تحلیل یا حرف‌های بی‌پایه و اساس؟!

اما در نهایت هر تحلیل یا تبیینی باید مبتنی بر داده‌ها یا فکت‌هایی باشد که دست‌کم عموم آن‌ها را پذیرفته‌اند. بدون ارایه فکت، هیچ تحلیل یا تبیینی قابل قبول نیست

کد خبر : ۸۲۹۷۴
بازدید : ۵۶۲۳
محسن آزموده | در یک جمع خانوادگی یا در تاکسی یکی به بحث روابط ایران و چین اشاره می‌کند. در واکنش سیل نظرات و دیدگاه‌ها از هر سو به راه می‌افتد، یکی می‌گوید مصداق وطن‌فروشی است، دیگری می‌گوید در شرایط تحریم تنها راه‌حل است، سومی می‌گوید بهترین تصمیم است و... می‌پرسی، این اظهارنظر‌ها بر چه مبنایی صورت گرفته است؟
عموما به شنیده‌ها و خوانده‌هایی در شبکه‌های اجتماعی یا در مکالمات روزمره استناد می‌شود. آگاه‌ترین افراد به متن پیش‌نویسی استناد می‌کند که معلوم نیست از کجا و چطوری در فضای مجازی درز کرده و دست به دست می‌شود. می‌پرسی، مگر این متن اصل قرارداد است؟
تازه در آن چه موارد مشخص و معینی مطرح شده است؟ چه کسی یا نهادی صحت و سقم آن را تایید کرده است؟ پاسخ مشخص و دقیقی برای این سوال‌ها پیدا نمی‌شود.

موضوع فقط روابط ایران و چین یا یک مکالمه خانوادگی یا بحثی در تاکسی نیست. مثلا در مورد قضیه رابطه ایران و چین، یک مورخ و استاد علوم سیاسی شناخته شده در همان روز‌های نخست در یک شبکه تلویزیونی، چنان با قاطعیت آن را محکوم می‌کرد که انگار واقعا متن تصویب شده قرارداد را پیش رو دارد.
هر یک از ما شبانه‌روز با بسیاری از این مباحث و گفتگو‌های بی‌مبنا و به اصطلاح تحلیل‌های غیرمستند مواجه می‌شویم. نمونه رایج آن توصیه‌ها و پیشنهاداتی است که این روز‌ها درباره کرونا رد و بدل می‌شود. با هرکس که هم سخن می‌شوی، صد‌ها دستورالعمل و تحلیل ارایه می‌کند بدون اینکه مشخص کند مبنای این اظهارنظر‌ها چیست.

تحلیل در مقابل ترکیب در لغت به معنای «از هم گشادن یک چیز» است. تا جایی که به باور‌ها و دیدگاه‌های ما مربوط می‌شود، تحلیل به معنای خرد کردن و از هم گشادن این باور‌ها و دیدگاه‌ها به باور‌های پایه است. از آنجا که باور‌ها معمولا با زبان و به شکل گزاره‌های زبانی بیان می‌شوند بنابراین تحلیل به معنای خرد کردن و از هم گشادن گزاره‌ها به جملاتی است که به لحاظ معنایی غیرقابل تجزیه باشند.
بعد از رسیدن به این واحد‌های غیرقابل تجزیه یعنی باور‌های پایه حالا از این بحث می‌شود که خود این گزاره‌ها بر چه مبنایی استوار شده‌اند آیا گزارشگر یک «فکت» (امر واقع) هستند یا در نتیجه شهود‌های درونی ما به دست آمده‌اند یا یک باور رایج هستند یا جمعی از انسان‌ها بر آن‌ها توافق کرده‌اند یا گزاره‌هایی تحلیلی هستند یا ...
تحلیل به این معنای دقیق کاری است که فیلسوفان تحلیلی بنا به تعریف، مدعی آن هستند؛ کاری بسیار دشوار و البته در بسیاری از موارد غیرممکن.

اما روشن است که تحلیل در معنای روزمره، این معنای دقیق و مشخص را نمی‌دهد. وقتی کسی مدعی تحلیل یک رویداد است، الزاما باور‌های مطرح درباره آن رویداد را به معنایی که گفتیم، شرحه شرحه نمی‌کند بلکه صرفا می‌کوشد، تبیینی موافق خرد جمعی بر مبنای یک نظریه (شیوه نگریستن) از آن واقعه ارایه کند.
نظریه‌ای که همچون عینک یا تلسکوپ یا میکروسکوپ از ورای آن واقعه مزبور نگریسته می‌شود، همواره روشن نمی‌شود، یعنی الزاما هر تبیین‌گری به نظریه‌هایی که در ارایه تبیین از آن‌ها استفاده می‌کند، آگاه نیست یا آن‌ها را روشن نمی‌کند.

اما در نهایت هر تحلیل یا تبیینی باید مبتنی بر داده‌ها یا فکت‌هایی باشد که دست‌کم عموم آن‌ها را پذیرفته‌اند. بدون ارایه فکت، هیچ تحلیل یا تبیینی قابل قبول نیست. فکت به معنای امر واقع است یعنی چیزی که اتفاق افتاده و لااقل بیشتر افراد بر وقوع آن‌ها اذعان دارند. مثلا این گزاره را در نظر بگیریم: نویسنده کتاب تذکره‌الاولیا، عطار نیشابوری در قرون ششم و هفتم هجری قمری زندگی کرده است.

این گزاره مبتنی بر چندین «فکت» است. یکی اینکه تذکره الاولیا یک کتاب است، دوم اینکه نویسنده‌اش فردی به اسم عطار است، سوم اینکه این فرد اهل نیشابور است، چهارم اینکه این فرد در قرون ششم و هفتم هجری قمری زندگی کرده است. هر یک از این فکت‌ها می‌تواند صادق یا کاذب باشد. اما از هرکدام از این فکت‌ها و از ترکیب آن‌ها می‌توان تبیین‌های مختلفی راجع به آن کتاب یا نویسنده‌اش یا مطالبی که در آن آمده، ارایه داد.

هر تحلیل یا تبیینی ناگزیر باید بر فکت‌ها یا گزاره‌هایی پایه انجام پذیرد که قابل صدق و کذب هستند در غیر این صورت لغو و بی‌معناست و ارزش گزارشگری ندارد. ممکن است دیدگاه یا باوری زیبا یا جذاب و دل‌انگیز باشد و به لحاظ صوری چنان مطرح شود که قدرت اقناعی بالایی داشته باشد.
اما این همه سبب نمی‌شود که آن تحلیل یا تبیین دقیق باشد. تحلیل یا تبیین اگر بر مبنای فکت‌های مورد اجماع و روش درست صورت نگیرد، نوری بر موضوعی که مدعی تحلیل و تبیین آن است، نمی‌اندازد و تنها به آشفتگی ذهن مخاطب می‌افزاید و وقت او را تلف می‌کند. البته یک چنین گفتار یا نوشتاری حتی اگر ارزش بیانی و صوری هم نداشته باشد، می‌تواند به کار تحلیل روانشناختی فرد ظاهرا تحلیل‌گر یا تبیین‌گر بیاید.

خلاصه آنکه درخواست فکت و سند و مدرک و توضیح خواستن برای روش تحلیل و تبیین، حق شنونده یا خواننده یک گفتار و نوشتار و وظیفه تحلیل‌گر یا تبیین‌گر است. برای هر ادعایی، خواه روابط ایران و چین باشد، یا کرونا یا فساد در ورزش یا شرایط سیاسی و اقتصادی، باید از گوینده فکت‌های تحقیق‌پذیر خواست در غیاب آنها، سخن او دست‌کم از حیث آشکارتر شدن موضوع، صنار نمی‌ارزد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید