ایران یا کره‌شمالی؛ مسئله ترامپ چیست؟

ایران و کره‌شمالی از این نظر مورد کینه غرب قرار گرفته‌اند که در زمینه این تکنولوژی‌ها دست به تولید سلاح‌های مشابه زده‌اند که از دید غرب نوعی «فضولی» به حساب می‌آید.

کد خبر : ۶۸۶۹۷
بازدید : ۱۰۰۳۸
احمد عظیمی‌بلوریان | رویکرد ترامپ به ایران و کره و کشور‌های خاورمیانه دو جنبه کاملا روشن دارد؛ نخست هم‌راستایی دید ترامپ با همه رؤسای جمهوری پیشین آمریکا نسبت به کشور‌های در حال توسعه در ۵۰، ۶۰ سال گذشته. همه رؤسای جمهوری آمریکا با توسعه صنعتی در خاورمیانه و خاوردور - به‌خصوص در زمینه‌های ایجاد و توسعه صنایع سنگین و تسلیحاتی- مخالف بوده‌اند. دوم نحوه عمل و گفتار آن‌ها در همین زمینه است.
برخی از آنان مانند اوباما که باهوش‌تر و سیاست‌مدارتر از ترامپ بودند، کمتر در گفتار، اما بیشتر در رفتار و کردار مخالفت خود را بروز می‌دادند. برخی دیگر - مانند نیکسون و ترامپ- ذهنیات خود را بسیار روشن و به گونه‌ای اغراق‌آمیز بیان کرده و می‌کنند. ترامپ در این زمینه برجسته‌تر از اسلاف خود عمل می‌کند. رفتار، گفتار و کردار رؤسای جمهوری آمریکا استانداردشده نبوده و نیست.

هر یک از آن‌ها ویژگی‌های خود را داشته و دارند. اما همه در هدف کلی سیاست آمریکا کمابیش یکسان عمل می‌کنند؛ این هدف حفظ برتری مطلق آمریکا نسبت به همه کشور‌های موسوم به جهان سوم و برتری نسبی نسبت به اروپا و روسیه است. روزی که نیکسون، معاون آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲ به ایران آمد، ایران و روسیه نسبت به احداث صنایع ذوب‌آهن در اصفهان به توافق عملی رسیده بودند.
نیکسون به شدت با این توافق مخالفت می‌کرد. مفهوم مخالفت او این بود که خاورمیانه نباید صنعتی شود؛ باید نفت بفروشد و نیاز‌های خود را از غرب تأمین کند. اروپا در کلیات این قضیه با آمریکا همراه است. رشد تکنولوژیکی در خاورمیانه و خاوردور حاصل رقابت اروپا، روسیه و آمریکا با یکدیگر است. یک نمونه بارز این زمینه تولید خودرو است. خودروسازی در غرب روی مدل‌های سالانه تولید می‌شود.
با آمدن مدل جدید خودرو، مدل سال پیش از آن در بازار از رونق می‌افتد. مدل‌های تازه به لحاظ ریخت زیباتر و ظریف‌تر از مدل سال پیش هستند. با ساخت و ارسال مدل جدید به بازار آمریکا و اروپا، خودرو‌های مدل سال‌های پیش از آن رونق خود را در بازار فروش از دست می‌دهند. علاوه بر آن خط تولید نیز باز‌سازی می‌شود. آنچه دیگر مورد استفاده نیست یا باید دور ریخته شود - که یک کار اقتصاری نیست - یا باید با بالاترین بها به کشور‌هایی که فاقد تکنولوژی خودروسازی بومی هستند، صادر شود.
ژاپن، ایران، چین، هند و کره‌جنوبی از جمله کشور‌های واردکننده تکنولوژی دست دوم خودروسازی بوده‌اند. ژاپن، چین و کره‌جنوبی با جبران عقب‌ماندگی در تکنولوژی و با استفاده از دانش اولیه غربی به چنان پیشرفتی دست یافتند که محصولاتشان در بازار‌های اروپا و آمریکا روی دست مدل‌های متوسط غرب زد و با قدرت صادراتی که به دست آوردند، در تولید خودرو به مشارکت با غرب پرداختند.
ایران و هند باز هم به تولید مدل‌های پیشین وارداتی از غرب ادامه دادند. تولید پیکان در چندین دهه در ایران نمای بارزی از عقب‌ماندگی ایران نسبت به تکنولوژی خودروسازی در غرب بود. این موضوع در خرید و نصب نیروگاه‌های هسته‌ای نیز صادق است. تکنولوژی‌ای که در این زمینه به شرق فروخته می‌شود، به احتمال قوی تکنولوژی جمع‌آوری‌شده است که اگر آن را نفروشند باید یا دور بریزند یا در انبار نگه دارند.
امروز حتی خودرو‌های برقی و بدون راننده که چندین سال است در غرب مورد استفاده هستند، هنوز به ایران نیامده‌اند. در زمینه دفاعی موشک‌های اس- ۳۰۰ تا اس- ۵۰۰ روسی و مشابه آمریکایی آن‌ها نمونه‌های روشن دیگری از نحوه برخورد غرب با کشور‌های خاورمیانه را نشان می‌دهد. این موشک‌ها زمانی به عربستان، ترکیه و امارات فروخته می‌شوند که حالت تخاصم میان کشور‌های خاورمیانه که خود غرب به وجود آورده ایجاد شده باشد. حاصل این مبادلات ایجاد زمینه جنگ‌های نیابتی با خرج دولت‌های متخاصم شده است.
ایران و کره‌شمالی از این نظر مورد کینه غرب قرار گرفته‌اند که در زمینه این تکنولوژی‌ها دست به تولید سلاح‌های مشابه زده‌اند که از دید غرب نوعی «فضولی» به حساب می‌آید و بعد ترسناکی را برای بازیگران مطیع غرب به وجود می‌آورد و حالا ترامپ، ارتباط با یکی از این‌ها یعنی کره‌شمالی را در اولویت خود قرار داده است. اما آمریکایی‌ها به این مسئله چطور می‌نگرند؟ برخورد مردم آمریکا نسبت به سیاست‌های ترامپ یکنواخت نیست. آمریکا در ۲۰۰، ۳۰۰ سال گذشته بزرگ‌ترین کشور مهاجرپذیر در جهان بوده است.
مردمان مهاجر به آمریکا از صد‌ها فرهنگ متفاوت برخاسته‌اند. مهاجران اولیه آمریکا بیشتر اروپایی بودند، اما برای کار در یک سرزمین بکر نیاز به نیروی کار ارزان داشتند که این نیرو را از طریق شکار مردم بی‌نوای آفریقا و به بهای تقریبا مفت با دست‌های بسته به آمریکا می‌بردند. انگلیس در تجارت برده نقش نخست را بازی می‌کرد. بنابراین سیاه‌پوستان آمریکایی را نمی‌توان مهاجر خواند. آن‌ها ابزار مهاجران اروپایی بودند و چندصد سال حتی حقوق اولیه انسانی - مانند سوارشدن به اتوبوس مورد استفاده سفیدپوستان - تا زمان قیام مارتین لوترکینگ هنوز به آفریقایی‌تبار‌ها داده نشده بود.

از قیام آفریقایی‌تباران در دهه ۱۹۶۰ به بعد بود که این حقوق بیشتر و با زور آفریقایی‌تباران از سفیدپوستان گرفته شد نه اینکه دودستی به آن‌ها داده شده باشد. پس از این قیام بود که آمریکا برای تأمین نیروی کار ارزان‌قیمت مهاجرت بینوایان آمریکای جنوبی - به‌ویژه مکزیک - را تشویق کرد تا از قدرت آفریقایی‌تباران آمریکا بکاهد. میزان مهاجرت از مرز‌های مکزیک چنان افزایش یافت که امروز زبان اسپانیایی دومین زبان رسمی در ایالات متحده آمریکا شده است.
هیچ آفریقایی‌تباری که حدود ۷۰ میلیون از جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند به زبان بومی خود سخن نمی‌گوید. بخشی از آرائی که ترامپ در انتخابات دو سال پیش به دست آورد، از خانواده کارگران و کارکنان نیروگاه‌های زغال‌سنگی در شرق آمریکا بود. ترامپ با زیرپاگذاشتن پیمان کیوتو و توافق پاریس در زمینه کاهش آلودگی جوی - که نیروگاه‌های زغال‌سنگی نقش عمده‌ای در آن داشتند - نیروگاه‌های اشاره‌شده را از تعطیلی نجات داد و بازگشت کارگران و کارکنان آن‌ها را به کار تضمین کرد. هرچند این سیاست به زیان تندرستی بشر بوده و خواهد بود.
مردم عادی در آمریکا آن‌قدر‌ها که در ایران تصور می‌شود با سیاست جهانی آشنایی ندارند. این را به خوبی می‌توان از نمایش‌های مبتذل و پرطرفدار هزاران تلویزیون آمریکا درک کرد. حتی برداشت آمریکایی‌هایی که به سیاست علاقه‌مند هستند در یک دامنه گسترده با هم متفاوت است. ترامپ به طور کلی یک زمامدار دست‌راستی و ثروتمندی است که برتری آمریکا نسبت به کل جهان را هدف خود می‌داند.
زمامداران اروپایی هم به شدت در مسیر حفظ قدرت غرب و تفوق غرب در جهان هستند و در کلیات دست‌کمی از ترامپ ندارند. اما جهان در حال تغییر است. بزرگ‌ترین رقیب سنتی غرب، روسیه است که هم در دوره حکومت تزار‌ها و هم در دوران شوروی موی دماغ غرب در خاورمیانه بوده است. پیشرفت چین و هند که دوره بسیار طولانی استعمار کشنده غرب را گذرانده‌اند، امروز به به صورت سدی در برابر هژمونی غرب درآمده است.
چیزی که غرب هرگز تصور آن را نمی‌کرد، حاصل عضویت این روسیه و چین در کلوپ قدرتمندان جهان است که در حق وتوی سازمان ملل هم بازتاب یافته است. نقش ایران در شطرنج قدرت جهانی یا در خاورمیانه پس از انقلاب اسلامی از اهمیت بیشتری نسبت به پیش از آن برخوردار شده است. امروز همه دولت‌های غربی ایران را زیر ذره‌بین خود گذاشته‌اند تا ببینند چگونه با آن رفتار کنند. ترامپ در این قضیه خود را متعهدتر از دیگر کشور‌های غربی می‌داند!
منبع: روزنامه شرق
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید