمی‌نشیند. مدام به دنبال ایده‌های جدید؛ از ساخت باغ‌های آیینی تا تولید و فروش صنایع دستی زنان جنوب است. بهورزی که روزی در شورای شهر خدمت می‌کرده و اکنون اقامتگاه بوم‌گردی راه انداخته، حتما چشم‌انداز‌های متنوعی برای آینده پیش‌رو دارد. آنچه در تمام مسیر نسبت به آن ثابت‌قدم بوده همین یک جمله است: «کارکردن آن‌قدر‌ها هم سخت نیست، باید تلاش کنی و مصمم باشی، همین!»

کد خبر : ۶۷۵۲۶
بازدید : ۱۲۴۴
سفر به جنوب؛ مرهمی برای زخم‌ها زهرا عمرانی | بهمن‌ماه و تعطیلات پیش‌رو، معمولا ما اهالی پایتخت و استان‌های شمالی و غرب کشور را به فکر سفر به جنوب و کشف طبیعت بی‌نظیر آن خطه، همدم‌شدن با مردم خونگرم و تن‌زدن به زلال آب خلیج‌فارس می‌اندازد.
مواجهه با مردمان جنوب از خرمشهرِ خوزستان تا چابهارِ سیستان‌وبلوچستان، برای من همیشه مواجهاتی بوده استثنائی و سرشار از زنانی با لباس‌های محلی، دلی پاک و عزمی سرشار برای ساختن زندگی.
انگار رنگ و طرح لباس‌ها، نشانی است از این‌همه شور زندگی که در این زنان جاری است، جالب آنکه، زنان جنوب هنگام حضور در جلسات جدی پایتخت نیز، با همان لباس‌های رنگی محلی، زمختی و خشکی جلسات را با رنگ و شور زندگی تلطیف می‌کنند.
همین رنگ و شور بود که اول‌بار توجه مرا به زینت جلب کرد، وقتی با لباسی سرتاپا صورتی با زری‌دوزی‌های براق، در جلسه‌ای که در دانشگاه علامه‌طباطبایی درخصوص کارآفرینی برگزار شده بود، حاضر شد. دست بالا کرد و از سهل‌شدن چالش‌ها در مقابل عزم و پشتکار حرف زد. اصرار داشت که کارکردن آن‌قدر‌ها هم سخت نیست، باید تلاش کنی و مصمم باشی، همین!

زینت از دل خلیج‌فارس آمده، روستای سلخ در قشم، جوانی پرماجرایی داشته و حالا که ۵۰ را پشت‌سر گذاشته، انگار آرام‌تر و پخته‌تر، اما همچنان پرشور و مصمم، می‌کوشد تا بر محیط اطرافش تأثیر بگذارد. مانند بسیاری از روستا‌های دیگر کشور، در دهه ۵۰، روستای زینت تنها یک دبستان داشت و بچه‌های روستا ناچار بودند برای تحصیلات راهنمایی و دبیرستان، به روستا‌های مجاور بروند. از طرفی نزدیک‌ترین درمانگاه هم تا روستای زینت، ۶۵ کیلومتر فاصله داشت، برای همین، زینت در همان خردسالی، به تشویق پدرش که به طب سنتی مشغول بود، تزریقات و پانسمان را فراگرفت تا وردستی باشد برای پدر و کمکی برای اهالی روستا.
بعد از پایان دبستان، در ۱۱ سالگی، زینت هر روز ساعت چهار صبح در روستای سلخ، کنار جاده می‌ایستاد تا با موتور، کامیون یا هرچه می‌شد خود را به مدرسه روستای لافت برساند؛ یک مدرسه راهنمایی پسرانه که زینت تنها دختر آن بود، هرچند شاگرد اول و درس‌خوان بود، اما در نیمه‌های زمستان، سختی مسیر باعث شد از خیر مدرسه بگذرد، خصوصا که خواستگاری هم پیدا شده بود و زینت عید همان سال در ۱۲ سالگی به خانه شوهر رفت.
با وجود مخالفت‌های خانواده همسر با کارکردن زینت، او همچنان به درمان سرپایی بیماران می‌پرداخت و رفته‌رفته مامایی را فراگرفت. ۱۴ ساله بود که پسر اول و در ۱۸ سالگی فرزند سومش به دنیا آمد. در همان سال یک پزشک، از شهر به روستای سلخ رفته بود و از آنجا که زینت، مجوز و تحصیلات مربوط به درمان را نداشت، او را از تزریقات یا هر کار درمانی دیگری منع کرد، اما هم‌زمان به زینت پیشنهاد می‌کند که برای ادامه کار دوره آموزشی بهورزی را بگذراند. طبیعتا زینت با همت بلندی که داشته، می‌پذیرد و با وجود داشتن سه فرزند کوچک در خانه، به تنهایی سوار قایق شده برای گذراندن دوره به بندرعباس می‌رود و به‌این‌ترتیب تبدیل می‌شود به بهورز منطقه سلخ و ۶۰ روستای دیگر قشم.
پوشیدن لباس سفید فرم در بهداری، سبب می‌شود که زینت اولین زنی در منطقه باشد که برقع از صورت برمی‌دارد و این اقدام، سرآغازی است برای طردشدن و چالش‌های او در مواجهه با محیط سنتی که از یک طرف در محل کار خدمات زینت را قدر می‌دانسته و از طرفی در جامعه و رفت‌وآمد‌های خانوادگی، او فردی طردشده و سرکش به شمار می‌آمده [۱]. این جدال ۱۰ سالی طول می‌کشد؛ ۱۰ سال زمان تا جامعه محلی زینت را همان‌گونه که هست بپذیرد و ارج نهد؛ ۱۰ سالی که زینت با وجود طعنه‌ها و بی‌مهری‌های هرروزه، هر صبح سر کارش حاضر می‌شد و می‌کوشید تا مرهمی بر زخم‌های مردم جامعه بگذارد.
حاصل این صبوری، اقبال مردم به زینت در انتخابات شورای شهر و روستا در سال ۱۳۷۷ بود. او اولین زن جزیره قشم است که وارد شورا می‌شود و تا امروز تنها زن جزیره قشم است که از میان ۲۳۰ مرد کاندیدا و در ۶۲ روستای قشم، بیشترین رأی را بین همه کاندیدا‌ها می‌آورد. از آن سال تا امروز ۲۰ سال گذشته است؛ ۲۰ سالی که برای زینت، مهاجرت از روستا و بازگشت داشته، فرزندانش ازدواج کرده‌اند و او حالا، چون مادر جزیره، خانه‌اش را به مهمانسرایی برای گردشگران تبدیل کرده است؛ ۲۰ سالی که ذکرش در ستونی و نوشته‌ای دیگر خواهد آمد.

زینت همچنان رنگی می‌پوشد، جسور است و لحظه‌ای نمی‌نشیند. مدام به دنبال ایده‌های جدید؛ از ساخت باغ‌های آیینی تا تولید و فروش صنایع دستی زنان جنوب است. بهورزی که روزی در شورای شهر خدمت می‌کرده و اکنون اقامتگاه بوم‌گردی راه انداخته، حتما چشم‌انداز‌های متنوعی برای آینده پیش‌رو دارد. آنچه در تمام مسیر نسبت به آن ثابت‌قدم بوده همین یک جمله است: «کارکردن آن‌قدر‌ها هم سخت نیست، باید تلاش کنی و مصمم باشی، همین!»

۱- ذکر این جدال به خوبی در کتاب گرگ‌ومیش راه به قلم ابراهیم مختاری آمده است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید