فیلم "جاندار"، شرح یک ویرانی
و سویه بازی کردن ثریا (معتمدآریا) برای حفظ موقعیت خود در خانه و تلاش برای نجات جان جمال، منطقی است و کشمکشهای این شخصیتها با هم و با یاسر (قطب شر داستان) به فیلم جذابیت داده. بازی جواد عزتی از امتیازهای فیلم است و یاسر را پیچیده و ترسناک کرده.
کد خبر :
۷۵۵۰۱
بازدید :
۲۳۳۷
محدثه واعظیپور | «جاندار» خوب شروع میشود و برای حادثه ویرانگر زمینهسازی میکند، اجرای صحنههای درگیری خانوادگی نفسگیر است و با یک ضربه به پایان میرسد.
فیلم موفق میشود از همان آغاز تماشاگرش را برای دنبال کردن ماجراها ترغیب کند، در طول قصه هم دستش آنقدر پر است که مدام او را غافلگیر کند (بچهها متعلق به دو خانواده هستند)، بارداری اسما، جدایی نعیم (حامد بهداد) و...) تماشای دقایقی از عروسی اسما (باران کوثری) بهانهای است برای ورود به دنیای خانوادهای که تا مرز فروپاشی پیش میرود.
باوجود نریشن انتهایی فیلم و نامه جمال به مادرش، بعید به نظر میرسد خانواده دیگر مانند گذشته بتواند به حیات خود ادامه بدهد. «جاندار» شرح این ویرانی است، جهل و خشونتی که خانواده از آن گریزان بوده و سمبلش یاسر (جواد عزتی) است، مثل یک اختاپوس آرامش و شادی را از آنها میگیرد.
«جاندار» فضاسازی خوب و بازیهایی کم ایراد دارد. ترکیب بازیگرانش پر و پیمان است. اغلب بازیگرها به اندازه بازی میکنند و مناسب نقشهایشان انتخاب شدهاند. حامد بهداد و فاطمه معتمدآریا نقشهای خاکستریشان را با تسلط بازی کردهاند.
همه شخصیتها چندوجهی هستند و درمواقع بحرانی واکنشهایی نشان میدهند که انتظار نمیرود. جمال در دادگاه به خودزنی اعتراف میکند و معادلات را بههم میریزد، نعیم که از همسرش جدا شده و به نظر عصبی و شکست خورده است، در فصلهایی بیشتر از بقیه برای حفظ خانواده تلاش میکند.
دو سویه بازی کردن ثریا (معتمدآریا) برای حفظ موقعیت خود در خانه و تلاش برای نجات جان جمال، منطقی است و کشمکشهای این شخصیتها با هم و با یاسر (قطب شر داستان) به فیلم جذابیت داده. بازی جواد عزتی از امتیازهای فیلم است و یاسر را پیچیده و ترسناک کرده.
یاسر میتوانست فقط یک عنصر شوم باشد، اما بازی عزتی، او را به شخصیتی تبدیل کرده که قادر است با توسل به هوش و خودخواهیاش، از اسما و خانوادهاش انتقام بگیرد. فصل دیدار اسما و یاسر در اتاقک آهنی کارخانه، ماهیت این رابطه و شخصیت سرخورده و تحقیر شده یاسر را برملا میکند. «جاندار» فیلمی استاندارد و بیادعاست که برای مخاطب گسترده قابل درک و جذاب است.
در میان انبوه تولیدات سینمای ایران که یا نگاهی تکراری به معضلات اجتماعی و روابط انسانی دارند یا بیخیال جامعه و وضعیت مردم، با لودگی و ابتذال سر تماشاگران اندک این سینما را گرم میکنند، فیلمی منسجم و تماشایش، تجربه خوبی است. فیلمی که زندگی بخشی از جامعه ایرانی را به درستی نمایش میدهد، به واقعیت وفادار است، در عین حال از رسانه سینما برای بیان این واقعیت استفاده میکند.
چشم به جشنوارههای داخلی و خارجی ندارد و انرژی درونیاش را از مواد داستانی و نگاه حرفهای حاکم بر روند تولید میگیرد. پس از تماشای فصل نهایی، جایی که جمال در دالان تاریک زندان پیش میرود تا با زندگی وداع کند، سکانسهای شروع فیلم دوباره در ذهن تماشاگر معنا پیدا میکنند؛ جایی که مادر و پسر در همهمه موسیقی شورآفرین یک ضیافت عاشقانه در کنار هم از آینده سخن میگویند؛ آیندهای که هرگز از راه نمیرسد.
۰