میرزا جهانگیرخان شیرازی؛ از خوشنویسی تا مدیریت "صور اسرافیل"

میرزا جهانگیرخان شیرازی؛ از خوشنویسی تا مدیریت "صور اسرافیل"

این روزنامه سرانجام پس از ۳۲ شماره انتشار و در پی به توپ بستن مجلس و پس از قتل میرزا جهانگیرخان، مدتی تعطیل شد تا این‌که دهخدا آن را چند شماره در اروپا منتشر کرد و پس از مدتی برای همیشه تعطیل شد.

کد خبر : ۸۱۷۷۷
بازدید : ۷۷۳۰
میرزا جهانگیرخان شیرازی؛ از خوشنویسی تا مدیریت
میرزا جهانگیرخان شیرازی روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و فعال سیاسی عصر مشروطیت به شمار می‌رود که مدیریت یکی از مؤثرترین نشریه‌های عصر مشروطه به نام روزنامه صوراسرافیل را بر عهده داشت. وی با انتشار این روزنامه فریاد آزادیخواهی قشر محروم و روستاییان شد و در جریان به توپ بستن مجلس شورای ملی جان خود را در این راه از دست داد.

عقیده مرا به خوبی می‌دانید که دلبستگی به زندگانی و عمر نداشتم و همیشه مرگ با شرف و افتخار را از زندگی بد، بهتر می‌دانستم، زیرا همواره شنیده‌اید که می‌گفتم مکررات خواب و خوراک اهمیتی ندارد و از این تکرار، آدم حساس، خسته و کسل می‌شود.
امروز سعادت و اقبال فرزندان ایران، بسته به تکمیل معنی مشروطیت است، ولی فرزند «ام الخاقان» (لقب مادر محمد علی شاه، دختر میرزا تقی خان امیرکبیر) که ننگ تاج و تخت چند هزار ساله ایران است، برای استقلال کامروایی سبعانه خود، می‌خواهد این سعادت ما را به یک بدبختی و ذلّت دائمی مبدل نماید.
از دیروز تا به حال نقشه‌ای که ترسیم کرده آفتابی شد. فردا ما به فداکاری حاضر می‌شویم. اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید، زیرا که در راه آزادی ایران، یک افتخاری برای شما و فرزندان شما به یادگار گذاشتم.
مُردن که از لوازم طبیعی است. آدم که باید بمیرد، چرا با درد و مرض مرده باشد و به جانبازی از تألم نشاة زندگی بد، در یک چشم بهم زدن نمیرد...» این‌ها بخشی از نامه‌ای است که میرزا جهانگیر خان در آخرین ساعات زندگیش برای خانواده خود نوشت.

زندگینامه میرزا جهانگیر شیرازی
میرزا جهانگیر شیرازی در ۱۲۵۳ خورشیدی در شیراز دیده به جهان گشود. وی پدر خود آقا رجبعلی را در کودکی از دست داد و تربیت او را عمه و مادربزرگش برعهده گرفتند. پس از پایان تحصیل مقدماتی در شیراز و فراگرفتن دوره‌های نجوم، ریاضی، منطق و خوشنویسی در ۱۹ سالگی به تهران آمد و تحصیل خود را در مدرسه دارالفنون در رشته آموزش دانش نوین تکمیل کرد.
این دوره با سال‌های آغازین سلطنت مظفرالدین شاه مصادف بود. پس از پایان تحصیلات از طرف حسینقلی خان نظام السلطنه در قزوین به کاری گمارده شد. با آغاز جریان مشروطه خواهی همین که «ندای آزادی و مشروطه» بلند شد به تهران بازگشت.
او از علاقه‌مندان اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی مولف تاریخ بیداری ایرانیان بود و دلبستگی به افکار و آثار میرزا آقا خان کرمانی چنان بود که ۲ اثر آیینه اسکندری و نامه باستان وی را برای انتشار با خطی خوش تصحیح و بازنویسی کرد.

فعالیت‌های سیاسی میرزا جهانگیرخان شیرازی
این نویسنده آزادی‌خواه با آغاز مشروطه خواهی به عضویت انجمن‌های متعددی که شکل گرفته بودند، درآمد و به تندروترین این انجمن ها، اجتماعیون عامیون که مرکزش در باکو بود و انجمن آذربایجان پیوست. فعالیت سیاسی او بعد از تشکیل نخستین دوره مجلس شورای ملی و استقرار مشروطه از میان نرفت و به همراه دیگر تندروان مخالف محمدعلی شاه به کمیته ملی ملحق شد.
از جمله اعضا این کمیته می‌توان به میرزا نصرالله ملک المتکلمین؛ سید جمال الدین واعظ اصفهانی؛ سید محمد رضا شیرازی مساوات؛ ابراهیم خان حکیم الملک؛ سید حسن تقی زاده؛ سید عبدالرحیم خلخالی؛ سید جلیل اردبیلی؛ حسینقلی خان نواب؛ ادیب السلطنه؛ جهانگیر خان شیرازی؛ میرزا علی اکبر خان دهخدا؛ میرزا داود خان؛ میرزا محمدعلی خان نصرت السلطان؛ ابوالحسن خان معاضدالسلطنه و میرزا سلیمان خان اشاره کرد.
اعضای کمیته هر نیمه شب در منزل حکیم الملک در خیابان پستخانه گردهم جمع می‌شدند و با طلوع آفتاب محل را ترک می‌کردند. محمد نجات، حسین پرویز و میرزا محسن نجم آبادی وظیفه اجرای تصمیمات جلسه را برعهده داشتند.
کمیته ملی اهدافی، چون تهییج افکار عمومی را به منظور مبارزه با محمدعلی شاه دنبال می‌کرد و سخنورانی، چون سید جمال و ملک المتکلمین با سخنرانی‌های خود و میرزاجهانگیرخان و مساوات و دهخدا با انتشار روزنامه و مقالات تند به این هدف کمک می‌کردند.
میرزا جهانگیرخان شیرازی؛ از خوشنویسی تا مدیریت
روزنامه صوراسرافیل؛ تریبون و زبان فرودستان
میرزا جهانگیر خان به همراه علی‌اکبر خان قزوینی و قاسم خان تبریزی ۲ فعال سیاسی دیگر، تصمیم به انتشار روزنامه‌ای گرفتند که سرمایه آن را قاسم‌خان تبریزی فراهم کرد و آن را صوراسرافیل نامیدند. مدیریت روزنامه بر عهده میرزا جهانگیر خان بود در واقع این روزنامه یکی از مؤثرترین نشریه‌های دوره قاجاریه و عصر مشروطه به شمار می‌رفت که چند ماه پس از پذیرش مشروطیت در هشتم خرداد ۱۲۸۶ منتشر شد.
سرلوحه نخستین شماره به رنگ نارنجی بود و فرشته اسرافیل در صور می‌دمید و گروهی در زیر پای او خواب و گروهی بیدار بودند، اسرافیل نواری در دست داشت که بر روی آن سه کلمه حریت، مساوات و اخوت نوشته شده و مسلک روزنامه سیاسی، تاریخی و اخلاقی بود. روزنامه در شماره نخست به چاپ دوم رسید.
در شماره اول علی اکبر خان قزوینی در مقاله‌ای با عنوان ۲ کلمه خیانت خطاب به محمدعلی شاه او را نصیحت به سازش با مردم کرد. اکثر مقالات روزنامه صوراسرافیل بدون نام نویسنده است و تنها ستون چرندو پرند بود که امضای میرزا علی اکبر خان قزوینی را داشت.

روزنامه صوراسرافیل نقش مهمی در جنبش مشروطه خواهی ایفا کرد و تریبون و زبان فرودستان شد در واقع این نویسنده آزادی خواه با انتشار روزنامه صور اسرافیل، شیپور آزادیخواهی توده‌های تحت ستم شد که با شعار هویت، مساوات، اخوت نقش عمده‌ای در بیداری جامعه ایفا کرد.
میرزا جهانگیرخان شورش و خیزش برزگران و تهی دستان را پشتیبانی می‌کرد و به همین دلیل نوشتار‌های سیاسی و روشنگرانه میرزا جهانگیر و دهخدا خشم حکومت قاجاریه، ملاکین و روحانیون را بر می‌انگیخت و بار‌ها مورد ترور، تهدید، تکفیر و تخریب قرار گرفتند.
به گونه‌ای که صوراسرافیل در دوره ۲ساله عمر کوتاه، اما پربار خود، پنج بار توقیف شد و با پایداری شجاعانه و مسوولانه میرزا جهانگیر، دهخدا و قاسم تبریزی تا به توپ بستن مجلس و کشته شدن میرزا جهانگیر شیرازی پایدار ماند.

میرزا جهانگیرخان از شماره اول به بعد به ویژه شماره دوم، مبحثی از روزنامه را به کلمه حق و حقوق اختصاص داد، برای نمونه در شماره دوم در ۲۱ دی ۱۲۷۶ خورشیدی، میرزا جهانگیرخان درباره حقوق در صفحه اول روزنامه چنین می‌نویسد:
هنوز وقتی در ایران از حقوق می‌گویند، فلان مستوفی مواجب یعنی مزد تقلب و غلط کاری‌های خودش ترجمه می‌کند، فلان طلبه معنی آن را دنا و حق شناختن می‌داند، فلان عوام با لفظ عقوق به جای حقوق اشتباه می‌کند. میمون‌های استرالی [استرالیایی]موافق یک قانون نامعلوم کلبه خود را اداره می‌کنند، اما یک مشت مردم بدبخت ایران برای آنکه آدم باشند و استیفای حقوق آدمیت کنند، منتظرند مجدداً جبرئیل از آسمان نازل شود، فلان پادشاه امضاءکند. چرا برای اینکه کامبیز پادشاه هخامنشی دل پسر وزیرش را هدف تیر کرد.
برای آنکه فلان شاهزاده خانم می‌گوید " عمله چه داخل آدم است "، برای آنکه چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه " از اشعار فردوسی است. برای اینکه فلان حاکم رعیت را گاو شیرده خود حساب می‌کرد.
برای آنکه ملت ایران به انقیاد کورکورانه آقا میرزا کدخدا و اوباش عادت کرده اند. آدمی که یک ذره شعور داشته باشد، می‌داند افراد بشر در زندگی به کمک یکدیگر محتاجند. در واقع صوراسرافیل نوک تیز حمله خود را با رد کردن فرمان شاه آغاز کرد و هفته‌ای نبود که مقاله‌ای درباره حاکم شهری یا یکی از عناصر حکومت در روزنامه ننویسد.
علاوه بر آن دهخدا در روزنامه صوراسرافیل به عنوان نویسنده، هر حادثه و پیشامدی را دستاویز قرار می‌داد و فساد سلطنتی، بی شرمی و خیانت رجال دولت، ظلم و ستم اغنیا، مالکان و ریاکاری سیاسیون را بازتاب می‌داد.

جهانگیرخان این روزنامه را با هدف تکمیل معنی مشروطیت و حمایتِ مجلس شورای ملی و کمک به روستاییان، ضعفا، فقرا و مظلومین انتشار می‌داد. این روزنامه سرانجام پس از ۳۲ شماره انتشار و در پی به توپ بستن مجلس و پس از قتل میرزا جهانگیرخان، مدتی تعطیل شد تا این‌که دهخدا آن را چند شماره در اروپا منتشر کرد و پس از مدتی برای همیشه تعطیل شد.
علی اصغر خان شمیم مورخ معاصر درباره صوراسرافیل چنین می‌نویسد: یکی از برجسته‌ترین نشریه‌های دوران مشروطه بود و این نشریه در حقیقت در حکم مجله‌ای بود که هفته‌ای یک بار منتشر می‌شد.
میرزا جهانگیرخان شیرازی؛ از خوشنویسی تا مدیریت
سرانجام
در همان زمان که مشیر السلطنه نخست‌وزیر مشروطه بود، مجلس به دستور محمد علی شاه و به وسیله لیاخوف گلوله باران شد با این وجود شاه بعد از شکست مشروطه‌خواهان در مجلس، کلنل لیاخوف روسی را به فرمانداری نظامی تهران گذاشت و هرگونه تجمع از جمله مراسم عزاداری را ممنوع کرد.
در این مقطع بود که بسیاری از سران مشروطه که موفق به فرار نشده بودند، توسط قزاق‌ها بازداشت شدند. در این میان سرشناس‌ترین آن‌ها میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین ۲ روزنامه‌نگار برجسته عهد مشروطه به دستور محمدعلی میرزا در باغشاه محاکمه شدند.

سرانجام این نویسنده آرمان گرا و شیفته آزادی در سوم تیر ۱۲۸۷ خورشیدی به همراه ملک‌المتکلمین اعدام شد. احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» نحوه به قتل رسیدن ملک‌المتکلمین و جهانگیرخان صوراسرافیل را شرح داده است. او درباره روز واقعه می‌نویسد: امروز در شهر همچنان آزادی‌خواهان را جست‌وجو می‌کردند و هر که را می‌یافتند، دستگیر کرده به باغ شاه می‌بردند.
از آن‌سو، امروز ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیر خان را بی‌آنکه بازپرسی کنند یا به داوری کشند، نابود کردند. جهانگیرخان هنگام طناب انداختن گفت:: زنده باد مشروطه و اشاره به زمین کرد و گفت:‌ای خاک، ما برای تو کشته شدیم.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید