پایان عصر طلایی پاپاراتزی
ارزش عکاسی پاپاراتزی رو به کاهش است. آن روزهایی که یک پاپاراتزو میتوانست روی درآمد ۶ رقمی حساب کند، دیگر به سر آمده است. این روزها فقط در ازای یک تصویر بسیار خاص میتوان از راه عکاسی پاپاراتزی زندگی کرد.
کد خبر :
۶۹۴۷۳
بازدید :
۳۲۴۸۳
فرادید | سنتیگو بائز از سالهای نخستین دهه ۱۹۹۰ میلادی یک پاپاراتزو بوده است.
او دوربین در دست، شاهد فراز ونشیب های روابط فرازناشویی، نورسیده ها، مرگ ها، عشق های جدید و طلاق های بعضی از اهالی معروف نیویورک بوده است.
به گزارش فرادید به نقل از BBC ، کسب درآمد برای یک پاپاراتزو، مثل بائز، نیازمند برخورداری از دانش فراگیر درباره محل زندگی افراد معروف، و آشنایی با رانندگان شهر، کارگران رستورانها و مغازه هاست که حاضرند در ازای دستخوشی قابل تامل به محض رویت یک سلبریتی با پاپاراتزی تماس بگیرند.
البته این روزها سلبریتیها اغلب با انتشار عکس هایشان در شبکههای اجتماعی سرنخهایی درباره خودشان به عکاسان میدهند.
اکثر عکسها ارزشی ندارند، اما شکار تصویر یک نوزاد تازه متولد شده، یا دو معشوق در کنار هم، یا یک مراسم عروسی میتواند سرنوشت پاپاراتزوها را در عرض یک شب تغییر دهد. به همین دلیل بائز درآمد ثابتی ندارد. میزان درآمد او به شدت تغییرپذیر و غیر قابل پیش بینی است.
میزان درآمد یک پاپاراتزو را افراد معدودی مانند پیتر گراسمن که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۷ ادیتور عکس در Us Weekly بوده است، تعیین میکنند. البته گراسمن هرگز به طور مستقیم با یک پاپراتزو کار نکرده است. بلکه، پاپاروتزوهایی، مانند بائز، عکس هایش را به یک آژانس میفروشند و این آژانس است که با ادیتورهای مجلات ارتباط برقرار میکند و عکسها را در ازای مبلغ تعیین شده در اختیارشان قرار میدهد.
میزان درآمد یک پاپاراتزو بستگی به قراردادی دارد که او با آژانس میبیندد. به این ترتیب که او میتواند بین ۲۰ تا ۷۰ درصد از حق امتیاز عکس را به دست آورد. در این میان عوامل دیگری مثل این که عکاس چه کسی باشد هم دخیل است. عکاسان قدیمی تر، ماهرتر، و با استعدادتر دست بالاتری در هنگام عقد قرارداد دارند و میتوانند عکس خود را فقط به یک آژانس بفروشند.
عکس هاس اختصاصی که در دنیای اخبار زرد موج ایجاد میکنند، اغلب دستمزدهای بالایی دارند. گراسمن می گوید، برای یک مجموعه عکس از بازیگر زن، کریستن استورات، در آغوش روپرت سندرس، کارگردان متاهل فیلمهای سفید برفی و شکارچی، فیلمی که استورات در آن ایفای نقش کرده بود، یک دستمزد «۶ رقمی» پرداخت کرده است.
گراسمن در دوران طلایی صنعت پاپاراتزی زندگی کرده است. او بود که نخستین بار عکسهایی با عنوان «درست مانند ما» را در دههی ۲۰۰۰ میلادی در مجله اش چاپ کرد-- تصاویری از سلبریتیها که کارهایی کاملا معمولی و روزمره مثل خرید قهوه، بنزین زدن و .. را انجام میدادند. این عکسها جذابیت زیادی برای خوانندگان مجله اش داشتند.
خیلی زود، بسیاری از نشریات به تقلید از او صفحهی «درست مانند ما» را راه اندازی کردند.
سالهای طلایی عکاسی پاپاراتزی مصادف بود با سالهایی که افرادی مانند پاریس هیلتون، بریتنی اسپیرز، و لینزی لوهان در اوج شهرت بودند.
در دوران طلایی عکاسی پاپاراتزی بهای یک عکس بستگی زیادی به این داشت که سلبریتی شکار شده مشغول انجام چه کاری باشد و اینکه آیا این عکس به صورت اختصاصی برای یک مجله ثبت شده یا خیر. با این حال، عکسهایی مانند «درست مثل ما» چیزی در حدود ۵۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ دلار به فروش می رسیدند.
دوران طلایی پاپاراتزی باعث شد بسیاری از عکاسان جدید به طمع کسب درآمدهای بالا به این صنعت هجوم بیاورند. در این دوران بود که عکاسان مشتاقانه قوانین را نقض میکردند، در شکار سوژهها پا را چنان فراتر می گذاشتند که بدنامی این کار از گذشته هم بیشتر شد، و سلبریتیها و فرزندان کوچکشان را بیش از پیش آزار می دادند.
گراسمن همه را ترغیب می کرد که پول کمتری بابت عکسهای پاپاترزوها پرداخت کنند، اجازه ندهند قوانین نقض شود یا برای شکار عکس خود را به خطر نیندازند، اما هیچ کدام از این توصیهها فایدهای نداشت.
این بحرانهای مالی جهانی و ظهور رسانههای آنلاین بود که بالاخره تب عکاسی پاپاراتزی را فرونشاند.
رسانههای دیجیتال تقاضا برای عکاسی از سلبریتیها را افزایش داد، اما بهایی که شرکتهای رسانهای برای این عکسها پرداخت می کردند به شدت کاهش یافت.
آژانسهای عکس یا ادغام شدند یا بطور کل از کسب و کار کناره گیری کردند. آن تعداد هم که باقی مانده بودند شکل کسب و کار خود را تغییر دادند. آنها به جای اینکه بابت هر یک قطعه عکس از مجلات هزینه دریافت کنند، خدمات اشتراک راه اندازی کردند: ناشران در ازای مشترک شدن، هر تعداد عکس که می خواستند را استفاده میکردند تا تقاضای بیشتر برای عکسهای ارزانتر را تامین کنند.
پاپاراتزی سهم کمتری از این اشتراک را دریافت می کنند، در واقع درآمد آن ها بستگی به تعداد عکسهایی دارد که طی یک ماه توسط ناشران استفاده می شود. این به این معنی است که پاپاراتزی که پیش از این برای عکسهایی با موضوع «درست مانند ما» بین ۵۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ دلار دریافت میکردند، اکنون چیزی در حدود ۵ تا ۱۰ دلار میگیرند.
ارزش عکاسی پاپاراتزی رو به کاهش است. آن روزهایی که یک پاپاراتزو می توانست روی درآمد ۶ رقمی حساب کند، دیگر به سر آمده است. این روزها فقط در ازای یک تصویر بسیاری خاص میتوان از راه عکاسی پاپاتزی درآمد نجومی به دست آورد.
کسب و کار پرخطر
شکار سلبریتی ها خیلی اتفاقی رخ می دهد برای همین درآمد افرادی مانند بائز بسیار متغیر است. شگفت آور نیست که خطرات همراه عکاسی پاپاراتزی بسیار شبیه خطراتی است بازارهای مالی را تهدید میکند.
اقتصاددانان خطر را به دو طبقه کلی تقسیم می کنند: نخست، خطر ایدیوسنکراتیک یا خطری که مختص یک دارای خاص است. به طور مثال، مدیریت تغییرات فیس بوک را فرض کنید؛ آینده این شرکت نامعلوم است، و بهای سهام فیس بوک ممکن است بر اساس عواملی که فقط مربوط به فیس-بوک است، و سهام شرکت های دیگر را تحت تاثیر قرار نمی دهد، کاهش یابد. خطر ایدیوسنکراتیک، خطری است مربوط به سهام یا دارایی خاص.
یک پاپاراتزو با خطرات ایدیوسنکارتیک زیادی مواجه میشود. به طور مثال درآمد یک هفته پاپاراتزو بستگی به این دارد که سلبریتی مورد نظر هفته خود را با دوستان لیست الف. بگذارند یا لیست ب.
با کاهش یا از بین رفتن محبوبیت و جذابیت یک سلبریتی، ارزش عکس های پاپاراتزو هم کاهش پیدا می کند. این عکس ها مانند سهام میمانند: ارزش آن ها بستگی مستقیمی دارد به این که عکاس در زمان مناسب در مکان مناسب باشد و تصویر درست را ثبت کند.
پاپاراتزو این خطر را با همه جا حاضر بودن مدیریت می کند: عکاس ها اغلب تیمی عمل می کنند و دریافتی حاصل از عکس ها را با هم شریک می شوند.
خطر دوم، خطر سیستماتیک یا خطری است که یک دارایی خاص را تهدید نمی کند بلکه کل سیستم را تحت تاثیر قرار می دهد. خطر سیستماتیک زمانی است که همه سهام ها به دلیل افزایش یا سقوط بازار سهام با هم افزایش یا کاهش پیدا می کنند. خطرات سیستماتیک زمانی اتفاق میفتد که یک اختلال اقتصادی بزرگ مثل رکود رخ می دهد یا نتایج انتخابات اعلام می شود.
مدیریت خطرات سیستماتیک بسیار سخت تر از مدیریت خطرات ایدیوسنکراتیک است. سقوط بازار سهام میتواند باعث شود شما شغل تان را از دست بدهید.
می توان خطر سیستماتیک را در صنعت پاپاراتزی مشاهده کرد. وقتی مردم در دوران رکود اقتصادی دست از خرید مجله های زرد برداشتند، پاپاراتزی هم تحت تاثیر قرار گرفتند. اثرات این رکود در ۱۰ سال اخیر بیش از پیش پاپاراتزی را متاثر کرده است. بسیاری از پاپارتزوها این کسب و کار را ترک کرده اند. بعد از ۱۰ سال عکاسی از سلبریتی ها، بائز در سال ۲۰۱۸ به همراه همسر و پسرش به جمهوری دومینیکن بازگشت و یک شغل جدید را شروع کرد.
پاپاراتزوها، درست مانند ما؟
شغل پاپاراتزی بسیار مخاطره آمیزتر از شغل بسیاری از ماست. اما همگی ما خطرات سیستماتیک و ایدیوسنکراتیک را در مشاغل خود احساس میکنیم؛ بنابراین می توانیم از پاپاراتزی بیاموزیم.
تصور کنید می خواهید از یک شغل امن با حقوق ثابت ماهیانه به شغلی مانند فروشندگی روی بیاورید که میزان دریافتی ماهیانه تان را کمیسیونی که از راه فروش به دست می آورید، تعیین میکند. شما در شغل جدیدتان درآمد بالاتری از شغلی با حقوق ثابت ماهیانه خواهید داشت، زیرا به عنوان یک فروشنده شما با هر دو نوع خطر مواجه خواهید شد: فروشندگی شغلی با خطر ایدیوسنکراتیک بسیار بالاست. به طور مثال، میزان درآمد شما بستگی به مهارت فروش و رفتار شما با مشتری دارد. شما می توانید این خطرات را با افزایش مهارت های خود کاهش دهید. اما شما با خطرات سیستماتیک هم مواجه هستید، زیرا میزان فروش شما بستگی زیادی به وضعیت کلی اقتصاد دارد.
به خصوص خطر سیستماتیک تهدید جدی تری است. در زمان رکود اقتصادی، درآمد شما کاهش پیدا می کند یا کاملا ناپدید می شود. احتمالش زیاد است که نتوانید شغل دیگری پیدا کنید، دارایی-های شما به شدت تحت تاثیر قرار میگیرند و درآمد شریک شما نیز در خطر قرار خواهد گرفت.
هرچه شغل شما بیشتر با خطرات سیستماتیک در ارتباط باشد، شما بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرید. به همین علت، تغییرات اساسی در صنعت نشر درآمد پاپاراتزوها را تهدید می کند. عکاسان می توانند خطرات ایدیوسنکراتیک را با تشکیل تیم ها و اتحادیه های موقتی کاهش دهند، اما خطرات سیستماتیک که مدیریت آن ها بسیار سخت است، می تواند باعث حذف شغل عکاس ها شود.
*پاپاراتزی یک واژه جمع ایتالیایی و مفرد آن پاپاراتزو است.
۰