روایت دنیای درون در سریال "سرباز"

روایت دنیای درون در سریال "سرباز"

با این حال، شاید اگر به جای راوی، شخصیت‌های سریال خود در مقام روایت نریشن‌ها برآمده و البته این نریشن‌ها حجم کمتری از زمان سریال را به خود اختصاص می‌داد، ارتباط بهتر و کامل‌تری میان مخاطبان سریال با قصه و شخصیت‌های آن برقرار می‌شد.

کد خبر : ۸۰۳۶۸
بازدید : ۱۵۷۵
روایت دنیای درون در سریال
فرهاد خالدی‌نیک | تماشای سریال‌های مناسبتی در شب‌های مبارک رمضان، به عادت دیرینه بسیاری از مخاطبان جدی تلویزیون تبدیل شده است؛ مخاطبانی که سطح توقعشان از شبکه‌های مختلف سیما با توجه به سابقه ذهنی از کیفیت سریال‌های به‌نمایش‌درآمده در رمضان‌های گذشته، فرق می‌کند؛ برای مثال، توقع و انتظاری که مخاطب تلویزیونی از سریال مناسبتی شبکه سوم سیما دارد با انتظاری که همین مخاطب از سریال شبکه دوم سیما دارد، قطعا متفاوت است.
مخاطبی که به‌نوعی عادت کرده سریال‌هایی با ریتمی نسبتا تند و قصه‌هایی غالبا پرکشش را ازطریق شبکه سه به تماشا بنشیند، ممکن است چنین توقعی را از سریال‌های رمضانی شبکه‌های دیگر سیما نداشته باشد. شاید به همین دلیل است که به نظر می‌رسد «سرباز» در شب‌های نخست پخش، نتوانست آن‌چنان که انتظار می‌رفت توقع دنبال‌کنندگان سریال‌های شبکه سوم سیما را برآورده کند؛ سریالی که بسیاری آن را فاقد قصه‌ای جذاب و درگیرکننده و دارای ریتمی کند و خسته‌کننده قلمداد می‌کنند و شاید خیلی زود تصمیم گرفتند، قید تماشای آن را بزنند.

با وجود این، برای تحلیل سریال «سرباز» بد نیست به کارنامه سینمایی هادی مقدم‌دوست، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان اثر، نگاهی بیندازیم. کارگردانی که به‌عنوان نویسنده فیلم‌نامه، تجربیات موفقی در کنار حمید نعمت‌الله به دست آورده و با ساخت «سربه‌مُهر» و اپیزودی از فیلم سینمایی «هیهات» نشان داد که در زمینه کارگردانی نیز می‌تواند حرف‌های بسیاری برای گفتن داشته باشد.
از این‌رو «سرباز» را می‌توان در امتداد ساخته‌های قبلی مقدم‌دوست و میل و علاقه وافر او به نمایش ذهنیات و درونیات شخصیت‌های آثارش دانست. اتفاقی که در «سربه‌مُهر» در شخصیت‌پردازی صبا (با بازی لیلا حاتمی) رخ داده و فیلم سعی می‌کرد با نمایش نشانه‌ها و رگه‌هایی از ترس‌ها، تلاش‌ها و دغدغه‌های این شخصیت، قصه نه‌چندان پر‌پیچ‌وخمش را به‌شکل دلپذیری برای مخاطب روایت کند، در اینجا در بستر داستان سریال گسترده شده و شخصیت‌های متعدد آن را در میان چالش‌های ذهنی خویش در مسیر انتخاب‌های سهل یا دشوار زندگی، درگیر می‌کند.

خط اصلی قصه در آغاز سریال روی دو شخصیت یحیی (آرش مجیدی) و یلدا (الیکا عبدالرزاقی) متمرکز شده و نحوه آشنایی، مواجهه و تعامل آن‌ها با یکدیگر و خانواده‌هایشان، حوادث هر قسمت را رقم می‌زند؛ حوادثی که اگرچه چندان تکان‌دهنده و پرتعلیق به نظر نمی‌رسند و قرار نیست زمینه میخکوب‌شدن تماشاگر را فراهم کنند.
اما اندکی تأمل و تعمق در آن‌ها و همراه‌شدن با تصمیمات درست یا غلطی که شخصیت‌های سریال اتخاذ می‌کنند، می‌تواند دنیایی کم‌وبیش واقعی و فارغ از رنگ و لعاب‌های جعلی را درنظر مخاطب عینیت بخشد؛ برای نمونه نگاه کنید به شخصیت یلدا که با اینکه در لحظاتی رویکردش در برخورد با یحیی و خانواده‌اش گستاخانه و سؤال‌برانگیز می‌نماید، ولی اندکی تلاش برای نزدیک‌شدن به این شخصیت و پی‌بردن به دغدغه‌های خاص او می‌تواند زمینه همراهی مخاطب با یلدا را فراهم کند.
مقدم‌دوست، اما به‌منظور فراهم‌شدن هر چه بیشتر زمینه‌های این همراهی، استفاده فراوان از نریشن (گفتار متن) را در دستور کار قرار داده که در جای‌جای سریال به مدد تصاویر آمده تا درونیات شخصیت‌ها را بیش‌ازپیش آشکار کنند. نریشن‌هایی با صدای خاص استاد ناصر طهماسب که گاهی آنقدر از تصاویر جلو می‌زنند که سایه‌شان به‌شدت بر کلیت اثر سنگینی کرده و در پاره‌ای لحظات، نمایش‌های رادیویی را در ذهن متبادر می‌کنند.
با این حال، شاید اگر به جای راوی، شخصیت‌های سریال خود در مقام روایت نریشن‌ها برآمده و البته این نریشن‌ها حجم کمتری از زمان سریال را به خود اختصاص می‌داد، ارتباط بهتر و کامل‌تری میان مخاطبان سریال با قصه و شخصیت‌های آن برقرار می‌شد.
این‌چنین است نمایش پیامک‌های ارسالی شخصیت‌های سریال به یکدیگر که هرچند روش تازه دیگری را برای بروز و ظهور افکار و عقاید شخصیت‌ها در اختیار کارگردان اثر قرار داده است، ولی موجب فاصله‌گذاری بیشتر میان فضای سریال با مخاطبی می‌شود که تمایل دارد قصه آن را به‌جای شنیدن و تعریف‌کردن، به زبان تصویر به نظاره بنشیند.
سریالی که البته هنوز به نیمه‌راه نیز نرسیده و برای ارزیابی دقیق‌تر آن باید تا زمان پخش قسمت‌های پایانی صبور بود و منتظر ماند.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید