داوود فیرحی؛ روشنفکر پرسشگر
آنچه از دکتر فیرحی در ذهن و یاد دانشجویان و دوستانش به جا خواهد ماند، تسلط ایشان بر مفاهیم و فراز و فرودهای رشتهای است که سالها در آن تحصیل کرده و تعهدش به آنچه درسش داده بود.
کد خبر :
۸۶۹۳۱
بازدید :
۵۴۰۳
احمد نقیبزاده | سخن گفتن درمورد دکتر داود فیرحی پس از درگذشت ایشان بسیار دردناک است. ما ۳۵ سال دوست بودیم. فیرحی را از دوران دانشجوییاش میشناسم.
از همان زمان بسیار از دیگران متمایز بود. از آن دوران رابطه دوستانهای میان ما برقرار شد که تا به امروز ادامه یافت. ۱۵ سال در دانشگاه هماتاق بودیم. در این مدت ۳۵سال هرگز حرکتی نامعقول یا حرف و سخنی که باعث ناراحتی شود از فیرحی ندیدم و هرگز و حتی یک دقیقه در دوستی و رابطه ما خلل ایجاد نشد.
ایشان یک روحانی به تمام معنا بود و آنچه بهطور معمول از یک روحانی توقع میرود، در ایشان وجود داشت؛ مهربان و خوشقول بود و همه را به حضور میپذیرفت. امسال خود را بازنشسته کردم و پس از آن بود که ایشان به من گفت دیگر در اتاق مشترکمان در دانشگاه نمیماند.
هربار یاد این سخن میافتم، متاثر میشوم؛ چون به واقع در آن اتاق نماند، اما چه نماندنی... رفت و ما را عزادار کرد. در این مدت ایشان سنگ صبور من بود. تمام درد دلها و شکوهها و شکایتها از روزگار و زمانه را با هم درمیان میگذاشتیم.
سفرهای بسیاری رفتیم، کنفرانسهای زیادی با هم شرکت کردیم و همه تعجب میکردند که چطور یک ریشتراشیده لاییک با یک روحانی الفت دارد. واقعیت این است که من میان فیرحی و پدرم شباهتهای بسیاری میدیدم. هردو پدرشان را در ۸ سالگی از دست دادهبودند، هر دو خوشقول بودند و با مردم خوشبرخورد و هردو فکر عمیق و رحمانی نسبت به دین داشتند.
علاوه بر این سجایای اخلاقی، در امر تخصصیاش نیز متفاوت بود. تفسیرهایی از دین داشت که برعکس تفاسیر داعشی از قرآن، بسیار راهگشا و بسیار جالب و جاذب بود. فیرحی در علوم دینی و حوزوی و دانشگاهی بسیار خوب پیش رفتهبود و آنچه همواره به عنوان ماحصل پیوند حوزه و دانشگاه از آن صحبت به میان میآید، در داود فیرحی متجلی بود.
فیرحی بهدلیل تحصیلات حوزوی و دانشگاهی از متدولوژی هردو برای فعالیتهای پژوهشی که انجام میداد، استفاده میکرد. دغدغه ایشان این بود که اسلام را با مفاهیم عمیق و دقیق پیوند بزند و از دل آن گفتمانی به وجود بیاورد که به درد امروز جامعه بخورد.
از اینکه دین در حال افول باشد، ناراحت میشد. فردی بود بهشدت مذهبی، خداشناس و به همین دلیل کارهایش در همین راستا است. آخرین کتاب ایشان با عنوان «فقه و حکمرانی حزبی» منتشر شد که در آن حزب را از منظر اسلام بررسی کرد، کاری که در دورانی که دوران تحزب است، هیچکس انجام ندادهبود. ما همواره مباحثه بسیاری با یکدیگر در این زمینه داشتیم.
فیرحی میگفت از کتاب من که به نوعی شناخت حزب در جوامع لاییک بود، استفاده کرده و این نکته را بیان میکرد که بسیاری از مباحثش را از این کتاب اقتباس کرده، اما درواقع اینطور نبود و خودش اجتهاد کردهبود. گاه میشد که ساعتها در اتاق را میبستیم و بحث میکردیم.
ایشان هم مایل بود که با هم مباحثه داشتهباشیم و، چون فکر میکرد من از نظریات غرب آگاهی بیشتری دارم، در این حوزه با هم مباحثه بسیاری داشتیم؛ چراکه گاهی میخواست از این مباحث استفاده کند یا جوابیهای بر آن داشتهباشد و .... به هر روی معتقدم که فیرحی بسیار به دروس اسلامی کمک کرد.
دروسی در دانشگاهها داریم که، چون دانشجویان آنها را حکومتی فرض میکنند، توجهی به آن ندارند و میگویند تبلیغاتی است و بعضا در این کلاسها شرکت نمیکنند. فیرحی این کلاسها را به کلاسهای جذاب با بحثهای بسیار عمیق و شیرین تبدیل کرد. متاسفانه پاسخ خوبی از این همه خدمات نگرفت.
یک سال استادیاش را نگه داشتند. من بدون اینکه فیرحی بداند، نزد رییس دانشگاه رفتم که او هم معمم بود و به ایشان گفتم در حق فیرحی ظلم شده است. چراکه بسیاری استاد شدهاند که شاگرد ایشان هم نمیتوانند باشند. رییس دانشکده هم مباحثی را مطرح کرد و از گیر و گرفتهای فنی گفت، اما در خلال حرفهایشان متوجه شدم که فیرحی درسی را تدریس میکرده که خود این آقا هم مدرسش بود.
وقتی از این تعبیر استفاده کرد که فیرحی این درس را از دست من درآورد، متوجه شدم که متاسفانه کینه شخصی وجود داشته؛ وگرنه من عضو هیات ارتقاء ایشان بودم و امتیازات فیرحی بسیار بیشتر از میزان لازم بود و بالغ بر ۲۱۰ امتیاز کسب میکرد.
اینکه میبینید امروز بسیاری از همکاران و دانشجویان متاثر هستند یکی از دلایلش حسن خلق ایشان بود و اینکه هر کمکی میتوانست انجام میداد. بسیاری برای او درد دل میکردند ولی یک بار حرف دیگران را از زبان ایشان به زبان نشنیدم. نشنیدم که غیبت کند یا بدخواه کسی باشد.
یار و یاور همه بود. از هرکس میتوانست دستگیری میکرد. برای من که دوستان صمیمی زیادی ندارم، درگذشت ایشان بسیار غمافزا و افسردهکننده است و بسیار از این بابت احساس تنهایی میکنم. اگر بخواهم از دغدغههای ذهنی فیرحی بگویم در باب حکومت در اسلام و دین و دولت در عصر جدید دغدغههای جدی داشت که در این زمینه کتابهایی به نگارش درآورد.
تلاش میکرد دین را با مفاهیم امروز پیوند زند و ببیند در اثر این پیوند چه خروجی حاصل میشود که به درد امروز جامعه بخورد. اما برخی هم در حوزه بودند که سبک و نوآوری ایشان را نمیپسندیدند و انتقاد میکردند. ایشان هم حتی دلخور هم نمیشد و میگفت این نتیجه تاثیرگذاری است.
رابطه دموکراسی و دین هم برای فیرحی از اهمیت بسزایی برخوردار بود. اهمیت دموکراسی برای او هم در زندگی شخصی و هم در زندگی کاریاش وجود داشت. هرکس را هر طور که بود، میپذیرفت. در عین حال امروز که متاسفانه تفسیرهای داعشی و طالبانی از اسلام وجود دارد، در سیمای او آنچه از یک روحانی انتظار میرفت، وجود داشت.
بسیار نسبت به معلمان سابق متواضع بود و با اینکه بسیاری معتقدند روحانی نباید پشت سر کسی راه برود، امکان نداشت که ایشان جلوی من یا بشیریه راه برود. از بشیریه بسیار دفاع میکرد و او را دانشمند میدانست. رفتار متواضعانه او در همهجا از دانشگاه، خانه و همهجا یکسان بود.
راه فیرحی در فقه سیاسی بسیار پرثمر بود. تفسیری که فیرحی از ولی فقیه داشت، برخلاف آنچه بعضی تصور میکنند، دیکتاتوری نبود. تصویری بود از کسی که میتواند در امور دینی مردم را هدایت کند و در امور دنیوی هم مورد مشورت قرار گیرد. مباحث ایشان برای کسانی که در حوزه نظری مباحث ولایت فقیه فعالیت دارند، مملو است از نوآوری.
درمورد قوانین شریعت بارها با یکدیگر به صحبت مینشستیم. در مورد حکم سنگسار با ایشان گفتگو میکردم. مباحث بسیاری میان ما رد و بدل میشد و فیرحی میگفت علمای شیعه شرایطی گذاشتهاند که عملا این کار قابل اجرا نیست. همین مباحثه را درمورد حکم ارتداد با یکدیگر داشتیم و ایشان بر عدم تفتیش عقاید تاکید داشت و میگفت اینگونه نیست که هرکس اسلام را ترک کرد، جرمش اعدام باشد.
همچنین در زمینه ارتباط بیعت و دموکراسی نیز اظهارات و تفاسیر بسیار عمیقی را مطرح میکرد. ایشان بهشدت دنبال وحدت حوزه و دانشگاه بود؛ حتی زمانی که در موسسه باقرالعلوم تدریس میکرد و مدیریت این موسسه برعهده آقای آلغفور بود، امیدهایی وجود داشت که دستکم صدها مجتهد نواندیش از دل این موسسه بیرون بیایند، اما سنتگرایان اجازه ندادند این کار صورت بگیرد.
نجفقلی حبیبی| در آغاز بحث باید فقدان و درگذشت دکتر فیرحی را به خانواده و به خودم و دیگر دوستان و شاگردانش از یک سو و به جامعه علمی ایران از سوی دیگر تسلیت عرض کنم. دکتر فیرحی یکی از فضلای بسیار ارزشمند دوره معاصر بودند که هم خوب درس خوانده بود و هم اخلاقمدار بود.
هر کدام از این موارد در جای خود قابل تحسین است و دکتر فیرحی از هر دو آنها بهرهمند بود و تعهد علمیاش را نیز حفظ کرده بود. آنچه از دکتر فیرحی در ذهن و یاد دانشجویان و دوستانش به جا خواهد ماند، تسلط ایشان بر مفاهیم و فراز و فرودهای رشتهای است که سالها در آن تحصیل کرده و تعهدش به آنچه درسش داده بود.
علاوه بر این، دکتر فیرحی به رشتههای فرعی مرتبط با تخصصش و مفاهیم موجود در آنها نیز تسلط داشت و همین مساله او را به چهرهای متمایز تبدیل کرده بود.
شاگردان و دوستان دکتر فیرحی هرگز تلاش او را برای تبیین آرمانهای مادی و معنوی جمهوری اسلامی از یاد نخواهند برد. ایشان برای تبیین مفاهیمی، چون «جمهوریت اسلام» و «دموکراسی» و زیرشاخههایش، چون «عدالت»، «آزادی» و «مشارکت مردم در حاکمیت» تلاشهای بسیاری را انجام داد و زحمتهای بسیاری را متحمل شد.
با همه اینها و در نظرگیری ویژگیهای دکتر فیرحی، باید گفت که بزرگترین خصیصه او، شخصیت محترم، فاضل، مودب و متینی است که داشت. خصیصههایی که کمتر اتفاق میافتد فردی همه آنها را باهم داشته باشد. دکتر فیرحی شخصیتی دلسوز و متعهد بود. در تمام حدود ۲۰ سال اخیر که بنده با ایشان آشنا بودم، خاطرم نیست حتی لحظهای تعهد اخلاقی و علمیاش را زیر پا بگذارد.
او یا درباره مسالهای اظهارنظر نمیکرد یا اگر چنین میکرد، قطعا نهایت تلاش خود را به کار میبست تا اولا به موضوع مورد بحث و حواشی احتمالیاش مسلط باشد و ثانیا به هنگام طرح بحث، تمام جوانب موضوع را برای شنودگان یا خوانندگان مطرح میکرد و اینطور نبود که بحثی نیمهکاره رها کند.
خاطرم هست در دوران حیات آقای هاشمیرفسنجانی و ریاست ایشان بر مجمع تشخیص مصلحت نظام، گروه علمی در این نهاد زیر نظر دکتر فیرحی تشکیل شده بود که یکی دو مرتبه هم از بنده برای حضور در این جمع دعوت به عمل آمده بود.
برای من بسیار قابل توجه بود که در این جلسات برخلاف آنچه انتظارش را داشتم، تمام مباحث بنیادین درباره موضوعاتی نظیر آزادی از دوران مشروطیت مطرح شده و مباحث به شکلی عمیق و کاملا عالمانه پیگیری میشد.
آنچه از این جلسات در خاطرم مانده، آن است که ایشان نه فقط به بهترین شکل ممکن و در عین متانت و ادب جلسات را اداره میکرد بلکه تمام حاضران نیز با اشتیاق غیرقابل وصفی به موضوعات مطرح شده میپرداختند.
یکی از کارهای آن روزهای ایشان کند و کاو در کتاب «تنبیه المله و تنزیه الامه» آیتالله نایینی بود که به قصد موشکافی در باب حکومت اسلامی مشروطه یا مشروعه و در نهایت دستیابی به بهترین شیوه حکومت در اسلام با طرح مسائل مختلف حکومت که غالبا به موضوعات جمهوری اسلامی نیز از طریق سوال و جوابها کشیده میشد.
به عقیده من دکتر فیرحی تمام عمر خود را صرف این قبیل مسائل کرد تا بتواند چنین مفاهیمی را به صورت علمی برای مسوولان و مردم تبیین کند و گرههای مفهومی حکومی اسلامی را باز کند.
این تخصص و حوصله بیآنکه گرفتار شتابزدگی یا تردید افکنی شود نهایت کوشش میکرد تا همه جوانب موضوع دیده شود و آزادانه و بدون تعصب یا پنهانکاری یا عوامزدگی ابهامات مساله باز شود تا معلوم شود مشکل چیست بعد پله پله و آرام به حل معضلات میپرداخت و، چون نه تعصب بود و نه تظاهر یا جلب نظر این و آن بلکه مقصود فقط کشف حقیقت بود آن بحثها بسیار مورد توجه واقع میشد و البته یکی از عوامل آن تسلط ایشان بر همه جوانب و جهات موضوع از استدلالهای اصولی و فقهی و شرعی گرفته تا براهین و حجتهای عقلی یا حتی سندی و تاریخی.
متانت دکتر فیرحی نه فقط در جلساتی از این قبیل بلکه در جلسات خصوصی و علمی که ما گاهی برگزار میکردیم نیز کاملا محسوس و مشهود بود.
ایشان مطالب و موضوعات را با دید تخصصی به معنای واقعی کلمه، بررسی میکرد و در کمال ادب و متانت و آرامش، موضوعات و دیدگاههای مدنظرشان را بیان میکردند و اگر احساس میکرد موضوع به مقدماتی نیاز دارد بدون اینکه خودش را فریب دهد و به مغالطه روی آورد یا دیگران را به دام مغالطه بیندازد یا به بعد احاله میکرد یا کوشش میکرد با طرح مقدمات بحث، زمینه را برای ورد صحیح به مساله و در نهایت حل آن آماده کند تا زمینه طرح صحیح و فهم دقیق مساله فراهم شود و البته این روش هم تسلط علمی میخواهد و هم وجدان علمی تا انسان هم خود در دام معاطه نیفتد و هم دیگران گمراه نکند.
ارزش این متانت وقتی روشن میشود که میبینی کسانی بدون آنکه اطلاعات کافی درباره مسالهای داشته باشند، نه فقط به اظهارنظر درباره آن میپردازند بلکه به اصطلاح با شلوغ کاری میخواهند تا بتوانند از این طریق جایی برای خود در میان متخصصان ایجاد کرده و خود را مطرح کنند، اما دکتر فیرحی (رحمت الله علیه) هرگز چنین انسانی نبود.
در واقع دکتر فیرحی همان طور که عرض کردم یا وارد موضوعی نمیشد یا اگر میشد، با مطالعه و آگاهی و تسلط کافی بود. نه من و نه هیچ یک از دوستان و نزدیکان ایشان به خاطر ندارد که دکتر فیرحی به اظهارنظر درباره موضوعی پرداخته باشد که درباره آن اطلاعات کافی ندارد.
دکتر فیرحی همواره تلاشش بر آن بود که اگر قرار بر انجام سخنرانی در نشستی داشت، به گونهای سخن بگوید که وقت شنودگان را تلف نکرده باشد. او همواره میکوشید چیزی به دیگران بیاموزد و آنان را درباره مساله و موضوعات بنیادین مطرح شده وادار به فکر کردن کند.
همه این موارد در کنار هم نشانگر آن است که فقدان دکتر فیرحی نه فقط برای حوزه علوم سیاسی و پژوهشگران حوزه انقلاب اسلامی که برای جامعه علمی کشور یک ضایعه تلخ و دردناک است و باید امیدوار بود که خداوند صبری برای تحمل درد فقدان آن استاد بزرگ به خانواده محترم ایشان و تمام دوستان و نزدیکانشان و مجامع علمی کشور عنایت کند.
۰