داریوش شایگان؛ فیلسوف خندان
فردی خوش سخن و خوش برخورد بود و توجه خاصی به دانشجویان و نسل جوان داشت. به این دلایل او محبوب خوانندگان بود و آثارش نزد مخاطبان طرفدار داشت.
کد خبر :
۷۶۴۵۹
بازدید :
۲۲۰۴
محسن آزموده | چهارم بهمن ماه، هشتادمین سالروز تولد داریوش شایگان است، متفکر برجسته ایرانی که اگرچه در هشتاد و چهارسالگی درگذشت، اما به اعتراف همه دوستان و آشنایان، خیلی زود از دنیا رفت، چراکه نه فقط به لحاظ جسمانی و ظاهری، همچنان بسیار سلامت و سر حال مینمود، بلکه مهمتر از آن از نظر اندیشه و فکر، کماکان پرشور و نشاط بود و اهل بحث و گفتگو و نوشتن و خواندن و حضور متعهدانه در حوزه عمومی.
وقتی عصر پنجشنبه ۵ بهمن ۹۶، یعنی یک روز پس از تولدش خبر سکته مغزی او منتشر شد، هیچ کس باور نمیکرد که او کمتر از دو ماه بعد و در آغاز سال ۹۷ از دنیا میرود.
از این جهت فقدان او بسیار محسوس و برای اهل فکر و اندیشه در ایران سخت تالم برانگیز است. آن طور که علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا گفت، پانصد و هفتاد و نهمین شب از شبهای بخارا به نام گرامی دکتر داریوش شایگان و به خواستاری استاد کاظم موسویبجنوردی اختصاص داشت.
داریوش شایگان از اعضای شورای عالی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود و به این مرکز و اساتید آن علاقه داشت و احترام خاصی برای تلاشهایی که در این مرکز علمی صورت میگرفت، قائل بود. در این مراسم استاد فتحالله مجتبایی، دکتر نیر طهوری، تورج اتحادیه و محمدمنصور هاشمی سخنرانی کردند.
داریوش شایگان افتخاری برای ایران بود و هست. او الگوی نمونهای برای همه روشنفکران ایرانی است. معمولا روشنفکران جذب یکی از جریانهای فکری میشوند، اما او هیچگاه استقلال فکری خود را از دست نداد و مستقل و آزاد زیر آسمانهای جهان سیر و سیاحت کرد. شایگان از طریق مطالعه در تمدنها و اسطورهها، فرهنگهای گوناگون را میشناخت و به ۴۰ تکه میرسید.
او وجوه مشترک تمدنها را پیدا میکرد و دنبال راهی برای انسان و انسانیت بود. او جهانی و انسانی میاندیشید. در زمینههای مختلف مثل هندشناسی، فلسفه غرب، ادبیات اروپایی و... تخصص داشت. داریوش شایگان از سال ۱۳۸۲ عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف اسلامی شد. غیر از آن با ایشان جلسات شبانهای داشتیم و من از نظرات و افکار بکر و هوشمندانه ایشان بسیار سود میجستم.
در این جلسات پر ثمر غیر از ما، اساتیدی، چون آقای محققداماد، استاد مجتهدشبستری، آقای فولادوند و گاهی آقای فانی و گاهی آقای معصومیهمدانی شرکت میکردند. آقای داریوش شایگان یکی از افراد شاخص این جلسات بود. هر وقت در ایران بود حتما در این جلسات شرکت میکرد.
دو سال است که کمک دولتی به مرکز دایرهالمعارف اسلامی قطع شده و یک سال است که معوقات پرداختی داریم و کسانی که اینجا زحمت میکشند، یک سال است که حقوق نگرفتهاند و ما هر دو ماه یک بار حقوق میدهیم! زیرا دولت همه کمکهایش را قطع کرده است.
دو سال است که کمک دولتی به مرکز دایرهالمعارف اسلامی قطع شده و یک سال است که معوقات پرداختی داریم و کسانی که اینجا زحمت میکشند، یک سال است که حقوق نگرفتهاند و ما هر دو ماه یک بار حقوق میدهیم! زیرا دولت همه کمکهایش را قطع کرده است.
شاید گرفتار است. اما به هر حال به اینجا کمکی نمیشود. یک سال و نیم است که حقالتالیف پرداخت نکردهایم. با وجود این مرکز دایرهالمعارف در کارهایی که میکند، موفق است. ما به تازگی جلد ۲۴ دایرهالمعارف بزرگ اسلامی را منتشر کردهایم که به ۳ زبان فارسی، عربی و انگلیسی (به نام اسلامیکا که در لندن ترجمه و در هلند توسط انتشارات بریل منتشر میشود) نوشته میشود. همچنین جلد ششم دانشنامه فرهنگ مردم (فولکلور) را منتشر کردهایم. بیش از ۱۵۰ مجموعه کتابخانهای به این مرکز اهدا شده و بیش از یک میلیون جلد کتاب دارد.
رییس دایره المعارف بزرگ اسلامی
هند شناس بزرگ
فتحالله مجتبایی| وقتی خبر درگذشت آقای دکتر شایگان را شنیدم بسیار نگران شدم. عمر دراز این اشکال را دارد که آدم باید به ختم دوستان و عزیزان برود. من به مراسم ختم بزرگانی، چون مرحوم مینوی، زریابخویی، تفضلی و خانلری رفتهام و این خیلی دردناک است. اما درگذشت دکتر شایگان یک مصیبت مضاعف بود.
رییس دایره المعارف بزرگ اسلامی
هند شناس بزرگ
فتحالله مجتبایی| وقتی خبر درگذشت آقای دکتر شایگان را شنیدم بسیار نگران شدم. عمر دراز این اشکال را دارد که آدم باید به ختم دوستان و عزیزان برود. من به مراسم ختم بزرگانی، چون مرحوم مینوی، زریابخویی، تفضلی و خانلری رفتهام و این خیلی دردناک است. اما درگذشت دکتر شایگان یک مصیبت مضاعف بود.
شخصیت فردی او بسیار قابل احترام بود، فرد بسیار با محبت و انسانشناس و در دوستی بسیار پایدار بود. از طرف دیگر شخصی بود که در زمینههای مختلف، چون هندشناسی، ادب فارسی، فرهنگ ایرانی، جهانشناسی، فرهنگ غرب و ارتباطش با شرق استاد بسیار موثری بود.
او در هندشناسی اولین کسی است که تاریخ فکر و فلسفه هندی را به زبان فارسی نوشت به گونهای که بشود در کنار آثار هندشناسان بزرگ خواند. هیچ کاری حتی بزرگترین کارها، جای سخن دارد، اما اینکه فردی در دو جلد مفصل تاریخ فکر و فلسفه هند را از دوران ودایی و پیش از آن بنویسد، ارزشمند است.
یکی از نکات مهم این است که تاریخ فکر هندی از وداها و آمدن آریاییها به این نواحی شروع نمیشود. در ایران نیز چنین است. پیش از آمدن آریاییها، فرهنگ بسیار گسترده و دامنهداری در این منطقه وجود داشته است. ریشه ادیانی، چون ویشنوپرستی و شیواپرستی و برهمنی به دوران پیش از آمدن آریاییها میرسد.
یکی از نکات مهم این است که تاریخ فکر هندی از وداها و آمدن آریاییها به این نواحی شروع نمیشود. در ایران نیز چنین است. پیش از آمدن آریاییها، فرهنگ بسیار گسترده و دامنهداری در این منطقه وجود داشته است. ریشه ادیانی، چون ویشنوپرستی و شیواپرستی و برهمنی به دوران پیش از آمدن آریاییها میرسد.
کتاب داریوش شایگان، جامعیتی دارد که هیچ کدام از آثار موجود به زبان فارس آن را ندارد. او با یک دید تازه به تفصیل از دوره ودایی آغاز کرده و بعد از بررسی قرون وسطای هند به دوران جدید پرداخته است. اهمیت این کار آن است که با وجود بهرهگیری از منابع هندی و اروپایی، دید او به هند غربی نیست بلکه نگاه یک ایرانی شرقی به هند است و همه جا از اصطلاحات رایج در عرفان ما بهره میگیرد. کتاب مهم دیگر او در هندشناسی «آیین هندو و عرفان اسلامی» است که راجع به تاثیرپذیری داراشکوه از فرهنگ هندی و ایرانی است.
اولین آشناییهای من با داریوش شایگان حدود سالهای آغازین ۱۳۵۰ به مسائل مربوط به هندشناسی مربوط میشود. آن زمان کتاب «شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان» (۱۳۵۲) منتشر شده بود. من در این کتاب از ضرورت حکیم بودن حاکم از دید افلاطون سخن گفته بودم.
اولین آشناییهای من با داریوش شایگان حدود سالهای آغازین ۱۳۵۰ به مسائل مربوط به هندشناسی مربوط میشود. آن زمان کتاب «شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان» (۱۳۵۲) منتشر شده بود. من در این کتاب از ضرورت حکیم بودن حاکم از دید افلاطون سخن گفته بودم.
آقای شایگان این کتاب را برای جایزه معرفی کرده بود. در آن زمان آقای شجاعالدین شفا، رایزن فرهنگی دربار و فرد متنفذی بود. من پیش از آنکه او به این مقام برسد در مجله سخن به چند تا از کارهای او انتقاد کرده بودم. یک بار هم ترجمه او از کمدی الهی دانته را نقد کردم، تفصیل آنکه آن زمان در اراک معلم بودم و در سفری متوجه شدم که بر خلاف ادعای آقای شفا این کتاب از اصل ایتالیایی ترجمه نشده بلکه عینا از یک ترجمه فرانسه به فارسی ترجمه شده است.
در نتیجه مقاله نسبتا مفصلی در نقد این ترجمه نوشتم. این مقاله را به مرحوم دکتر خانلری برای انتشار در سخن دادم. آقای جعفری، مرحوم فریدونکار را نزد من فرستاد تا از چاپ این مقاله صرف نظر کنم. خلاصه مقاله در سخن چاپ نشد، اما تلخی رابطه من با آقای شفا باقی ماند. وقتی داریوش شایگان کتاب «شهر زیبا» را برای جایزه معرفی کرده بود، آقای شفا گفته بود که این کتاب تبلیغ ولایت مطلقه را میکند! به همین دلیل این کتاب فراموش شد.
بعدا برای اولین بار به مناسبت همین کتاب با دکتر شایگان دیدار کردم و با شخصیتی بسیار دوست داشتنی آشنا شدم. به زودی این آشنایی به یک دوستی عمیق بدل شد که تا زمان وفات ایشان دوام داشت. هر وقت به ایران میآمدم حتما یکدیگر را میدیدیم و همواره از نظریات او استفاده میکردم. او انسانی خوش فکر و نوفکر بود.
داریوش شایگان در کتاب «افسونزدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار» که ترجمه فارسی آن (از فاطمه ولیانی) بسیار خوب و استوار است، زندگی اجتماعی امروز غرب را چهل تکه و پاره پاره میداند که دیگر آن انسجام، اتحاد و یگانگی قبلی را ندارد.
داریوش شایگان در کتاب «افسونزدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار» که ترجمه فارسی آن (از فاطمه ولیانی) بسیار خوب و استوار است، زندگی اجتماعی امروز غرب را چهل تکه و پاره پاره میداند که دیگر آن انسجام، اتحاد و یگانگی قبلی را ندارد.
او معتقد است که با اختراعات جدید، دنیا چند پاره شده و دیگر آن شخصیتهای یکپارچه گذشته را نمیبینیم. کتاب ارزشمند دیگر او «پنج اقلیم حضور» است که به خصوص مقدمهاش هم بسیار ارزشمند است. او در این کتاب به شاعران بزرگ ایرانی حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی و خیام و به مساله هویت ملی ما و مواجهه آن با جهانی شدن و فرهنگ غرب میپردازد. او فرهنگ غرب را به خوبی میشناسد و به آن فکر کرده و کوشیده، راهحلهایی برای مواجهه ما با فرهنگ غرب بپردازد.
پژوهشگر هند شناس
متفکر مهاجر و سیار
تورج اتحادیه| داریوش شایگان در دو کتاب «ادیان و مکتبهای فلسفی هند» و «آیین هندو و عرفان اسلامی: (بر اساس مجمع البحرین داراشکوه)» به شناخت هند پرداخته است. کتاب نخست در سال ۱۳۴۶ توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد
پژوهشگر هند شناس
متفکر مهاجر و سیار
تورج اتحادیه| داریوش شایگان در دو کتاب «ادیان و مکتبهای فلسفی هند» و «آیین هندو و عرفان اسلامی: (بر اساس مجمع البحرین داراشکوه)» به شناخت هند پرداخته است. کتاب نخست در سال ۱۳۴۶ توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد
نزدیک به ۵۰ سال بعد دکتر شایگان، امتیاز انتشار آن را به نشر فرزان روز داد که پس از اصلاحات مختصری در سال ۱۳۹۳ منتشر شد. کتاب دوم با عنوان اصلی «Les relations de l'Hindouïsme et du Soufisme d'après le Majma' Al-Bahrayn de Dârâ Shokûh» در سال ۱۳۴۷ به عنوان رساله دکترای ایشان در دانشگاه سوربن نوشته شده است.
با تاسیس نشر فرزان این متن توسط استاد جمشید ارجمند با همکاری تنگاتنگ خود دکتر شایگان به فارسی ترجمه شد و ایشان پیشگفتاری هم بر آن نوشتند. این کتاب در سال ۱۳۸۲ برای اولین بار طبع شد و الان چاپ ششم آن در دسترس است.
دکتر شایگان آگاهانه و با کمال تواضع با شرکت در سمینارها و انتشار مقالات در مطبوعات و مصاحبه با اصحاب رسانه همواره در صحنه فرهنگی ما حضور داشت. فردی خوش سخن و خوش برخورد بود و توجه خاصی به دانشجویان و نسل جوان داشت. به این دلایل او محبوب خوانندگان بود و آثارش نزد مخاطبان طرفدار داشت. به خصوص دو کتاب «زیر آسمانهای جهان» و «آمیزش افقها» جذابیت بیشتری دارد.
دکتر شایگان آگاهانه و با کمال تواضع با شرکت در سمینارها و انتشار مقالات در مطبوعات و مصاحبه با اصحاب رسانه همواره در صحنه فرهنگی ما حضور داشت. فردی خوش سخن و خوش برخورد بود و توجه خاصی به دانشجویان و نسل جوان داشت. به این دلایل او محبوب خوانندگان بود و آثارش نزد مخاطبان طرفدار داشت. به خصوص دو کتاب «زیر آسمانهای جهان» و «آمیزش افقها» جذابیت بیشتری دارد.
کتاب نخست در اصل به زبان فرانسه است و حاصل گفتگوهایی میان داریوش شایگان و رامین جهانبگلو در سالهای حدود ۱۳۷۰ است. ترجمه این کتاب توسط خانم نازی عظیما زیر نظر خود دکتر شایگان صورت گرفته که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد و الان به چاپ هشتم رسیده است.
در این کتاب با تنوع و تعدد تجربههای یک متفکر از طریق سخنان خودش به صورت گفتوگویی آزاد آشنا میشویم. هر بخش کتاب زمینهای برای پرسشهای جدید است. در این کتاب ضمن آشنایی با افق وسیع زندگی و نظرات دکتر شایگان با بسیاری از وقایع زندگی او از دوران طفولیت، خردسالی، تحصیل در ایران و اروپا و ارتباط با استادانی، چون علامه طباطبایی و هانری کربن آشنا میشویم. این کتاب شناختی دلپذیر و صادقانه از ایشان است.
«آمیزش افقها» نیز گزیدهای از آثار داریوش شایگان است که با نظر مساعد خودشان توسط آقای محمدمنصور هاشمی گردآوری و ترجمه شده است. در این کتاب آشنایی با دکتر شایگان از زبان متفکری جوانتر صورت گرفته است. آقای هاشمی درباره شایگان نوشته او فیلسوف خندانی است که به مرقع کاری بازیگوشانه مشغول بوده و دلبسته فرهنگهای گوناگون است، شیفته سنتهای کهن است و در عین حال کاملا متجدد.
«آمیزش افقها» نیز گزیدهای از آثار داریوش شایگان است که با نظر مساعد خودشان توسط آقای محمدمنصور هاشمی گردآوری و ترجمه شده است. در این کتاب آشنایی با دکتر شایگان از زبان متفکری جوانتر صورت گرفته است. آقای هاشمی درباره شایگان نوشته او فیلسوف خندانی است که به مرقع کاری بازیگوشانه مشغول بوده و دلبسته فرهنگهای گوناگون است، شیفته سنتهای کهن است و در عین حال کاملا متجدد.
هم عاشق فرهنگ و هنر هندی و هم دوستدار فرهنگ و هنر جدید است. او به راستی دارای هویتی چهل تکه است و نمونه متفکر و مهاجر سیار. حکیمی هم شرقی و هم غربی.
مدیر نشر فرزان روز
طرح بزرگ گفتوگوی تمدنهای شایگان
نیر طهوری| داریوش شایگان چنان زیست که آغاز و پایان عمر دنیاییاش در قوس صعود و نزول بر هم منطبق شد. بنابراین ما همیشه تولد او را گرامی خواهیم داشت، زیرا که نقطه پایانش برای همیشه خبر از تولدی دیگر میدهد، نوعی تصادفی پرمعنی.
مدیر نشر فرزان روز
طرح بزرگ گفتوگوی تمدنهای شایگان
نیر طهوری| داریوش شایگان چنان زیست که آغاز و پایان عمر دنیاییاش در قوس صعود و نزول بر هم منطبق شد. بنابراین ما همیشه تولد او را گرامی خواهیم داشت، زیرا که نقطه پایانش برای همیشه خبر از تولدی دیگر میدهد، نوعی تصادفی پرمعنی.
در بحث کنونی به کتاب «آیین هندو و عرفان اسلامی» میپردازم که رساله دکترای او در سوربن و بحثی تطبیقی میان عرفان در آیین هندو و دین اسلام است و به عبارت دیگر شرح و نقد کتاب «مجمع البحرین» نوشته داراشکوه (ادیب و عارف هندی پارسیگوی قرن هفدهم میلادی) است. کتاب حاصل بیش از ۱۰ سال مطالعه زبان سانسکریت، خواندن متون هندی و بررسی تمام آثار کهن هندی است.
مجمع البحرین رساله کوچکی است حدود ۴۰-۳۰ صفحه در ۲۲ باب. شایگان آن را در کتابی حدود ۴۰۰ صفحه، معرفی، شرح و نقد کرده است. جزییات آن را به تفصیل کاویده، افزوده و نتیجه گرفته این رساله بیش از آنکه تحقیق تطبیقی در قلمرو ادیان باشد، تلاشی در تایید و تثبیت مفهومی بنیادین و پیشین بر محور بینش کلنگر دو دین همسان است تا تحقیق را به سوی مطلوب سوق دهد، یعنی آنچه داراشکوه میخواست.
هدف آن است که همسانی دو دین در حد پیوند و رابطه هرچند اندک نشان داده شود. همین نقطه نزدیکی است که مورد توجه دارا قرار گرفته است. اینکه اسلام اسطوره ندارد و فکر آواتارا را نمیپذیرد، به نظرش مهم نیست. دشمنیهایی که میان دو جامعه مسلمان و هندو وجود داشت و به پیکر آنها آسیبهای بزرگی وارد کرده بود، به اختلافی طبقهای انجامید که علمای اسلامی را برابر برهمنها قرار میداد. دارا با نادیده گرفتن این اختلافات میخواست آنها را در نظام هماهنگ وحدت جهانی ادیان کند که خودش بنیانگذار آن باشد.
شایگان در مطالعه تطبیقی خود به نقد کتاب هم پرداخته و سبک آن را سست و خنک و نتیجهگیریهایش را در یکسانسازی در حد شگفتانگیزی سطحی توصیف میکند، نتیجهگیریهایی از سر شتابزدگی و هیجانهای ذهنیتی کمابیش سادهانگار که چیزی جز همسانیهای ظاهری نمیبیند و از وجوه اختلاف و ناهمخوانیهایی مثل اسلام و هندوئیزم است، به راحتی میگذرد. اثر همچنین فاقد زیرساخت مناسب و استدلالهای مکفی است و به نظر میرسد دارا مفاهیم مورد نظر را نه به شکلی انتقادی بلکه با بینشی غریزی درک کرده است.
در انتها میتوان طرح بزرگ گفتوگوی تمدنهای شایگان را ادامه همین مطالعات و دغدغههای ذهنی همیشگی او دانست که در پی آن بود که چگونه تمدنهای شرقی باید از حالت پیرامونی خارج شوند، از تعطیلات بازگردند و دوباره به شکلی فعال در پویایی تاریخی نقشی بیابند تا بتوانند با کشورهای مرکزی معاصر همراه شوند.
استاد پژوهش هنر
مبانی نظری شایگان در شناخت شرق
محمد منصور هاشمی| موضوع بحث حاضر از این حیث اهمیت دارد که من جسارتا با مبانی نظری شایگان در شناخت شرق اختلافنظرهایی دارم و نقدهایم را به خودشان گفتهام و برخلاف برخی که گفتهاند شایگان نقدپذیر نبوده، اتفاقا بسیار نقدپذیر بود. مبانی نظری شایگان در شناخت شرق متاثر از سه جریان است.
سنتگرایی
جریان اول بیش از هر جایی در کتاب ادیان و مکتبهای فلسفی هند بروز پیدا کرده است. شایگان در زمان نگارش این کتاب بسیار ارزشمند و پر اطلاع سنتگرا بود و پس پشت آن این گرایش کاملا مشخص است. سنتگرایی (traditionalism) نام یک جریان خاص فکری و یک فرقه عرفانی در قرن بیستم در غرب است که بنیانگذار آن رنه گنون و یکی از چهرههای برجسته آن فریتهیوف شوان است و مشهورترین ایرانی منتسب به این جریان سیدحسین نصر است.
مجمع البحرین رساله کوچکی است حدود ۴۰-۳۰ صفحه در ۲۲ باب. شایگان آن را در کتابی حدود ۴۰۰ صفحه، معرفی، شرح و نقد کرده است. جزییات آن را به تفصیل کاویده، افزوده و نتیجه گرفته این رساله بیش از آنکه تحقیق تطبیقی در قلمرو ادیان باشد، تلاشی در تایید و تثبیت مفهومی بنیادین و پیشین بر محور بینش کلنگر دو دین همسان است تا تحقیق را به سوی مطلوب سوق دهد، یعنی آنچه داراشکوه میخواست.
هدف آن است که همسانی دو دین در حد پیوند و رابطه هرچند اندک نشان داده شود. همین نقطه نزدیکی است که مورد توجه دارا قرار گرفته است. اینکه اسلام اسطوره ندارد و فکر آواتارا را نمیپذیرد، به نظرش مهم نیست. دشمنیهایی که میان دو جامعه مسلمان و هندو وجود داشت و به پیکر آنها آسیبهای بزرگی وارد کرده بود، به اختلافی طبقهای انجامید که علمای اسلامی را برابر برهمنها قرار میداد. دارا با نادیده گرفتن این اختلافات میخواست آنها را در نظام هماهنگ وحدت جهانی ادیان کند که خودش بنیانگذار آن باشد.
شایگان در مطالعه تطبیقی خود به نقد کتاب هم پرداخته و سبک آن را سست و خنک و نتیجهگیریهایش را در یکسانسازی در حد شگفتانگیزی سطحی توصیف میکند، نتیجهگیریهایی از سر شتابزدگی و هیجانهای ذهنیتی کمابیش سادهانگار که چیزی جز همسانیهای ظاهری نمیبیند و از وجوه اختلاف و ناهمخوانیهایی مثل اسلام و هندوئیزم است، به راحتی میگذرد. اثر همچنین فاقد زیرساخت مناسب و استدلالهای مکفی است و به نظر میرسد دارا مفاهیم مورد نظر را نه به شکلی انتقادی بلکه با بینشی غریزی درک کرده است.
در انتها میتوان طرح بزرگ گفتوگوی تمدنهای شایگان را ادامه همین مطالعات و دغدغههای ذهنی همیشگی او دانست که در پی آن بود که چگونه تمدنهای شرقی باید از حالت پیرامونی خارج شوند، از تعطیلات بازگردند و دوباره به شکلی فعال در پویایی تاریخی نقشی بیابند تا بتوانند با کشورهای مرکزی معاصر همراه شوند.
استاد پژوهش هنر
مبانی نظری شایگان در شناخت شرق
محمد منصور هاشمی| موضوع بحث حاضر از این حیث اهمیت دارد که من جسارتا با مبانی نظری شایگان در شناخت شرق اختلافنظرهایی دارم و نقدهایم را به خودشان گفتهام و برخلاف برخی که گفتهاند شایگان نقدپذیر نبوده، اتفاقا بسیار نقدپذیر بود. مبانی نظری شایگان در شناخت شرق متاثر از سه جریان است.
سنتگرایی
جریان اول بیش از هر جایی در کتاب ادیان و مکتبهای فلسفی هند بروز پیدا کرده است. شایگان در زمان نگارش این کتاب بسیار ارزشمند و پر اطلاع سنتگرا بود و پس پشت آن این گرایش کاملا مشخص است. سنتگرایی (traditionalism) نام یک جریان خاص فکری و یک فرقه عرفانی در قرن بیستم در غرب است که بنیانگذار آن رنه گنون و یکی از چهرههای برجسته آن فریتهیوف شوان است و مشهورترین ایرانی منتسب به این جریان سیدحسین نصر است.
در نگاه سنتگرایان هر چه متعلق به دنیای غرب است از جمله درک تاریخمندی و تاریخنگری نفی میشود و سنتهای ماقبل مدرن دارای ارزشهای مشترک تلقی میشوند. شایگان در همان جوانی از این فرقه فاصله گرفت و نسبت به آن نگاه نقادانه یافت، اگر چه تا اواخر عمر به رنه گنون احترام میگذاشت و برایش اهمیت قائل بود.
حلقه ارانوس
جریان دوم را میتوان حلقه ارانوس که گروهی متفکر همدل با علایق معنوی بودند، خواند. شایگان مطالعه تطبیقی خود را به لطف آشنایی با هانری کربن شروع کرد و در همه زندگی به او وفادار ماند و بهترین و همدلانهترین تکنگاری موجود درباره کربن در تمام زبانها را شایگان نوشته است. شایگان به واسطه کربن با حلقه معنوی ارانوس که به گونهای رقیب سنتگرایان محسوب میشود و با آن فاصله دارد، آشنا شد.
حلقه ارانوس
جریان دوم را میتوان حلقه ارانوس که گروهی متفکر همدل با علایق معنوی بودند، خواند. شایگان مطالعه تطبیقی خود را به لطف آشنایی با هانری کربن شروع کرد و در همه زندگی به او وفادار ماند و بهترین و همدلانهترین تکنگاری موجود درباره کربن در تمام زبانها را شایگان نوشته است. شایگان به واسطه کربن با حلقه معنوی ارانوس که به گونهای رقیب سنتگرایان محسوب میشود و با آن فاصله دارد، آشنا شد.
به تعبیر شایگان روح سرگردان حلقه ارانوس کارل گوستاو یونگ، روانکاو مشهور با علایق معنوی است، از دیگر چهرههای این جریان میتوان به رودولف اتو دینشناس مشهور و میرچا الیاده دین شناس برجسته اشاره کرد. متفکران حلقه ارانوس نیز علایق سنتی دارند و به نوعی منتقد دنیای جدید هستند و به دنبال گنوس (غنوس یا شناخت عرفانی) میگردند.
کتاب «بتهای ذهنی و خاطره ازلی» شایگان به وضوح تحت تاثیر جریان حلقه ارانوس است که در آن راجع به یونگ و تقارنات معنیدار آن سخن میگوید. کربن و الیاده هم همواره در آثار شایگان حضور دارند. در کتاب «آیین هندو و عرفان اسلامی» هم جنبههای سنتگرایانه کمتر شده و تاثیر حلقه ارانوس بیشتر شده است.
مبنای نظری شایگان در مطالعه تطبیقی هم از پل ماسون اورسل، (فیلسوف و شرقشناس فرانسوی) گرفته شده که بنیانگذار فلسفه تطبیقی به معنای مورد نظر حلقه ارانوس است و به نظر من یک روش تطبیقی مطالعه ادیان و عرفان است که از شباهتیابی ساده فراتر میرود.
جریان هایدگری- فردیدی
جریان سومی که شایگان در شناخت شرق متاثر از آن است را تلویحا «هایدگری- فردیدی» میخوانم. شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب»، به این جریان بسیار نزدیک است. مارتین هایدگر (فیلسوف برجسته آلمانی) منتقد جدید و بلکه تفکر مابعدالطبیعی است و ریشه تمدن و فرهنگ جدید را در یونان باستان و تفکر موجودانگار مابعدالطبیعی میداند و نقد رادیکالی نسبت به شناخت بشر از هستی دارد و به جستوجوی شناختی شاعرانه از هستی است.
جریان هایدگری- فردیدی
جریان سومی که شایگان در شناخت شرق متاثر از آن است را تلویحا «هایدگری- فردیدی» میخوانم. شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب»، به این جریان بسیار نزدیک است. مارتین هایدگر (فیلسوف برجسته آلمانی) منتقد جدید و بلکه تفکر مابعدالطبیعی است و ریشه تمدن و فرهنگ جدید را در یونان باستان و تفکر موجودانگار مابعدالطبیعی میداند و نقد رادیکالی نسبت به شناخت بشر از هستی دارد و به جستوجوی شناختی شاعرانه از هستی است.
سیداحمد فردید، راوی ایرانی اندیشه هایدگر است؛ البته او نمیخواهد شارح هایدگر باشد، بلکه برای توضیح اندیشه خودش از ترکیبی از هایدگر و ابنعربی و اموری دیگر بهره میجوید که در آن مفهوم غربزدگی و نقد رادیکال غرب وجود دارد و معتقد است یک پریروز و پسفردای شرقی وجود دارد که باید به آن رسید.
شاید بتوان گفت: بهترین کتاب در زمینه این اندیشه «آسیا در برابر غرب» است. البته شایگان رسما از مریدان و شاگردان فردید نبوده و به عنوان فردی مستقل تحت تاثیر آن اندیشه بوده و از آنجا که جستارنویسی درجه یک است، توانست چکیده آن اندیشه را در این کتاب ارایه کند به گونهای که تا پیش از انتشار «آسیا در برابر غرب» و طرح انتقادات شایگان به فردید، عموم فردیدیها به آن کتاب ارجاع میدادند. البته شایگان در این کتاب میکوشد دچار رادیکالیسم نشود و در فصلی تحت عنوان «تاریک اندیشی جدید» به تندروی در غربستیزی هشدار میدهد.
بنابراین سه جریان فوق مبانی نظری شناخت شایگان از شرق را بر میسازند به گونهای که مثلا در «آسیا در برابر غرب»، فرهنگ چین و هند و ژاپن و فرهنگ ایرانی- اسلامی را کنار هم میگذارد در حالی که شاید بتوان گفت: فرهنگ ایرانی- اسلامی با یونان و روم جنبههای مشترک بیشتری دارد. شاید بتوان عدم توجه شایگان به این نقش واسطهای فرهنگ ایرانی-اسلامی میان شرق و غرب را ناشی از سه جریان فوق ارزیابی کرد.
مغالطه سنتگرایی
معتقدم سنتگرایی دارای اشکال منطقی است. سنتگراها به درستی میگویند که فرهنگهای ژاپن، چین، هند و اسلامی، مدرن نیستند که سخن درستی است، اما مغالطه منطقی جایی صورت میگیرد که در این فرهنگهای متفاوت و غیرمدرن، یک وحدت متعالی میجویند و نام آن را «سنت» (Tradition) میخوانند. واقعیت تاریخی هم این وحدت را تایید نمیکند. این فرهنگهای غیرمدرن با یکدیگر اختلافهای فراوانی داشتند و دارند.
بنابراین سه جریان فوق مبانی نظری شناخت شایگان از شرق را بر میسازند به گونهای که مثلا در «آسیا در برابر غرب»، فرهنگ چین و هند و ژاپن و فرهنگ ایرانی- اسلامی را کنار هم میگذارد در حالی که شاید بتوان گفت: فرهنگ ایرانی- اسلامی با یونان و روم جنبههای مشترک بیشتری دارد. شاید بتوان عدم توجه شایگان به این نقش واسطهای فرهنگ ایرانی-اسلامی میان شرق و غرب را ناشی از سه جریان فوق ارزیابی کرد.
مغالطه سنتگرایی
معتقدم سنتگرایی دارای اشکال منطقی است. سنتگراها به درستی میگویند که فرهنگهای ژاپن، چین، هند و اسلامی، مدرن نیستند که سخن درستی است، اما مغالطه منطقی جایی صورت میگیرد که در این فرهنگهای متفاوت و غیرمدرن، یک وحدت متعالی میجویند و نام آن را «سنت» (Tradition) میخوانند. واقعیت تاریخی هم این وحدت را تایید نمیکند. این فرهنگهای غیرمدرن با یکدیگر اختلافهای فراوانی داشتند و دارند.
در میان هر یک از این فرهنگها نیز جریانها و گروههای مختلفی ظهور و بروز کرده است و گاهی این اختلافات بسیار شدید است. بنابراین نمیتوان از یک سنت برساخته و آرمانی شده سخن گفت. سنتگرایی خودش یک ایدئولوژی مدرن و ضدمدرنیته است. آندره برتون (نویسنده فرانسوی) میگوید ما میخواستیم رنه گنون را رهبر سوررئالیستها بخوانیم که قبول نکرد و یک گروه دیگر ساخت.
سنتگرایی، به هیچ وجه سنتی نیست. بنابراین تحقیقات سنتگراها به رغم فضلی که در آثارشان هست از نظر مبنای نظری سست است. کتاب «ادیان و مکتبهای فلسفی هند» خوشبختانه زیاد متاثر از این مبنای نظری نیست، اما به هر حال متاثر از مبانی نظری سنتگرایی است، مثل اینکه از دورهای به قبل چیزی به اسم تاریخ وجود نداشته و هندیها نیز تاریخ نداشتند و مفهوم «تاریخ» را نمیشناختند و از این رو کتاب را غیرتاریخی نوشتهاند. شایگان خودش به ویژه در اواخر عمر نسبت به سنتگرایی انتقاداتی داشت و تغییر دین و آداب عرفانی آنها به نظرش ادای غربی و ساختگی میآمد.
فقدان نگاه تاریخی
حلقه ارانوس متفکران برجستهای هستند و شایگان نیز همواره به آنها علاقه داشت. البته میتوان این متفکران را نقد کرد. دشمنی هانری کربن با تاریخ و تاریخمندی جنبه ضعف به اندیشه او میدهد. کربن بسیار باسواد است و به فرهنگ ایرانی بسیار خدمت کرده و در واقع یک فیلسوف شرقشناس است و با سایر شرقشناسان از این حیث (فیلسوف بودن) تفاوت جدی دارد.
فقدان نگاه تاریخی
حلقه ارانوس متفکران برجستهای هستند و شایگان نیز همواره به آنها علاقه داشت. البته میتوان این متفکران را نقد کرد. دشمنی هانری کربن با تاریخ و تاریخمندی جنبه ضعف به اندیشه او میدهد. کربن بسیار باسواد است و به فرهنگ ایرانی بسیار خدمت کرده و در واقع یک فیلسوف شرقشناس است و با سایر شرقشناسان از این حیث (فیلسوف بودن) تفاوت جدی دارد.
اما به عنوان یک فیلسوف فرانسوی قرن بیستم انتقاداتی نسبت به جریانات فکری زمانه خودش از جمله مارکسیسم داشت و به دنبال گمشده خودش در فرهنگ ما میگشت. اما اینکه آن اندیشه چقدر برای ما مفید است و چقدر مطابق واقع است، قابل بحث است.
اولا نیازهای مردم ایران امروز مطابق با نیازهای مردم فرانسه در نیمه نخست قرن بیستم نیست. ثانیا نگاه غیرتاریخی کربن باعث میشود که همه آنچه راجع به تشیع و فرهنگ ما رشته میکرد، با اتفاقاتی به راحتی پنبه شد. از نظر کربن تشیع یک دین فراتاریخی بود که در تاریخ قدسی اتفاق میافتاد.
بنابراین کربن هرگز انتظار نداشت که دنیوی شدن برای تشیع رخ بدهد. این اتفاق دقیقا همزمان با مرگ کربن (۱۹۷۸) با انقلاب اسلامی رخ داد. انقلاب اسلامی ورود اندیشه تشیع به تاریخ است. علت اشتباه کربن و حلقه ارانوس فقدان نگاه تاریخی و اجتماعی است. وقتی راجع به نمونه آرمانی امری بحث کنید، واقعیت تاریخی و عینی آن را نادیده میگیرید.
درک آنها از سنت نه فقط در شناخت تشیع، بلکه در بسیاری موارد دیگر هم اشتباه از کار در آمده است. مطابق درک این معنویتگرایان، هندوئیزم نباید بنیادگرایی داشته باشد، در حالی که امروز هندوئیزم بنیادگرای رادیکال دارد. بنابراین فقط مبانی نظری نیست که سرنوشت تاریخی یک جریان فکری را رقم میزند و واقعیات اجتماعی و تاریخی و سیاسی هم در تطور اندیشهها موثر است.
این جنبه تاریخی در حلقه ارانوسیها عالمانه و عامدانه نادیده گرفته میشود. دکتر شایگان این نقد را میپذیرفت، اما به شوخی به من میگفت که شما در دورهای زندگی میکنید که دچار اشباع معنویت شدهاید! او نه فقط نقدپذیر بود، بلکه اهل گفتگو و بحث کردن بود و تا روز واپسین حیات از این جهت بسیار بانشاط بود. با او تا پایان عمر میشد داد و ستد فکری کرد.
شایگان و فردیدیها
در کتاب «هویتاندیشان و میراث فکری احمد فردید» که در ۲۸ سالگی نوشتم، راجع به جریان سوم مفصل بحث کردهام. من با دکتر شایگان به واسطه این کتاب آشنا شدم. ایشان کتاب مرا که فصلی از آن به ایشان اختصاص داشت، خوانده بود و با من تماس گرفت و وقتی درباره نقدها که امروز به نظرم کمی بیپروا به نظر میرسد، از او پرسیدم با لحنی بزرگوارانه گفت، فکر میکنم پروبلماتیک آسیا در برابر غرب هنوز سر جایش است.
شایگان و فردیدیها
در کتاب «هویتاندیشان و میراث فکری احمد فردید» که در ۲۸ سالگی نوشتم، راجع به جریان سوم مفصل بحث کردهام. من با دکتر شایگان به واسطه این کتاب آشنا شدم. ایشان کتاب مرا که فصلی از آن به ایشان اختصاص داشت، خوانده بود و با من تماس گرفت و وقتی درباره نقدها که امروز به نظرم کمی بیپروا به نظر میرسد، از او پرسیدم با لحنی بزرگوارانه گفت، فکر میکنم پروبلماتیک آسیا در برابر غرب هنوز سر جایش است.
از همین جا آشنایی من با ایشان عمیق شد و یک رابطه خیلی نزدیک با او پیدا کردم. سعه صدر او در مواجهه با فردی که ۴۰ سال از او کوچکتر است، مثالزدنی و شگفتانگیز بود. او خودش راجع به جریان سوم (به خلاف جریان دوم) انتقاد داشت. نقدش به فردید در «زیرآسمانهای جهان» بسیار منصفانه آمده است. در آثاری، چون «انقلاب دینی چیست؟»
و «نگاه شکسته» نقدهای مهمی به «آسیا در برابر غرب» میکند. شایگان بعدا با «افسونزدگی جدید» از جستوجوی هویت اصیل شرقی به هویت چهل تکه سیارهای میرسد. این سیر فکری شایگان نشان میدهد که از یک شرق آرمانی شده، به هویتی غیرذاتگرا میرسد. اینجاست که به جریان تاریخی نزدیک میشود. هر چند آقای شایگان در جایی از وجودش با گفتمان شرق- غرب درگیر بود. برای ما بعد از انقلاب، بیشتر مساله سنت و مدرنیته مطرح بود. این جنبهها برای دکتر شایگان چندان معنادار نبود و فاصله جدی میان تجدد و سنت میدید.
یک بار به ایشان گفتم نسبت به تعابیری، چون رنسانس اسلام یا رنسانس ایران که آدام متز و جوئل کرمر مطرح میکنند، همدلی دارم و معتقدم عناصری که آنها از تاریخ اسلام و ایران به عنوان عناصر رنسانسی و اومانیستی بر میشمارند، جدی است و ظرفیت این را دارد که برای آینده ما کار کند.
آقای شایگان مطلقا به این سخن اعتقادی نداشتند و معتقد بودند که مدرنیته و رنسانس یک اتفاق یگانه و یکه در بخش خاصی از تاریخ بشر در غرب است و بنابراین همیشه یک دلبستگی وجودی نسبت به گفتمان شرق- غرب داشت. من او را بیشتر به دلیل مفهومپردازیهایش راجع به وضعیت تاریخی خودمان و جستارنویسیشان دوست دارم و متفکر درجه یکی میدانم.
این جنبه اندیشه او مساله شخصی من نبود، اما هیچ دلیلی ندارد که فکر کنم درست میگویم و شاید چند سال دیگر به این نتیجه برسم که در این زمینه هم حق با اوست. به نظرم کار متفکر این است که وقتی کارش را میخوانیم، ذهن ما را درگیر کند و باعث شود که بیشتر به ماجرا فکر کنیم و جنبههای مختلف آن را ببینیم. نوشتههای دکتر شایگان و مفهومپردازیهای او همیشه این کار را انجام داده است و از این جهت متفکر کمنظیری میان ایرانیان معاصر است.
پژوهشگر فلسفه و ادبیات
شایگان مطالعه تطبیقی خود را به لطف آشنایی با هانری کربن شروع کرد و در همه زندگی به او وفادار ماند و بهترین و همدلانهترین تکنگاری موجود درباره کربن در تمام زبانها را شایگان نوشته است. شایگان به واسطه کربن با حلقه معنوی ارانوس که به گونهای رقیب سنتگرایان محسوب میشود و با آن فاصله دارد، آشنا شد.
شایگان رسما از مریدان و شاگردان فردید نبوده و به عنوان فردی مستقل تحت تاثیر آن اندیشه بوده و از آنجا که جستارنویسی درجه یک است، توانست چکیده آن اندیشه را در این کتاب ارایه کند به گونهای که تا پیش از انتشار «آسیا در برابر غرب» و طرح انتقادات شایگان به فردید، عموم فردیدیها به آن کتاب ارجاع میدادند.
پژوهشگر فلسفه و ادبیات
شایگان مطالعه تطبیقی خود را به لطف آشنایی با هانری کربن شروع کرد و در همه زندگی به او وفادار ماند و بهترین و همدلانهترین تکنگاری موجود درباره کربن در تمام زبانها را شایگان نوشته است. شایگان به واسطه کربن با حلقه معنوی ارانوس که به گونهای رقیب سنتگرایان محسوب میشود و با آن فاصله دارد، آشنا شد.
شایگان رسما از مریدان و شاگردان فردید نبوده و به عنوان فردی مستقل تحت تاثیر آن اندیشه بوده و از آنجا که جستارنویسی درجه یک است، توانست چکیده آن اندیشه را در این کتاب ارایه کند به گونهای که تا پیش از انتشار «آسیا در برابر غرب» و طرح انتقادات شایگان به فردید، عموم فردیدیها به آن کتاب ارجاع میدادند.
۰