ناشناخته‌های داستان معاصر فارسی

ناشناخته‌های داستان معاصر فارسی

در نمایشنامه کمدی جعفرخان از فرنگ آمده از حسن مقدم، یکی از نخستین نمایشنامه‌هایی که به شیوه تئاتر غربی در ۱۳۰۱ روی صحنه رفت و محتوای انتقادی- اجتماعی دارد، می‌بینیم موضوع داستان کنایه ایست به برداشت‌های سطحی جماعتی که به فرنگ می‌رفتند.

کد خبر : ۷۶۵۰۴
بازدید : ۲۱۲۸
ناشناخته‌های داستان معاصر فارسی
بهنام ناصری | ۱۱ سال بعد از انتشار دفتر اول از مجموعه «معرفی و بررسی آثار داستانی و نمایشی»، فرهنگستان زبان و ادب فارسی به تازگی دفتر‌های دوم و سوم از این مجموعه را منتشر کرده است. دفتر اول که به کوشش حسین مرتضاییان آبکنار درآمد، دربرگیرنده آثاری بود که در فاصله ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ خورشیدی منتشر شده بود.
دفتر‌های دوم و سوم را بهناز علی‌پور گسکری با رویکرد تحلیل محتوا در ادامه سیر تاریخی پروژه کار کرده که کتاب اول آثار ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۰ و کتاب دوم آثار ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ خورشیدی را شامل می‌شود. در مقدمه کتاب آمده است که این پروژه در چارچوب طرح «تطور مضامین داستانی در ادبیات فارسی» در گروه ادبیات معاصر فرهنگستان زبان و ادب فارسی پدید آمده است.
با بهناز علی‌پور گسکری، داستان‌نویس، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبی در مقام مولف کتاب «معرفی و بررسی آثار داستانی و نمایشی» گفتگو کردم.

طبعا باید گفتگو را از اینجا شروع کنیم که ایده انتشار کتابی پژوهشی برای معرفی آثار داستانی و نمایشی معاصر که بر اساس رده‌بندی دهه‌ها انجام شود، از کجا به وجود آمد؟ منظورم ایده‌ای است که منجر به انتشار دفتر اول این پروژه پژوهشی توسط حسین مرتضاییان آبکنار شد.

در مقام مقدمه باید بگویم اگرچه ادبیات مکتوب سرزمین ما سابقه‌ای باستانی دارد، عمر ادبیات داستانی معاصر فارسی چندان طولانی نیست و به زحمت به صد و پنجاه سال می‌رسد. با این وصف هنوز بسیاری از نخستین دستاورد‌های داستانی معاصر ما به درستی معرفی و شناسانده نشده اند.
برای درک ادبیات داستانی معاصر ضروری است از داشته‌ها و آثار پیشینی خود آگاه باشیم تا راه‌های رفته تکرار نشود و نکات تازه یافته را از جمله اکتشافات خود نپنداریم. متاسفانه نخستین تلاش‌های اثرآفرینان ما به دلیل پراکندگی و دور از دسترس بودن کمتر دیده و شناخته شده‌اند. به منظور حفظ و شناسایی این آثار و فراهم ساختن تاریخچه‌ای توصیفی از پدیده‌های ادبیات داستانی معاصر ایران، این مجموعه شکل گرفت.
مجموعه‌ای که شامل سه کتاب از نخستین آثار داستانی و نمایشی از ۱۲۵۰ تا ۱۳۲۰ شمسی در سه کتاب مستقل است. کتاب اول در ۱۳۸۷، کتاب دوم در ۱۳۹۴ و کتاب سوم در ۱۳۹۷ توسط انتشارات فرهنگ آثار منتشر شده‌اند. فکر اولیه تهیه و تدوین مجموعه حاضر توسط احمد سمیعی گیلانی، رییس گروه ادبیات معاصر فرهنگستان زبان فارسی مطرح و با دعوت از حسین آبکنار و من، کار روی این پروژه آغاز شد.
گام اول یافتن این آثار و گزارش اولیه بود که به همت پژوهشگران فرهنگستان انجام شد و گام بعدی که به معرفی و بررسی و تحلیل این آثار اختصاص دارد، توسط ما دو نفر. کتاب نخست به آثار منتشره بین سال‌های ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ می‌پردازد که به قلم و کوشش حسین آبکنار انجام شد.
این کتاب به حدود ۳۰ اثر پرداخته است. بررسی و تحلیل آثار داستانی منتشره بین سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ را نیز در دو کتاب مستقل من انجام دادم. در معرفی این آثار به مهم‌ترین گرایش‌های ادبی، همچنین به عوامل بیرونی در پیدایش آن‌ها شامل بستر‌های اجتماعی-فرهنگی و تاریخی و خلاقیت‌های ادبی اثرآفرینان و جنبه‌های زیبایی‌شناختی متون توجه شده است. به این منظور طبقه بندی تاریخی بر اساس زمان انتشار آثار در بازه‌های زمانی معین در نظر گرفته شد.

در دفتر اول که آقای آبکنار کار کردند، بازه‌ای ۵۰ ساله بین ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ برای بررسی آثار داستانی و نمایشی در نظر گرفته شده است. دلیل آن چیست؟ قِلّت آثار قابل‌اعتنا در هر دهه از آن ۵۰ سال؟ فکر اینکه از آغاز سده خورشیدی این طبقه‌بندی زمانی از نیم سده به یک دهه کوتاه شود، از کجا آمد؟

واضح است اولین نویسندگانی که تلاش کردند آثاری در ژانر‌های جدید ادبی شامل نمایشنامه، رمان و داستان کوتاه، به پیروی از نمونه‌های اروپایی، بیافرینند اندک هستند. این نویسندگان اغلب معدود افرادی هستند که در غرب تحصیل کرده‌اند، با گونه‌های روایی آشنا هستند، دستی در ترجمه و افکاری توسعه‌طلبانه در سر دارند. طبیعی است در یک دوره زمانی پنجاه ساله نخست، شاهد انتشار آثار کم‌شماری در حوزه ژانر‌های جدید ادبی باشیم.
همان طور که گفته شد تقریبا حدود ۳۰ اثر در این دوره پنجاه ساله بین ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ شناسایی و بررسی شد و طبیعی است که هر چه جلوتر برویم تعداد اثرآفرینان و آثار تولید شده بیشتر شود. به‌طوری که در دو دهه ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ حدود صد اثر به دست آمد که شاید عنوان آثار و اثرآفرینان آن‌ها پیش از این کمتر شنیده شده باشد.
این‌ها آثاری هستند که آن‌ها را می‌توان ذیلِ ژانر‌های متعدد ادبیات داستانی اعم از اقلیمی، علمی-تخیلی، پلیسی-کارآگاهی، روانشناختی، آخرالزمانی و ... مورد مطالعه قرار داد. شایان ذکر است که نخستین سفرنامه‌های خیالی مثل سیاحت‌نامه ابراهیم بیگ، بیوگرافی‌های داستانی مانند سیاحت شرق آقا نجفی قوچانی، داستان‌های پلیسی مثل شرلوک هلمز ایران، جنایات بشر، پیرچاک هندی و قاتل کیست؟
یا اولین اقتباس‌های نمایشی مانند طبیب اجباری، و شوهر وفادار یعنی کشک از علی نصر، ادبیات زندان مانند ایام محبس نوشته علی دشتی، رمان‌های علمی-تخیلی مانند افسانه طی زمان از موسی نثری همدانی، و رمان آخرالزمانی (آپوکالیپتیک) مانند سیاحت غرب آقا نجفی قوچانی و صحرای محشر جمال‌زاده و اولین داستان کوتاه فارسی از جمال‌زاده و نظایر آن محصول تراوشات خلاقه‌ای است که نخستین بار در این دوره نوشته شده‌اند و همین نکات اهمیت این دوره‌ها و آثار منتشره در آن را برای پژوهش‌هایی وسیع‌تر ضروری می‌سازند. هرچند مدعی نیستیم که کل آثار دیده شده باشد.
با تلاش‌هایی که انجام شد از جمله جست‌وجو در کتابخانه‌های عمومی، تخصصی، شخصی، و کتابخانه‌های خارج از کشور به این تعداد اثر دست یافتیم. بی‌شک آثار دیگری هم وجود دارد که به دست ما نرسیده یا پس از انتشار کتاب‌ها به آن‌ها دست یافتیم.
همان طور که در مقدمه کتاب‌ها ذکر شده این کار پایان یافته تلقی نمی‌شود. آثاری که به تازگی یافته شده و یا به دست خواهد آمد در ویراست‌های بعدی به صورت تکمله افزوده خواهد شد.

معمولا کار‌های پژوهشی و در حوزه ادبیات که به آثار خلاقه می‌پردازد، کمتر پیش می‌آید که مثلا شاهد بررسی آثار قصوی با آثار نمایشی باشیم. دلیل تجمیع این داستان‌ها با آثار نمایشی در قالب یک کتاب چیست؟

مهم‌ترین دلیل این است که نخستین آثار ادبیات مدرن ما با ژانر نمایشنامه آغاز می‌شود. به‌طوری که در معرفی و بررسی آثار در نیم قرن یعنی از ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ بیشترین تعداد آثار مورد بررسی از آنِ نمایشنامه‌هایی است که از جمله اولین فعالیت‌های ادبی خلّاقه ما به شمار می‌آیند.

این کار پژوهشی «معرفی و بررسی آثار داستانی و نمایشی» نام دارد. در این پروژه تا چه اندازه معرفی آثار اهمیت داشته و چقدر تحلیل و بررسی مهم بوده؟ آیا تمهیدی از جانب شما برای برجسته کردن آثار مهم‌تر در این میان وجود داشت یا اینکه بیشتر جامعیت و دربرگیری ملاک عمل بود؟ چون تعداد صفحاتی که به نویسندگان مختلف اختصاص داده شده، خیلی با هم متفاوت نیست. مثلا همان‌قدر به هدایت فضا داده شده که به اسماعیل بن محمدعلی محلاتی نجفی. همان‌قدر به مطیع‌الدوله که به آقابزرگ علوی.

معرفی آثار یک سوی موضوع کار ماست و تحلیل آن جنبه‌ای دیگر از پژوهشِ ما. در بررسی و تحلیل آثار، که از نظر من برجستگی بیشتری دارد، توجه به ساختار و محتوای آثار و ویژگی‌های برجسته آن‌ها مورد نظر بوده است. در بررسی و تحلیل آثار با توجه به محدویتی که در صفحات اختصاص یافته به هر اثر وجود داشت تلاش شد تا به روش تحلیل محتوا، ساختار هر اثر با توجه به طرح و پیرنگ، زاویه دید، شخصیت‌پردازی و درونمایه و سایر عناصر و جلوه‌های زبانی و زیبایی‌شناسی آن‌ها ملاحظه شود؛ و سپس محتوای آثار با تکیه بر مضمون و درونمایه با در نظر داشتن شرایط اجتماعی و تاریخی و فرهنگی هر دوره تبیین گردد.
در کنار این‌ها نگاه اثرآفرینان در خصوص سنّت و مدرنیت را در دوره‌های مورد مطالعه، که نقاط عطف تاریخی ایران از حیث گذار از سنت به مدرنیسم است پیش چشم داشتیم.

روش کار به این ترتیب است که در ابتدای بررسی هر اثر، شرح مجملی در باره نویسنده، شامل اشاراتی در باره زندگی فردی، خانوادگی و فعالیت‌های اجتماعی- سیاسی و فرهنگی و آثار او بیاید. هدف از این بخشِ کار شناساندن خاستگاه طبقاتی، سوابق تحصیلی، دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی و نقش نویسنده در شکل‌گیری جریان‌های ادبی معاصر بوده است. به این منظور در کنار معرفی آثار ادبی نویسندگان، به کلیه دستاورد‌های قلمی آنان، که بازتابنده دامنه فعالیت‌های فکری آن‌ها است، اشاره شده است.
سپس خلاصه‌ای از هر اثر متضمن طرح و پیرنگ کلی داستان، گزارش حوادث، معرفی و تحلیل شخصیت‌ها، و کنش و واکنش آنان تبیین شد. تا خواننده برای ورود به بحث تصاویر روشنی از اثر در ذهن داشته باشد. تحلیل ساختاری و محتوایی هر اثر نیز بر توصیف، و مقایسه و تحلیل عناصر داستان از نوع و شیوه روایت گرفته تا اندیشه، نوع نگاه و زبان و لحن و چگونگی پرداخت آن مبتنی است. به‌طوری که درونمایه‌های مکرّر در آثار دو دهه مورد مطالعه ما، از دغدغه‌های یکسان اثرآفرینان آن خبر می‌دهد که ملهم از شرایط خاص اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.
جامعه‌ای که در برکشیدن جامه تنگِ سنّت به زحمت افتاده و لباس مدرنیسم هم به تنش اندازه نیست دچار بحران‌های عدیده‌ای است که نمود عریان این شرایط تاریخی در مضامین آثار بازتاب یافته است. از این رو نمایش ستم‌دیدگی زنان و شرایط اسفبار آموزش و تعلیم کودکان، مخالفت با ازدواج اجباری، مبارزه با جهل و بی‌سوادی، انتقاد از فقر اقتصادی و فرهنگی، فساد و تبعیضات اداری و اجتماعی، و گرایشات ملی‌گرایانه و هویت‌جویانه و غرب‌ستیزانه، مهم‌ترین خط اندیشه اثرآفرینان را منعکس می‌سازد.
در پایان بررسی هر اثر هم پاره‌ای از متن داستان یا نمایش، انتخاب و با رسم‌الخط و حفظ سبک و سیاق نویسنده نقل شده است. هدف از این قسمت کار هم این است که مخاطب تا اندازه‌ای با نثر و زبان و شیوه روایت و نگارش اثرآفرین آشنا شود. با توجه به محدودیت فضایی که برای هر اثر در اختیار ما بود تلاش شد بدعت‌های روایی و موضوعی در کنار کیفیت ادبی آثار و جنبه‌های زیبایی‌شناختی آن‌ها در نظر گرفته شود.

شما در باره آثار دو دهه ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ دو کتاب مستقل پژوهشی نوشته‌اید که بالغ بر صد اثر داستانی و نمایشی است، پژوهش‌هایی انجام شده، اما اغلب آن‌ها گزارش‌هایی موردی بوده که به مجموع شاخص هر دوره نپرداخته‌اند. تفاوت کار خود را به لحاظ برشماری شاخص‌های این دو دوره ۱۰ ساله در چه می‌بینید؟

در تدوین این پژوهش فارغ از قوت و ضعف آثار هدف و نظر ما جامعیت کار بود. یعنی نخست گردآوری اولین آثاری که در ادبیات داستانی معاصر ایران نوشته شده‌اند برای ما اهمیت داشت. سپس معرفی و تبیین ظرفیت‌های ادبی و شاخصه‌های هنری و سایر جنبه‌های بیرونی مورد نظر قرار می‌گرفت.
به این منظور تلاش شد تا جایی که مقدور است به کلیه آثار دست یابیم. بی‌شک به بسیاری از آن‌ها دست نیافته‌ایم به همین علت این کار تمام شده تلقی نمی‌شود و تلاش ما برای تکمیل آن ادامه دارد. همانطور که گفته شد تا پیش از این، اثری با این چارچوب و رویکرد، که می‌توان آن را نوعی تاریخ ادبیات توصیفی- تحلیلی خواند انجام نشده است. گزارش‌ها و پژوهش‌های موردی که پیش از این کار دیده شده، از رویکرد‌ها و شیوه‌های متفاوتی برخوردار‌ند و وجه مشترک همه آن‌ها عدمِ شمول است.
مثلا در برخی از آن‌ها فقط به معرفی اثری خاص و نویسنده آن پرداخته شده. در مواردی دسته بندی‌ها بر اساس نوع رمان‌ها مانند بررسی رمان‌های تاریخی، یا رمان‌های اجتماعی و از این دست گردآوری و کار شده‌اند. البته باید بگویم که حتما این پژوهش‌ها اعم از کتاب و مقاله، به مثابه پیشینه کار ما، با ذکر منبع در متن درج گردیده است.
باز هم باید تاکید کنم که این پژوهش در حقیقت فتح باب و سرآغاز حرکتی است که ضرورت و اهمیت آن در ادبیات داستانی معاصر ایران بر کسی پوشیده نیست؛ و لازم است پژوهشگران دیگر با افکار و توسل به ابزار بدیع‌تر و دقیق‌تر، به گسترش و تعمیق آن بپردازند. بدون شک هر کار اولیه‌ای از خطا و مسامحه مبرا نیست و در تکمیل این آثار اصلاح و جبران آن‌ها در نظر گرفته شده است.

دو دهه اول سده خورشیدی جاری، از نظر سیاسی و اجتماعی، اهمیت زیادی در تاریخ معاصر دارد. در دو سوال، دو جنبه از وضعیت آن دو دهه را مطرح می‌کنم. اول از میراث انقلاب مهم مشروطه شروع می‌کنیم. آن سال‌ها، سال‌های تبلور مفاهیم مطروحه در انقلاب مشروطیت بعد از یکی، دو دهه بود. مفاهیمی که شاید برای اولین‌بار در سپهر اندیشه ایرانی موضوعیت پیدا کرده بود از جمله تلاقی دو مفهوم عدالت و آزادی در معنی جدید و مدرن کلمه بود. طوری که حق بیان عقیده هم به مثابه مفهومی عدالت‌خواهانه در کنار دیگر شقوق عدالت مطرح شد. در آثار مورد بررسی، میراث انقلاب مشروطه تا چه اندازه برای شما مشهود بود؟

درونمایه آثار این دوره‌ها که تاکید ما بیشتر به آن‌ها تعلق یافته، نشان می‌دهد در پی دستاورد‌های مشروطه، مفاهیم قانون، عدالت و آزادی به درستی در درونمایه‌ها بازتاب یافته‌اند. در یک کلام درونمایه‌های مشترک این آثار از دغدغه‌های واحد نویسندگانی حکایت دارند که اکثرا از آزادیخواهان و روشنفکران مشروطه و پس از مشروطه‌اند.
مضامینی همچون لزوم گسترش قانون و عدالت، مخالفت با ازدواج اجباری، بیان شرایط اسفبار حقوق زنان، فقر، نابسامانی و فساد‌های اجتماعی و اداری همه بازتاب اندیشه اثرآفرینان در داستان‌ها و نمایشنامه‌های آنان است.

آن سال‌ها کشور با چند رویداد سیاسی بسیار مهم روبه‌رو بود. کودتای رضاخانی، روی کار آمدن پهلوی اول، فضای اختناق‌آمیز آن دوره که حتی به شکل دستوری ابلاغ می‌شد آثار ادبی از چه مضامینی بپرهیزند و چه مضامینی را دستمایه قرار دهند. خانلری در جایی (کنگره نویسندگان ایران به سال ۱۳۲۵) گفته است که حتی کلمه جنگل را از اثر شاعری حذف کرده بودند، چون می‌توانست تداعی‌گر جنبش جنگل باشد. این جنبه از آن دوره تاریخی چطور؟ در آثار چه نویسندگانی این خفقان بیشتر مشهود است؟

همیشه نویسندگان ما با محدودیت‌های بسیاری از جمله سانسور و تابو‌های فرهنگی و اجتماعی روبه‌رو بوده‌اند. منتها هر کدام با درجاتی سعی کرده‌اند با تمهیداتی که در اثر خود به کار بسته‌اند از این موانع عبور کنند. مثلا ذبیح بهروز در نمایشنامه جیجک علیشاه (۱۳۰۱) برای انتقاد از شرایط موجود ستینگ نمایش را به دوره قاجار می‌برد.
یا لطف‌الله ترقی در خانم هندی و عباس خلیلی در پیرچاک هندی به منظور انتقاد از سیستم قضایی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی و فساد جاری و گریز از سانسور مکان داستان را به خارج از ایران (هند) منتقل می‌کنند. در برخی رمان‌ها مثل هما و زیبا از محمد حجازی، نویسنده با ترسیم فساد و فحشا و ادبار زنان در سال‌های نخست قرن حاضر زیرساخت‌های اجتماعی و اداری را به‌طور مستقیم مورد انتقاد قرار می‌دهد ولی با تمهیداتی همچون استقبال از ظهور یک منجی اثر را قابل چاپ و انتشار می‌سازد.
برخی از نویسندگان نیز مانند محمد مسعود بی‌هیچ ملاحظاتی سیستم آموزشی کشور را مورد حمله قرار می‌دهد و سرانجام در این راه کشته می‌شود. البته باید اضافه کنم بسیاری هم تن به شرایط عصر خود دادند و به بازنمایی شکوه باستانی و میهن‌پرستی افراطی بسنده کردند و به مناسبات موجود تن سپردند.

در کنار انسداد فضای فرهنگی و سیاسی و دیکتاتوری مشهود رضاخان، کشور در آن دو دهه دستاورد‌هایی از عصر تجدد را هم تجربه کرد. این مظاهر تجدد طبعا سبک زندگی مردم ایران را هم تحت تاثیر قرار داد. عریان شدن تعارضات میان زندگی مدرن با بافت ذهنی سنتی مردم ایران، محصول طبیعی آن دوره بود. وضعیت متناقض‌نمایی که هنوز جنبه‌هایی از آن آشکارا در زندگی ما مردم ایران مشهود است. چیزی که رضا براهنی از آن به «ناموزونی تاریخی» نام می‌برد. شما در مقام نویسنده و نیز پژهشگر ادبیات داستانی و نمایشی، تاثیر این تناقض را در آثار آن دو دهه تا چه اندازه ملموس می‌بینید؟

تبلور تحولات اجتماعی و فرهنگی کاملا در آثار ادبی این دوره و هر دوره با درجاتی کم و زیاد بازتاب می‌یابد. موضوع تقابل سنت و تجدد و کشمکش‌های فرهنگی ناشی از آن در جامعه مورد مطالعه ما تاکنون نیز ادامه دارد و این تعارض در آثار خلاقه نمود‌هایی آشکارتری یافته است.
مثلا در نمایشنامه کمدی جعفرخان از فرنگ آمده از حسن مقدم، یکی از نخستین نمایشنامه‌هایی که به شیوه تئاتر غربی در ۱۳۰۱ روی صحنه رفت و محتوای انتقادی- اجتماعی دارد، می‌بینیم موضوع داستان کنایه ایست به برداشت‌های سطحی جماعتی که به فرنگ می‌رفتند و در بازگشت به جای کسب دانش، به ظواهر می‌آویختند و هویت‌باخته نه در وطن جای داشتند و نه در فرنگ.
در عین حال تضاد کهنه‌اندیشی و نوگرایی، انتقاد از خرافه و کهنه پرستی در جای جای اثر در دیالوگ‌ها موج می‌زند. به نظر من این تعارضات در کشور ما شبیه جریان جذر و مد است. گام‌های پیش و پسی که پیش‌بینی تحولات فرهنگی را مشکل می‌سازد. ولی با این اوصاف حرکت به پیش امری محتوم است؛ هرچند بطئی، جانفرسا و نفسگیر باشد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید